به گزارش خبرنگار ایمنا، ساعت ۶:۳۰ صبح روز گذشته، یکی از شهروندان، وحشت زده با پلیس ۱۱۰ تماس گرفت و از وجود پیکر خونآلود یک جوان لابهلای دو دیوار آجری و بتنی خبر داد. به دنبال اعلام رمزگونه این گزارش مردمی، در بیسیمهای پلیس، بلافاصله گروهی از نیروهای تخصصی کلانتری سپاد مشهد با دستور سرگرد جعفر عامری (رئیس کلانتری) عازم خیابان شهید درودی ۱۱ شدند و به بررسی ماجرا پرداختند.
تحقیقات مقدماتی پلیس بیانگر آن بود جوان ۲۲ ساله در زمین محصور هدف اصابت ضربه چاقو یا شیء نوک تیز دیگری قرار گرفته است اما زمانی که قصد داشت خود را از روزنه خالی بین دو دیوار بیرون بکشد دچار ضعف جسمی شده و جان خود را از دست داده است.
مأموران انتظامی با راهنماییهای رئیس کلانتری به حفظ صحنه حادثه پرداختند و مراتب را به قاضی ویژه قتل عمد و همچنین یگانهای امدادی اطلاع دادند.
طولی نکشید که با حضور قاضی دکتر صادق صفری، در حالی بررسیهای قضائی درباره مرگ مشکوک این جوان آغاز شد که امدادگران اورژانس مرگ او را تأیید کردند. به همین دلیل بازپرس شعبه ۲۰۸ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد از نیروهای امدادی آتشنشانی خواست برای بیرون کشیدن جسد این جوان به محل حادثه عزیمت کنند.
دقایقی بعد، گروه امداد و نجات آتشنشانی، جسد را از لای دیوار خارج کردند و پزشکان قانونی به معاینه جسد پرداختند تا علت مرگ وی مشخص شود. از سوی دیگر بررسیهای میدانی مقام قضائی نشان داد خونهای زیادی در مسیر حرکت این جوان مجروح ریخته شده است که مقداری از آن نیز در فاصله حدود دو متری تا روزنه بین دو دیوار، دیده میشد. شواهد امر حکایت از آن داشت که جوان مجروح به سختی تلاش کرده بود تا خود را به آن سوی دیوار بکشاند اما به دلیل خونریزی زیاد، دچار ضعف جسمی شده است.
در بررسی محتویات جیبهای این جوان که به طرز هولناکی لای دیوار جان باخته بود، شناسنامه و مدارکی پیدا شد که هویت او به نام «مرتضی – ش» را مشخص میکرد. معاینات پزشکان قانونی بیانگر آن بود که از مرگ جوان مجروح حدود هفت تا هشت ساعت میگذرد و او در تاریکی شب در حالی که لباسهای مشکی رنگ به تن داشته نتوانسته است پیکر خود را از لای دیوار در حال ساخت و دیواره بتنی (نیوجرسی) یک قطعه زمین محصور بیرون بکشد و مورد توجه رهگذران نیز قرار نگرفته است.
در همین حال پزشکان قانونی پس از انجام یک سری معاینات دقیق پزشکی به نتایجی از افسردگی روحی متوفی رسیدند و در حضور قاضی ویژه قتل عمد مشهد به کنکاشهای تخصصی و علمی در این مورد پرداختند چرا که وجود خودزنیهای التیام یافته با اشیای نوک تیز و همچنین خالکوبیهای متعدد روی اندام این جوان حکایت از آلام روحی و روانی وی داشت.
به همین دلیل آرام آرام فرضیه جنایت بر اثر درگیری شبانه کمرنگتر شد. با این حال برخی از فرضیههای جنایی دیگر مانند نزاع دوستانه و سرقت مورد توجه جدی قرار گرفت و تحقیقات گسترده افسران ورزیده کلانتری سپاد با راهنماییهای قاضی صفری آغاز شد. در این میان، دوربینهای مدار بسته نیز بازبینی شدند و دامنه بررسیهای پلیسی به سمت دوستان و اطرافیان متوفی کشیده شد تا اینکه یکی از دوستان «مرتضی» که او را کاملاً میشناخت برخی از زوایای پنهان خودزنیهای مرگبار را فاش کرد.
این جوان که با رصدهای اطلاعاتی پلیس شناسایی شده بود وقتی در جریان مرگ هولناک دوستش قرار گرفت به قاضی ویژه قتل عمد گفت: «مرتضی» را کاملاً میشناسم او جوانی تندخو و خشن بود که همواره با چاقو یا شیشههای شکسته، به خودزنی اقدام میکرد به گونهای که خون از محل زخمهایش بیرون میجهید. او بدون وحشت و با اشیای برنده به نقاط مختلف بدنش ضربه میزد و من چند بار او را در همین حالت مشاهده کردهام.
با اظهارات این جوان، راز زخمهای کف دست متوفی نیز که براساس فرضیه «قتل» احتمال میرفت جنبه دفاعی طی درگیری با چاقو را داشته باشد رنگ باخت و پزشکان قانونی معاینات خود را روی خطوط زخمهای پشت سر و گیجگاه وی متمرکز کردند. درحالی که احتمال مرگ این جوان بر اثر خودزنی با شیشه شکسته قوت گرفته است، جسد وی برای کالبدگشایی و تعیین علت دقیق مرگ و همچنین بررسیهای سم شناسی و دارویی به پزشکی قانونی خراسان رضوی انتقال یافت. از سوی دیگر تحقیقات نیروهای تجسس کلانتری سپاد با دستورات محرمانه قاضی ویژه قتل عمد زیر نظر سرگرد عامری همچنان ادامه دارد.
سرقت مرد معتاد به خون کشیده شد
مرد معتاد که پدر یک خانواده را قربانی سرقت کرده بود، در دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفت. متهم از اولیای دم درخواست بخشش کرد و مدعی شد بهخاطر اعتیاد دست به جنایت زده است. گزارش قتل مرد میانسال یک سال قبل به مأموران پلیس داده شد.
همسر این مرد به پلیس گفت: امروز شوهرم به نام همایون برای انجام کار از خانه بیرون رفت اما هرچه منتظرش شدیم از او خبری نشد. با هرکسی که فکر میکردیم از شوهرم خبر داشته باشد، تماس گرفتیم اما آنها هم بیخبر بودند. شوهرم به تلفن همراهش هم پاسخ نمیداد. همهجا سراغش رفتیم اما بیفایده بود. خیلی نگران هستم و میترسم برای او اتفاق بدی افتاده باشد. الان هم تلفن همراهش خاموش است و جواب نمیدهد.
مأموران درپی اعلام مفقود شدن این مرد تلاش خود را برای یافتن او آغاز کردند تا اینکه خبر رسید جسد مرد میانسالی در بیابانهای پاکدشت پیدا شد که خونین روی زمین افتاده بود. مأموران به آن محل رفتند و جسد را که جای ضربات چاقو روی بدنش نمایان بود، به پزشکی قانونی منتقل کردند. بعد از آزمایشهای لازم و تشخیص هویت مشخص شد جسد متعلق به همایون است که چندی پیش همسرش اعلام مفقودی کرده بود.
بهاینترتیب خانواده مقتول به پزشکی قانونی رفتند و بعد از تأیید و شناسایی جسد، به مأموران گفتند همایون روز حادثه با خودروی پراید از خانه خارج شده بود اما از خودرو خبری نیست و نمیدانند چه اتفاقی افتاده است. همسر همایون به مأموران گفت: شوهر من با کسی دشمنی نداشت و دعوا و درگیری هم نداشتیم. ما به کسی هم بدهکاری نداشتیم. شوهر من مرد سالمی بود. او برای زندگی بچهها خیلی تلاش میکرد و اگر من بچههای موفقی دارم، بهخاطر تلاش شوهرم است. من اطمینان دارم شوهرم قربانی یک سرقت شده است.
بعد از این توضیحات و ثبت پلاک خودرو، پلیس تحقیقات خود را آغاز کرد تا اینکه خودروی مقتول در یکی از خیابانهای ورامین شناسایی و راننده آن بازداشت شد. مرد جوان به پلیس آگاهی منتقل شد و از سوی بازپرس پرونده مورد بازجویی قرار گرفت. او مدعی شد خودرو را درحالیکه در خیابانی پارک شده بود، سرقت کرده و نمیداند برای راننده چه اتفاقی افتاده است. با وجود انکارهای متهم، مدارکی علیه او به دست آمد و این مرد بالاخره در بازجوییهای فنی لب به اعتراف گشود و به قتل راننده با انگیزه سرقت اقرار کرد.
او ادعا کرد مقتول را با همدستی یکی از دوستانش به قتل رسانده است. با ثبت اظهارات متهم، تلاش برای دستگیری همدست او ادامه داشت اما روند تحقیقات نشان داد او دروغ گفته و خودش به تنهایی مرتکب قتل شده است و برای اینکه راه فراری از مجازات داشته باشد، چنین ادعایی را مطرح کرده است. پرونده بعد از کاملشدن تحقیقات به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و بعد از تعیین شعبه در وقت رسیدگی روی میز هیئت قضائی شعبه پنجم دادگاه قرار گرفت.
با اعلام رسمیت جلسه دادگاه، کیفرخواست علیه متهم خوانده شد. در جلسه دادگاه فرزندان مقتول که سه دختر بودند، یکبهیک در جایگاه ایستادند و درحالیکه بهشدت ناراحت بودند، گفتند: با مرگ پدرمان زندگی بهشدت برای ما سخت شد. ما سه دختر بودیم و کار نمیکردیم و هر سه درس میخواندیم. پدرمان خرج تحصیل ما را میداد تا برای خودمان کسی بشویم.
ما یک خانواده خوشبخت بودیم که همیشه در کنار هم بودیم. پدرمان مردی زحمتکش بود و بسیار از ما حمایت میکرد. او در دو شیفت کار میکرد، حالا که پدرمان نیست زندگی ما بهشدت تحت تأثیر قرار گرفته است، حتی در مخارج روزمره دچار مشکل هستیم. متهم پدرمان را از بین برد و ما را دچار مشکل کرده و برای همیشه داغدارمان کرده است، باید تقاص کاری را که کرده پس بدهد.
در ادامه متهم در جایگاه قرار گرفت و اتهام قتل را قبول و اظهار کرد: سالها گرفتار اعتیاد بودم و شغل مناسبی نداشتم. گذران زندگی برایم سخت بود، به همین دلیل به فکر سرقت افتادم و چند بار موبایلقاپی کردم. من دزد بزرگی نبودم و دلهدزدی میکردم. تا اینکه روز حادثه ماشین سرقت کردم. آن روز بعد از کشیدن مواد در حال خودم نبودم که تصمیم گرفتم این بار یک خودرو سرقت کنم. برای انجام نقشه کنار خیابان ایستادم تا اینکه خودروی پراید جلوی پایم ایستاد و سوار شدم.
وی افزود: در صندلی عقب نشسته بودم و راننده مشغول رانندگی بود. در مسیر به خیابان خلوتی رسیدیم. همانجا وقتی فرصت را مناسب دیدم، راننده را تهدید کردم که توقف کند و از ماشین پیاده شود. او وقتی متوجه شد قصد سرقت دارم، مقاومت و فحاشی کرد. همین باعث درگیری شد و باهم گلاویز شدیم. به خاطر داد و فریادهای او ترسیدم مأموران بیایند و دستگیر شوم. به همین خاطر از ترس چاقویی را که همراه داشتم، بیرون آوردم و یک ضربه به او زدم. او خونین روی زمین افتاده بود و سپس من خودروی او را سرقت و فرار کردم.
متهم در آخرین دفاع گفت: باور کنید قصد کشتن مقتول را نداشتم. او میخواست با فریادهایش مأموران را خبر کند تا مرا دستگیر کنند. از آنجایی که مواد کشیده بودم، در حال خودم نبودم که دست به چاقو شدم و ناخواسته مرتکب قتل شدم. حالا درخواست گذشت دارم و از اولیای دم میخواهم مرا ببخشند. سپس وکیلمدافع او در جایگاه قرار گرفت و خواستار بخشش موکلش از سوی اولیای دم شد. در پایان هیئت قضات برای تصمیمگیری در این خصوص وارد شور شدند.
بریدن شاهرگ راننده پراید به خاطر تصادف جزئی
این حادثه وحشتناک حدود ساعت ۲۱ شب گذشته در کنار پارک مطهر در خیابان عبادی ۸۲ مشهد هنگامی رخ داد که خودروی پرایدی برای خروج از پارک به آرامی دنده عقب گرفت و سپر خودرو خود اندکی با سپر خودروی دیگری برخورد کرد که پشت سر وی پارک بود.
راننده ۲۳ ساله پراید که دید هیچ خسارتی به سپر خودروی پشت سر وارد نشده است از پارک بیرون آمد و پدال گاز را فشرد. در همین هنگام راننده خودرو که به همراه دوستانش در کنار پارک ایستاده بود با مشاهده این صحنه به تعقیب راننده پرداخت و با ضربه چاقو شاهرگ او را برید.
دقایقی بعد با مرگ این جوان ۲۳ ساله، بلافاصله قاضی دکتر صادق صفری (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) عازم محل وقوع جنایت شد و بدین ترتیب تحقیقات گسترده شبانه برای دستگیری عامل این جنایت آغاز شد و با نظارت مستقیم مقام قضائی ادامه یافت.
ناگفتههای قتل دو کودک به دست پدر معتاد
چند روز پیش ساکنان روستای شصتپیچ از توابع شهرستان کنگان استان بوشهر صدای فریادهای مردی به نام محمد را شنیدند که از جنایتی هولناک خبر میداد. او فریاد میزد که دختر و پسر خردسال خود به نامهای سعیده هفت ساله و عمادرضا چهار ساله را به قتل رسانده و حالا هم قصد دارد به زندگی خودش پایان بدهد. محمد سپس سوار موتورش شد و رفت و کمی بعد از حضور مأموران پلیس در روستا اسرار جنایت هولناک این مرد فاش شد.
یکی از همسایههای قاتل اظهار کرد: محمد معتاد بود اما رفتار بدی با بچههایش نداشت. بارها دیده بودم که دست بچههایش را میگرفت و با خود به پارک میبرد. خیلیوقتها هم عصرها او و همسرش با بچهها به ساحل میرفتند تا بچهها بازی کنند. برای همین هیچکس نمیداند که انگیزه او از قتل بچههای بیگناهش چیست.
همسر اول محمد از اقوامشان بود. حدود سال ۸۴ بود که بهخاطر اختلافاتی که داشتند، همسرش را مقابل چشمان تنها پسر خود به قتل رساند و پس از آن زندانی شد. او هفت سال زندان بود تا اینکه خانواده مقتول رضایت دادند و آزاد شد. مدتی بعد هم ازدواج کرد و عمادرضا و سعیده (مقتولان) را از همسر دوم خود داشت.
اختلافاتی که این مرد با همسرش داشت بر سر اعتیاد محمد بود. طوریکه یکبار همسرش او را ترک کرد و با بچهها به خانه پدرش رفت. محمد هم تصمیم گرفت ترک کند و به کمپ رفت و وقتی برگشت با وساطت اقوام، کاری کرد که همسر و بچهها به خانه برگردند اما دوباره شروع به مصرف مواد کرد.
محمد وضعیت مالی خوبی نداشت. مدتی بهعنوان کارگر فضای سبز در دهیاری مشغول بهکار بود و فرزند اول خود که حالا مردی جوان بود، به او کمک مالی میکرد. همین کمکها بود که باعث شد او بتواند خانهای در روستا تهیه کند اما اعتیادش به موادمخدر همچنان سیاهترین بخش از زندگی او بود. پدر خانم محمد برای اینکه او را از دوستان ناباب خود دور کند، خواست که آنها محل زندگی را تغییر دهند. به همین دلیل آنها خانه خود را اجاره دادند و خانهای در نزدیکی خانه پدرخانم خود کرایه کردند تا اینکه آن اتفاق رخ داد.
حوالی ظهر بود که مرد معتاد به خانه رفت و گفت که میخواهد بچهها را به پارک ببرد. او عمادرضا و سعیده را سوار موتور کرد و از خانه بیرون زد و تا چند ساعت خبری از آنها نشد تا اینکه محمد سراسیمه به خانه برگشت و فریاد زنان به همسرشگفت که بچههای خود را به قتل رسانده است. او تعریف کرد که عمادرضا و سعیده را به بهانه بازی، با موتور به کوه برده و بعد از ساعتی پیاده روی، وقتی به محلی مرتفع رسیدند، هر دوی آنها را به اعماق دره پرت کرده است.
مرد معتاد که بهنظر میرسید در توهم موادمخدر غرق شده، فریاد میزد که بقیه مقصر این حادثه هستند و بعد سوار موتورش شد و از خانه بیرون زد. بهدنبال این ماجرا، همسرش که وحشت کرده بود با کمک همسایهها ماجرا را به پلیس خبر داد. مأموران وقتی به روستا رسیدند متوجه شدند مرد معتاد به خانه قبلی خود رفته و مقداری سم از انباری برداشته و خورده تا به زندگی خود پایان بدهد.
آنها به سرعت این مرد را به بیمارستان منتقل کردند و همزمان گروهی از مردان روستا راهی ارتفاعات شدند تا بچهها را پیدا کنند. آنها پس از چند ساعت جستوجو درحالی به دختر و پسر خردسال رسیدند که هر دوی آنها جانشان را از دست داده بودند. به این ترتیب اجساد آنها به روستا منتقل شد. این در حالی بود که عامل جنایت پس از انتقال به بیمارستان از خطر مرگ نجات یافت و هماکنون تحقیقات پلیسی و قضائی از او ادامه دارد.
زن صیغهای اولین مظنون قتل مدیر شرکت
بازپرس جنایی تهران برای رازگشایی از اسرار مرگ مدیر یک شرکت که تصور میشد قربانی کرونا شده است، دستور نبش قبر و تشکیل کمیسیون پزشکی را صادر کرد. چند روز قبل مردی میانسال راهی دادسرای جنایی تهران شد تا از یک زن به اتهام قتل پسر خود شکایت کند.
این مرد به قاضی محمد تقی شعبانی بازپرس شعبه دهم دادسرای جنایی تهران گفت: پسرم مدیر یک شرکت بازرگانی بود و وضع مالی خیلی خوبی داشت. او به تنهایی در خانهای در شمال تهران زندگی میکرد تا اینکه چند روز قبل شنیدم با منشی شرکت خودش بهصورت موقت ازدواج کرده است. من مخالف این تصمیم او بودم اما پسرم اهمیتی به نصیحتهای من نداده بود.
با این حال دیگر حرفی به او نزدم تا اینکه اتفاق غیرمنتظرهای رخ داد. حال پسرم بد و در بیمارستان بستری شد و وقتی در جریان این موضوع قرار گرفتم راهی بیمارستان شدم اما او حالش اصلاً خوب نبود. هوشیاریاش را از دست داده و چند روز بعد هم فوت شد. مرگ ناگهانی او ما را دچار شوکه کرده بود و بعد متوجه شدیم که همسر او به بیمارستان اعلام کرده که پسرم مبتلا به کرونا شده است.
پس از مراسم تدفین و عزاداری، همچنان در شوک از دست دادن پسرم بودم که یکی از دوستانش به سراغم آمد و ناگفتههایی از مرگ او را برملا کرد. وی توضیح داد که وقتی پسرم در بیمارستان بوده، برایش تعریف کرده که پس از ابتلاء به کرونا همسر صیغهایاش به همراه فردی که او را دکتر معرفی کرده بود به خانه پسرم رفته و داروهایی تجویز کرده که پسرم پس از مصرف این داروها حالش بد شده است.
پسرم گفته بود که احتمالاً این داروها را عمداً به او خوراندهاند و دوستش پس از پرسوجو از پزشکان متوجه شده که داروها منسوخ شده و مدتهاست که دیگر برای هیچ بیماری تجویز نمیشوند چرا که عوارضی مانند سکته قلبی و از دست دادن هوشیاری و رفتن به کما را درپی دارند.
وقتی اینها را شنیدم به همسر صیغهای پسرم شک کردم. به خانه پسرم که رفتم متوجه شدم تمام طلاها، دلارها و پولهایی که او در خانه داشت سرقت شده است. علاوه بر این در بررسی شماره حساب پسرم متوجه شدم که از مدتی قبل تمام درآمد شرکت بهحساب همسرش که منشی او نیز بود واریز میشود. از سوی دیگر فهمیدم که حتی همه موجودی حساب شخصی پسرم نیز برداشت شده است و حالا مطمئن هستم که پسرم به قتل رسیده و طراح این نقشه منشی یا همان همسر صیغهای او بوده است.
با این شکایت، بازپرس جنایی تهران دستور تحقیقات بیشتر را صادر کرد که مشخص شد گفتههای پدر متوفی صحت دارد و درآمد شرکت مدتهاست که بهحساب منشی متوفی واریز میشود. در این شرایط با توجه به اینکه علت اصلی مرگ مشخص نیست و کالبد شکافی صورت نگرفته است برای رازگشایی از مرگ اسرارآمیز مدیر شرکت دستور نبش قبر او صادر شده تا پزشکی قانونی علت اصلی مرگ او را اعلام کند. از سوی دیگر دستور احضار منشی شرکت و انجام تحقیقات از او نیز صادر شده تا اسرار این حادثه رازگشایی شود.
نقشه مرد برای ازدواج مجدد با همسر سابق
مرد جوان مدتی پس از جدایی از همسر خود، او را ربود تا مجبورش کند دوباره پای سفره عقد بنشیند. چند روز قبل مأموران پلیس در یکی از اتوبانهای جنوب تهران متوجه خودروی پژویی شدند که روی صندلی عقب آن زنی که با طناب بسته شده بود خودش را به شیشه میکوبید.
آنها خودرو را متوقف کردند و با دستگیری راننده زن جوان را نجات دادند. او با گریه گفت که راننده شوهر سابق وی است که او را ربوده است. وی توضیح داد: بهدلیل اخلاق بد شوهرم حدود پنج ماه پیش از او جدا شدم. ساعتی قبل از محل کارم بیرون آمده بودم که او سد راهم شد. با مشت و لگد به سر و صورتم کوبید و با تهدید مرا سوار ماشین کرد و به خانهاش برد. او دست و پای مرا بست و در اتاقی حبسم کرد و با تهیه فیلمی، تهدید کرد که اگر بار دیگر با او ازدواج نکنم آبرویم را میبرد. بعد با دست و پای بسته مرا سوار ماشین کرد که به خانهام برویم و مدارکم را برای ازدواج دوباره برداریم که پلیس به دادم رسید و نجاتم داد.
پس از اظهارات این زن، شوهر سابق وی به ربودن او اقرار و اظهار کرد: من عاشق همسرم بودم و وقتی اصرار او برای جدایی را دیدم حاضر شدم طلاقش بدهم اما جدایی از او برایم خیلی سخت بود و نمیتوانستم بدون او زندگی کنم. چندین بار خواهش کردم که دوباره با هم ازدواج کنیم اما قبول نکرد. برای همین نقشه کشیدم که به زور و تهدید او را مجبور به ازدواج دوباره کنم اما نقشهام ناکام ماند. متهم با دستور قاضی مصطفی واحدی بازپرس جنایی تهران بازداشت شد و برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران اداره آگاهی تهران قرار گرفت.
نظر شما