به گزارش خبرنگار ایمنا، این حادثه عصر پنجشنبه گذشته در بلوار توس مشهد هنگامی رخ داد که دختر ۱۳ سالهای از ساکنان یک مجتمع مسکونی سوار بر آسانسور شد و به طبقه دهم برج رسید. او که فرزند طلاق بود و از مدتی قبل با برخی مشکلات خانوادگی دست و پنجه نرم میکرد، نقشه وحشتناکی را در سر میپروراند.
دختر نوجوان در حالی که گوشی تلفن را در دست میفشرد، از آسانسور پیاده شد و از طریق پلهها خود را به پشتبام طبقه یازدهم ساختمان رساند. دقایقی بعد پس از آنکه با فردی تلفنی گفتوگو کرد، روی لبه دیوار پشت بام نشست و پاهایش را آویزان کرد. تعدادی از اهالی مجتمع با دیدن دختری که در شرایط وحشتناکی قرار گرفته بود، بلافاصله با امدادگران آتش نشانی تماس گرفتند و چند نفر نیز خود را به پشت بام رساندند تا او را از حرکتی جبران ناپذیر باز دارند اما دختر نوجوان هنگامی که متوجه آنان شد تهدید کرد جلوتر نروند ولی باز هم در یک لحظه هولناک، این دختر خود را از پشت بام طبقه یازدهم به پایین انداخت و در دم جان سپرد.
نیروهای آتشنشانی و اورژانس زمانی به محل رسیدند که او هیچگونه علائم حیاتی نداشت. دقایقی بعد با گزارش این ماجرای تلخ به قاضی ویژه قتل عمد مشهد، بلافاصله قاضی دکتر صادق صفری، برای بررسی موضوع عازم بولوار توس شد و بدین ترتیب تحقیقات میدانی درباره این ماجرای تأسف بار ادامه یافت. بررسیهای مقدماتی بیانگر آن بود که پدر و مادر دختر ۱۳ ساله از یکدیگر جدا شدهاند و دختر مذکور که از پدرش حرفشنوی نداشت، نزد پدر و مادربزرگش زندگی میکرد ولی به دلیل رفتارهای هیجانی دوران نوجوانی ارتباط مناسبی بین وی و خانوادهاش برقرار نشده بود.
او که درگیر ارتباطات فضای مجازی نیز شده بود، به نصیحتها و راهنماییهای دلسوزانه پدرش هم توجهی نمیکرد و به همین دلیل برای چند روزی به منزل عمهاش رفت تا در کنار آنها زندگی کند، این در حالی بود که پدر این دختر نوجوان نیز بعد از طلاق همسرش، به تنهایی به زندگی ادامه میداد.
ادامه بررسیهای پلیسی و قضائی نشان میداد که این دختر در نهایت به دلیل یک سری مشکلات خانوادگی و هیجانات رفتاری دوران نوجوانی، تصمیم خطرناکی گرفته و بدین ترتیب به زندگی خود پایان داده است. در همین حال با تحقیقات میدانی قاضی دکتر صفری، مشخص شد کلید در ورودی پشت بام را اهالی و ساکنان مجتمع دارند و برخی از آنها از پشت بام مجتمع مسکونی در حالی استفاده میکنند که مسائل ایمنی به درستی در اطراف آن رعایت نشده است.
انفجار معدن در چمستان
طبق اعلام روابط عمومی مرکز اورژانس پیشبیمارستانی و مدیریت حوادث دانشگاه علوم پزشکی مازندران، خبر حادثه معدن وازتنگه چمستان در ساعت ۱۰:۱۷ امروز شنبه هفتم اسفندماه به مرکز پیام اورژانس آمل اعلام شد.
در این حادثه که در اثر انفجار معدن اتفاق افتاد، تیمهای پایگاه اورژانس چمستان و بنفشه ده به سمت محل حادثه اعزام شدند، یک مرد ۲۷ ساله در این حادثه در دم جان باخت و یک آقای ۲۴ ساله به شدت دچار سوختگی و مصدومیت شد که به بیمارستان امام خمینی (ره) شهرستان نور منتقل شد.
درگیری مسلحانه مرزبانان با قاچاقچیان
سردار احمدعلی گودرزی فرمانده مرزبانی انتظامی کشور اظهار کرد: در راستای کنترل و مراقبت از مرزها و برخورد قاطع با قاچاق موادمخدر در طول نوار مرزی، مرزداران استان سیستان و بلوچستان از فعالیت باند بزرگ قاچاق موادمخدر در منطقه مرزی جالق شهرستان سراوان مطلع شدند و با برنامهریزی دقیق عملیاتی و تشدید اقدامات کنترلی، موضوع را به صورت ویژه در دستور کار خود قرار دادند.
وی افزود: با انجام اقدامات گسترده اطلاعاتی مسیرهای احتمالی تردد قاچاقچیان و همچنین زمان برنامهریزی شده جهت انتقال محموله موادمخدر به عمق کشور مشخص شد و مرزداران دلاور هنگ مرزی سراوان در قالب چندین تیم پوششی و عملیاتی با اجرای طرح مهار و کمینهای هدفمند، منطقه مورد نظر را در کنترل خود قرار دادند و با هدایت عملیاتی و پشتیبانی اطلاعاتی مرزبانی استان سیستان و بلوچستان موفق شدند محموله موادمخدر را کشف کنند.
فرمانده مرزبانی انتظامی کشور ادامه داد: سوداگران مرگ زمانی که خود را در کمین و محاصره مرزداران دیدند به سمت مأموران تیراندازی کرده که مرزداران با رعایت قانون بهکارگیری سلاح اقدام به تیراندازی میکنند، در نهایت پس از درگیری مسلحانه سنگین، با توجه به اتخاذ موضع و تاکتیکهای عملیاتی مناسب از طرف مرزداران، سوداگران مرگ که عرصه را بر خود تنگ دیدند با برجا گذاشتن محموله موادمخدر از محل متواری شدند.
وی تصریح کرد: مرزداران دلاور در این عملیات موفق شدند و همراه با توقیف یک دستگاه خودروی حامل موادمخدر، دو دستگاه بیسیم و مقادیری مهمات، یک تن و ۸۸ کیلوگرم، انواع موادمخدر شامل ۸۴۸ کیلوگرم حشیش و ۲۴۰ کیلوگرم تریاک را کشف کنند.
سردار گودرزی با بیان اینکه شناسایی و دستگیری متهمان پرونده در دستور کار قرار دارد، خاطرنشان کرد: مبارزه با پدیده شوم قاچاق موادمخدر با جدیت از سوی مرزبانان مجاهد کشور دنبال میشود و در این زمینه همکاری و تعامل مرزنشینان عزیز با مجموعه مرزبانی بسیار ارزشمند و قابل تقدیر است.
دستگیری زنی که جسد یک مرد را در خیابان رها کرد
دقایق اولیه بامداد روز گذشته زنی سراسیمه و با چهرهای پریشان خود را به نگهبانان یک هتل در نزدیکی خیابان شهید صیاد شیرازی سه رساند و درحالی که وحشت زده و بریده سخن میگفت از جسد مردی خبر داد که در نزدیکی پل زیرگذر بولوار وکیل آباد رها شده بود. او با گفتن این جملات با قدمهای بلند از محل دور شد و بدین ترتیب نگهبانان هتل حیرت زده به تکاپو افتادند و برای بررسی ادعای زن جوان به آن سوی زیرگذر رفتند، اما در کمال ناباوری همان زن پریشان احوال را دیدند که جسد مردی را از درون یک دستگاه پراید مشکی رنگ مدل پایین بیرون انداخت و بیدرنگ پشت فرمان خودرو قرار گرفت و پدال گاز را در تاریکی شب فشرد.
نگهبانان مذکور در تاریکی شب موفق به یادداشت شماره پلاک خودرو نشدند چرا که زن جوان با سرعت زیاد ویراژ داد و از محل گریخت. چند دقیقه بعد از این ماجرای تکاندهنده، بیسیمهای پلیس به صدا درآمد و نیروهای انتظامی عازم محل مذکور در بولوار وکیل آباد شدند. آنان با تأیید درستی خبر، به حفظ صحنه رها کردن جسد پرداختند و مراتب را به قاضی ویژه قتل عمد مشهد اطلاع دادند. طولی نکشید که قاضی دکتر صادق صفری به همراه کارآگاهان پلیس آگاهی و عوامل بررسی صحنه جرم به محل مذکور رسیدند و این گونه تحقیقات قضائی در اینباره آغاز شد.
جسد، مربوط به مردی حدود ۳۵ تا ۴۰ ساله بود که آثار ضربه چاقو بر قفسه سینهاش خودنمایی میکرد. با بررسی محتویات جیب لباسهای مقتول، هویت وی در حالی مشخص شد که تعدادی سنجاق و فندک و سیگار نیز به همراه داشت. ادامه تحقیقات بیانگر آن بود که مرد مذکور در جای دیگری به قتل رسیده و سپس توسط زن ناشناس فراری در ابتدای خیابان صیاد شیرازی رها شده است.
با به دست آمدن این اطلاعات، بلافاصله قاضی شعبه ۲۰۸ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، دستور بازبینی دوربینهای ترافیکی را صادر کرد و بدین ترتیب گروهی از کارآگاهان به ردیابی پراید مشکی رنگ پرداختند. چند دقیقه بعد شماره پلاک پراید مشخص شد و نیروهای انتظامی با انجام یک سری فعالیتهای اطلاعاتی، موفق شدند تا سپیده دم مالک خودرو را شناسایی و زن جوان را در یک منزل مسکونی دستگیر کنند. این زن که ساعتی بعد به مقر انتظامی هدایت شده بود، در حضور قاضی صفری لب به اعتراف گشود و آغاز جنایت را به پاتوق معتادان گره زد.
این زن اظهار کرد: در یک پاتوق شبانه نشسته بودیم که بین این مرد (مقتول) و یکی دیگر از پاتوقنشینان به دلیل اختلافات قبلی مشاجرهای رخ داد که لحظاتی بعد این مشاجرههای لفظی به توهین و فحاشی و درگیری کشید و در این میان «ه» یکی از همان پاتوقنشینان ضربهای با کارد به قفسه سینه مرد مذکور زد و او را نقش بر زمین کرد. او سپس از من خواست جسد را بیرون ببرم. من که ترسیده بودم جسد او را به بولوار وکیل آباد آوردم و در آنجا رها کردم.
تحقیقات بیشتر درباره اعترافات این زن جوان و دستگیری متهم فراری که ادعا میشود کلید معمای این جنایت در دستان اوست همچنان از سوی کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی ادامه دارد.
متهمانی که سه کیلوگرم تریاک را بلعیده بودند
سرهنگ حسین احمدی فرمانده انتظامی کاشمر اظهار کرد: مأموران پلیس مبارزه با موادمخدر حین گشتزنی به سرنشینان یک دستگاه خودرو پژو ۴۰۵ در محور مه ولات به کاشمر مظنون شدند و این خودرو را متوقف کردند.
وی افزود: مأموران پلیس مبارزه با موادمخدر پس از بررسیهای اولیه و با هماهنگی مقام قضائی، پنج سرنشین خودرو را برای تحقیقات بیشتر به مقر انتظامی انتقال دادند. مأموران انتظامی در تحقیقات بعدی پرونده سه کیلوگرم مواد مخدر از نوع تریاک کشف کردند که سرنشینان خودرو آن را به قصد قاچاق بلعیده بودند. تحقیقات در اینباره ادامه دارد.
بازگشت دختر فراری بعد از ۶ سال با ۳ بچه
مهناز مهر سال ۹۴ وقتی فقط ۱۲ سال داشت ناپدید شد. در همان زمان مادرش به اداره پلیس رفت و گم شدن دخترش را گزارش و اظهار کرد: از وقتی از شوهرم جدا شدم، دخترم با من زندگی میکرد اما آخرین بار برای رفتن به مدرسه از خانه بیرون رفت و ظهر هرچه منتظرش ماندم برنگشت. نگران شدم و به هرجا که فکر میکردم رفتم اما هیچکس اطلاعی از او نداشت. حتی دوستانش هم نمیدانستند که چه بر سر دخترم آمده است.
با اظهارات این زن، تیمی از مأموران جستوجو برای یافتن دختر گمشده را شروع کردند تا اینکه معلوم شد او همراه پسری افغان به ترکیه فرار کرده است. مادر مهناز گفت: ما در یکی از مناطق جنوبی پایتخت زندگی میکنیم. روبهروی خانه ما مردی افغان به نام محمد زندگی میکرد که کارگر ساختمانی نیمهکاره بود. آنطور که متوجه شدم محمد در راه مدرسه دخترم را فریب داده و با او طرح دوستی ریخته و با هم به ترکیه فرار کردهاند.
در طول شش سال تلاشها برای شناسایی محل زندگی دختر گمشده بینتیجه بود تا اینکه چند روز قبل تماسی با مادر وی گرفته و معلوم شد که مهناز به ایران بازگشته است. در این شرایط مادرش راهی اداره آگاهی تهران شد و افزود: چند روز قبل موبایلم زنگ خورد و فردی ناشناس گفت اطلاعاتی از دخترم دارد. مرد ناشناس میگفت دخترم از ترکیه به ایران بازگشته و در یکی از محلههای تهران زندگی میکند.
وی تصریح کرد: وقتی از او خواستم آدرس و نشانی او را بدهد، طفره رفت و گفت باید دو میلیارد تومان بهحساب او واریز کنم تا آدرس و نشانی او را در اختیارم قرار بدهد. التماسش کردم اما فرد تماس گیرنده تلفن را قطع کرد و گفت هر وقت این مبلغ را تهیه کردی تماس بگیر. او حتی تهدید کرد که اگر پای پلیس را به ماجرا باز کنم، ممکن است جان دخترم به خطر بیفتد.
با اظهارات این زن، تیمی از مأموران اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران، با دستور بازپرس دادسرای جنایی وارد عمل شدند و توانستند تماس گیرنده را که مردی افغانستانی بود شناسایی کنند. او محل زندگی مهناز را لو داد و مدعی شد که وقتی پی به راز این دختر برده قصد اخاذی از خانوادهاش را داشته که ناکام مانده است.
به این ترتیب دختر گمشده که حالا زنی ۱۸ ساله و مادر سه فرزند است شناسایی شد و پس از احضار به دادسرا، اظهار کرد: از کودکی با مادرم بزرگ شدم و او همیشه به من میگفت که پدرت تصادف کرده و فوت شده است اما پیش از اینکه خانه را ترک کنم متوجه شدم که او در تمام این سالها به من دروغ گفته بود. پدرم زنده بود و وقتی به سراغش رفتم متوجه شدم که هنگام جدایی از مادرم حتی از باردار بودن او خبر نداشته و نمیدانسته که دختری دارد.
این تنها دلیل ناراحتی من از مادرم نبود، چرا که او همیشه مرا اذیت میکرد و کتکم میزد. گاهی مرا مجبور به تکدیگری میکرد و در سن ۱۲ سالگی قصد داشت به اجبار مرا به عقد یکی از بستگانش درآورد اما من مخالفت کردم. در آن دوران سخت بود که با محمد (جوان افغان) که مقابل خانه ما کارگری میکرد آشنا شدم.
وقتی ماجرای زندگی مرا شنید، پیشنهاد کرد که همراه او به ترکیه بروم و من هم قبول کردم. ما قاچاقی به ترکیه رفتیم و در آنجا ازدواج کردیم و کار میکردیم. من کار نظافت خانهها را انجام میدادم و محمد باغداری میکرد. در این مدت صاحب سه فرزند (دو پسر و یک دختر) شدیم. اما این اواخر مشکلات مالی به سراغمان آمد و ناچار شدیم به ایران برگردیم.
از سوی دیگر دلم برای مادرم خیلی تنگ شده بود و دلم میخواست بار دیگر صدایش را بشنوم و او را ببینم. در فکر پیدا کردن او بودم که متوجه شدم، یکی از آشنایان شوهرم به قصد اخاذی از مادرم با او تماس گرفته و همین باعث شد که همهچیز لو برود. بازپرس پرونده پس از شنیدن حرفهای مهناز، اظهارات او را ثبت کرد. تحقیقات در این پرونده ادامه دارد.
نظر شما