به گزارش خبرنگار ایمنا، همانطور که از نام گذر تاریخی و گردشگری پیدا است، در زمان سلسله صفویه از میان چهار باغ میگذشته و محلی برای حضور پادشاهان و بزرگمردان دولت بوده است که با گذشت زمان و در پی تغییرات گسترده اجتماعی، اقتصادی و جمعیتی چهارباغ در مرکز و در میانه بافت متراکم شهر قرار گرفت و حضور خودروها را بر کالبد خود شاهد بود. از آنجا که چهارباغ عباسی جزئی از میراث فرهنگی شهر تاریخی اصفهان محسوب میشود، مدیریت شهری بر آن شد تا این معبر را از خیابان به پیادهراه تغییر کاربری دهد تا علاوه بر حفظ غنای تاریخی این گذر فرهنگی، زمینه را برای تعاملات گسترده اجتماعی در میانه زندگی مدرن امروزی فراهم آورد.
با گذشت دو دهه از اتخاذ این تصمیم امروز چهارباغ عباسی دیگر خیابان نیست و با تمهیدات اندیشیده شده به پیادهراهی آرام برای حضور شهروندان تبدیل شده است؛ بسیاری از متخصصان علوم شهری بر این باور هستند که این اقدام برای چهارباغ به عنوان میراث کهن شهر، ضرورت داشت و مدیریت شهری اصفهان عزمی جدی برای انجام این طرح داشته است، اما همین کارشناسان تاکید میکنند اقدامات جهت ساماندهی و بهبود وضعیت این پیادهراه باید ادامه پیدا کند تا این گذر فرهنگی در قالب یک سیستم و در همجواری با بافتهای اطراف دیده شود و عناصر به کار رفته در آن متناسب با شرایط کنونی این پیادهراه طراحی و جانمایی شود، زیرا در حال حاضر آسیبهای زیادی در این محور تاریخی وجود دارد که باید مورد توجه مدیران و برنامهریزان شهری قرار گیرد.
به منظور بررسی بخشی از مشکلات و آسیبهای محور تاریخی چهارباغ، گفتوگویی با "حمیدرضا نیلی"، کارشناس شهرسازی و معماری انجام دادهایم که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
اهمیت محور تاریخی چهارباغ از چه ابعادی قابل بررسی است؟
وقتی نام چهارباغ را بر زبان جاری میکنیم، ناخودآگاه ذهنها به سمت یک بستر تاریخی میرود. برای این که بدانیم جایگاه این محور تاریخی در تحولات شهری اصفهان چه بوده است باید این گذر را به عنوان یک مرکز تاریخی در توسعه شهر ببینیم که بیش از ۴۰۰ سال قبل و زمانی که چهارباغ نقش ویژهای داشته است، برمیگردد زیرا این محور مجموعه مرکز حکومت پیرامون میدان نقش جهان را به امتداد محور طبیعی اصفهان یعنی رودخانه زایندهرود وصل کرده است و با پل اللهوردیخان به مجموعه هزارجریب به عنوان یک مرکز تفریحی و تفرجگاهی آن دوره تاریخی میرساند.
از اینجا به بعد لازم است کسی که میخواهد درباره چهارباغ تصمیمی بگیرد، به سیر تحول آن تسلط پیدا کند و رد پای امتداد خیابان چهارباغ را در دورههای تاریخی مختلف مورد توجه قرار دهد؛ اینجا یک محور شریانی شهری است که به صورت شمالی جنوبی نقش مهمی ایفا میکند.
چهارباغ عملاً حدفاصل سیوسه پل تا میدان امام حسین (ع) نیست، بلکه محور باغهایی میشود که از هزارجریب آمده و لایهبهلایه به محور متقاطع خود یعنی زایندهرود میرسد و تا خیابان کاوه امتداد مییابد.
اگر بخواهیم استخوانبندی شهر اصفهان را خلاصه و ساده کنیم، یک علامت "بهعلاوه" میشود که یک ضلع آن محور امتداد هزارجریب، چهارباغ و کاوه و محور عمود بر آن رودخانه زایندهرود میشود؛ اینجا به عنوان شریان اصلی که نقش ویژهای در شهر ایفا میکند، به چهارباغ نگاه میکنیم.
چهارباغ یک خیابان معمولی نیست، بلکه به عنوان یک محور شریانی شمالی و جنوبی نقش محوری در شهر ایفا میکند، لذا هرگونه تصمیمی باید لاجرم برای کل محور به صورت واحد باشد و برای هر بخش آن بر اساس برنامه، اقدامات اجرایی و عملیاتی انجام شود. اینجاست که باید بدانیم مردم چه خاطراتی از چهارباغ دارند، زیرا این محور عملاً به عنوان یک محور خطی و به عنوان یک مرکز شهری ایفای نقش میکند و فضایی به عنوان پاتوق خاطرهساز شده است که از ۴۰۰ سال پیش تاکنون سلسله رویدادهایی در آن اتفاق افتاده است.
ارزشهای متعدد فرهنگی و تاریخی در این محور میانی شهری اندوخته شده است که باید به آن توجه کرد، علاوه بر آن درختان چهارباغ، ارزشهای زیستمحیطی و طبیعی آن بهشمار میرود. در حال حاضر چهارباغ به مثابه موزه تاریخ معماری اصفهان بهشمار میرود.
خیابان چهارباغ حافظه تاریخی اصفهان است که بیش از ۴۰۰ سال زمان را در حافظه خود مرور میکند و تاریخ را برای هر عابری ورق میزند؛ اینجاست که باید از تمام عناصر زیستمحیطی به صورت خلاقانه استفاده کرد و یک ساختار هوشمندانه را بین این خیابان و تمام شهر پیوند زد، زیرا چهارباغ میتواند محور اتصال بافت قدیم و جدید شهر باشد
چهارباغ از زمان ایجاد وظیفه داشته است ساکنان جنوب رودخانه را به واسطه پل اللهوردیخان به شهر تاریخی اصفهان وصل کند، البته این پیوندها را باید لایهبهلایه بررسی کرد که این فضای شهری چه نقشها و وظیفههایی را در ساختار قبول و تاکنون چه خدماتی را به شهر ارائه کرده است.
مدیریت شهری باید مجموع ارزشهای موجود در محور چهارباغ را فهرست کند تا بداند چه ارزشهای تاریخی، فرهنگی، اجتماعی، مذهبی (مثل مدرسه چهارباغ)، تفریحی، خدماتی و هنری در آن نهفته است و در ادامه همه این ویژگیها را با یکدیگر به عنوان ارزش ببینیم و انسجامی بین آنها در بستر خیابان ایجاد کنیم.
آن زمان چهارباغ فقط یک خیابان یا یک خط در نقشه نخواهد بود، بلکه لایه به لایه با بافتهای پیرامونی خود گره میخورد و به اطراف وصل میشود و در این نقش ایفا کردن، بیشک زمانی حیات مدنیت را در خود ایجاد میکند.
همچنین در مقطعی از زمان به بروز و ظهور انقلاب اسلامی ایران بر میخوریم که نقش چهارباغ در جریانهای انقلاب اسلامی کم نبوده است، زیرا لایهبهلایه خاطرات جمعی و رویدادهایی که در این محور رخ داده و باعث ایجاد حیات مدنیت در این محور و بافت پیرامونی شده است، تداعی میشود و به تصمیمگیران کمک میکند تا بتوانند در رشد شهر نقش ویژهای را به عهده بافت بگذارند؛ بنابراین این خیابان و بافتهای پیرامونی آن باعث قوام ساختار فرهنگی و تاریخی شهر است و باید با بررسیهای جامع مطرح کرد که طرحهای توسعه شهری در این بافت چه نقشی دارند.
چگونه میتوان آسیبشناسی درستی از مشکلات چهارباغ انجام داد؟
اگر قرار باشد مشکلات این گذر تاریخی را مشخص کنیم، باید سطح پرواز را بالاتر ببریم و ابتدا و انتها و امتداد خیابان و بافتهای پیرامونی آن را بررسی کرد. بیشک یکی از اقدامات لازم توجه به فرسودگی تدریجی این محور و بافت است، زیرا یک خیابان ۴۰۰ ساله در طول زمان دچار فرسودگیها و آسیبهایی به لحاظ زیستمحیطی، کالبدی، سیما و منظر، عملکردی و هویتی شده است.
این آسیبشناسی، راهبردها و راهکارهایی برای تصمیمگیران شهری مشخص میکند تا تصمیم درستی برای این بستر ویژه بگیرند، البته در عین حال که باید فضا را با دید حفاظتی نگاه کرد، از سوی دیگر باید به تجهیز آن نیز کمک کنیم. یکی از اقداماتی که طراحان شهری برای فضای شهری مورد تاکید قرار دادهاند این است که باید امکان توسعه از درون وجود داشته باشد.
همانطور که شهرسازان جهان نیز معتقدند شهروند نیاز به فضای تجمع دارد، چهارباغ در یک دوره مدیریتی لایهبهلایه به فضای پیادهراه تبدیل شد، البته رویکرد تبدیل خیابانها به پیادهراهها از سالها پیش رونق گرفته است و عملاً تمام رویکردها و دیدگاهها به این موضوع را ترویج میدهند.
اگر چند اقدام به موازات یکدیگر انجام شود، بسیار قابل قبول خواهد بود، نخست اینکه مدیریت شهری باید نیاز شهروندان به پیادهراه را به طور کامل جوابگو باشد، نه اینکه تنها یک محور را به عنوان پیادهراه در نظر بگیرد زیرا فقط یک پیادهراه در یک کلانشهر جوابگوی نیاز شهروندان نخواهد بود، اما اگر تمام مناطق شهرداری موظف شوند در پهنه قانونی خود برای مردم ساکن در منطقه خود چند محور را به عنوان پیادهراه تجهیز کنند، چند پیادهراه در شهر خواهیم داشت و شهروندان نیاز نیست از نقاط مختلف شهر به مرکز آن مراجعه کنند، بلکه نزدیک محل سکونت و کار خود از مسیر پیادهراه استفاده میکنند، لذا باید به این نیازهای شهروندان اهمیت دهیم و فضای مورد نیاز آنها را تأمین کنیم.
تعداد متناسب پیادهراهها با جمعیت کلانشهر، میتواند تجمع بیش از حد جمعیت در یک فضای شهری و آسیبهای ناشی از آن را کاهش دهد، نکته دیگر اینکه هر فضایی نیاز به مدیریت دارد، یک تصمیم خوب در ایجاد پیادهراه نیاز شهروندان را تأمین میکند و فضای تجمع را برای آنها ایجاد میکند و هجوم بیرویه خودرو را کاهش میدهد و آرامش را برای حضور شهروندان پیاده ایجاد میکند.
باید به موازات آن مدیریت بهرهبرداری از فضا را قویتر کنیم تا فضای تحت مدیریت مسئولان شهرداری داشته باشیم، البته مدیریت شهری نیز باید برای این فضای ویژه یک مدیر ویژه در نظر بگیرد تا به این ویترین شهر در تمام زمانهای شبانهروز توجه کافی شود.
کیفیت فضای شهری چهارباغ را چگونه ارزیابی میکنید؟
اتفاق خوشایندی که در چهارباغ افتاد، در سیمای زمین آن بود، زیرا به معماری کف خیابان به خوبی پرداخته شد، سنگفرش، باغچهبندی، احیای حوضچهها و اصلاح جداول این محور تاریخی با دقت و کیفیت مطلوب همراه با تفکیک معبر ایجاد شد، اما تمام اقدامات چهارباغ به کف آن ختم نمیشود.
وقتی در یک فضای شهری واقع میشویم به همان میزان که سیمای زمین نقش ایفا میکند، سیمای بام و جدارهها نیز نقش دارد و شهروند وقتی در فضای شهری واقع میشود، سیمای زمین، جدارهها و نماها را با هم میبیند و مجموع این سیما و منظر، کیفیت فضایی را در ذهن شهروند تداعی میکند؛ این در حالی است که در چهارباغ به سیمای زمین توجه شده است، اما سیمای جدارهها به فراموشی سپرده شده است.
اگر قبلاً آشفتگی و بینظمی در نمای چهارباغ وجود داشت، کمتر به چشم شهروندان میآمد، اما در حال حاضر که سرعت عبور شهروندان از این فضا کاهش یافته است و حتی سرعت آنها را به هنگام نشستن روی نیمکتهای چهارباغ به صفر رساندهایم و نگاه آنها را در مقابل نمای دو سمت خیابان قرار دادهایم، شهروندان آشفتگی و اغتشاش بصری در سیمای جدارههای چهارباغ را به وضوح میبینند؛ لذا کیفیتبخشی به فضای چهارباغ در واقع ساماندهی به سیمای جدارههای آن است تا شهروندان با حضور در این فضا انسجام کالبدی فضایی را در تمام عناصر آن ببینند.
اگر مدیریت شهری اصفهان سامانبخشی سیمای جدارهها و نمای ساختمانهای طول مسیر چهارباغ و انسجام فضایی و کالبدی آن به عنوان محور شریانی جنوبی شمالی شهر اصفهان در دستور کار قرار دهد، ذهن و روح شهروندان با حضور در این فضا آرامش میگیرد و شاهد الحاقات و نازیباییهای نامناسب نخواهند بود.
البته به موازات انجام این اقدامات کالبدی، باید مدیریت شهری برای بهرهبرداری بهتر از این فضا تدابیر لازم را بیندیشد تا سلسله فعالیتهای فرهنگی برای گذران فراغت، اجتماعی و آموزش شهروندی را در این فضای شهری به منصه ظهور بگذاریم و سطح فرهنگ شهروندی در این فضای شهری افزایش یابد و این فضا روز به روز نقش ویژهتری همچون سابقه تاریخی خود در سطح شهر ایفا کند.
گفتوگو از: راضیه کشاورز، خبرنگار سرویس کلانشهرهای خبرگزاری ایمنا
نظر شما