به گزارش خبرنگار ایمنا، نقطه آغاز چیدمان و هنر مفهومی به گفته فرشته عالمشاه، بعد از دوره مینیمالیسم از سال ۱۹۶۰ آغاز شد. از زمانی که رویکرد هنرمندان، رویکردی اعتراضی به حضور همه آثار به شکل یک نواخت در قالب ای سمهای مختلف در گالریها بود.
عالمشاه میگوید: به این ترتیب، هنرمندان ساختارشکنی میکنند و بر نکات مهمی انگشت میگذارند، از جمله اینکه آنها خواستند تا آزادی شخصی و فردی به دست بیاورند، به همین خاطر ارائه آثارشان را از قالبهایی مثل نقاشی و مجسمهسازی خارج کردند و فضا را به نوع دیگر آثار خود وارد کردند، همچنین به حضور مخاطب و نقشآفرینی او در اثر اهمیت بیشتری بخشیدند.
اینجا است که به گفته این هنرمندِ چند رسانهای، هنرمندان به پیکر هنرمند بهعنوان ابزار خلق اثر نگاه کردند و به این ترتیب، تغییرات بنیادینی ایجاد کردند. یکی از آن دستههایی که در این زمینه مورد توجه قرار گرفت و بسیار اجرا شد، چیدمان یا اینستالیشن است.
به گفته عالمشاه، این شکل از هنرها مانند چیدمان ویدئوآرت بسیار مفهومگرا هستند. به تعبیری، هنرمند میکوشد تا با لایههای مفهومی ایجاد شده در اثر، پیام خود را به مخاطب مخابره کند و به این واسطه ذهن او را درگیر معنایابی کند.
در این میان، پروسه اثر به اندازه نتیجه اثر اهمیت دارد و فضا، نوع نگاه و رویکرد هنرمند به خلق آن و میزان مشارکت مخاطب نیز بسیار مهم است.
او با اشاره به هنر شهری و اجرا و انتقال مفاهیم، ادامه میدهد: چیدمانهای شهری به لحاظ بصری، توانایی تأثیرگذاری بسیاری دارد مثلاً پیش از این پیامهای که باید به شهروندان انتقال داده میشد، بیشتر از طریق چاپ بنر یا دیوار نوشتهها بود، اما مسئله اینجا است که تأثیرگذاری لازم را نداشت اما اکنون که در عصر انفجار اطلاعات هستیم و باید به شیوه دیگری عمل کنیم.
عالمشاه این شیوه را در ارائه و اجرای هنر مفهومی در سطح شهر میداند و میگوید: خاصیت چیدمانهای شهری مفهومگرا این است که ذهن مخاطب را به جستوجو وا میدارد و زمانی جذابتر خواهد شد که مخاطب را به چالش بکشد.
این هنرمند ادامه میدهد: به این ترتیب، علاوه بر اینکه مخاطب از طریق چشمهایش درگیر میشود، مغز او نیز شروع به تجزیه و تحلیل آن اثر میکند و او را وا میدارد تا به گفته این هنرمند چندرسانهای، مخاطب، اثر را لمس کند و با آن مواجه شود. اینگونه مفهوم در ذهن او حک میشود و به این ترتیب به تعداد مخاطبها تأویلهای مختلفی به وجود میآید.
عالمشاه همچنین معتقد است: آثاری که اکنون در سطح شهر اجرا شده یا در حال اجرا هستند، یک آغاز امیدبخش هستند، اما اینکه واقعاً رویکرد شهر را به سوی چیدمانهای شهری سوق دهیم و رویکرد هنر شهری را به سوی هنر معاصر ببریم و از این طریق بتوانیم پیامهایمان را بهتر به مخاطب انتقال دهیم، آموزشی گسترده خواهد بود زیرا به مرور زمان توقع و درک هنری مردم بالا میرود. بنابراین، فکر میکنم این آثار بهمثابه پلههایی هستند که باید روی آنها بحث کرد تا توقعات بالاتر برود.
به نظر او اگر این امکان به همه هنرمندان به صورت مساوی داده شود، به ارائه آثار خلاقهای میانجامد که یکی از وجوه مهم آنها، عمومیشدن این هنر و معانی مُستتر در آن است. این مسئله علاوهبر آنکه بُعد آموزشیِ مهمی را در بر میگیرد، میتواند مقدمهای برای ورود اصفهان به چیدمانهای شهری در شهرهای جهان باشد.
نظر شما