به گزارش ایمنا روزنامه همشهری نوشت: نخستین زندانی نجات یافته از قصاص، مردی است که سرنوشت عجیبی دارد. او که در یک کارگاه نجاری کار میکرد ۱۹ سال قبل ۲ نفر را در بندرعباس به قتل رساند و از آن زمان به زندان افتاد اما سرانجام با پیگیری مسئولان قضائی استان هرمزگان و با بخشش اولیای دم از چوبه دار نجات یافته و از زندان آزاد شد.
اما این مرد چطور شد که مرتکب قتل شد و در این ۱۹ سال در زندان بندرعباس چه شرایطی را گذراند، این مرد به نام قاسم که حالا ۶۱ سال دارد و اهل استان زنجان است سالها قبل به دخترعمویش علاقهمند شد و به خواستگاری او رفت. او از کودکی به دخترعمویش علاقه داشت اما وقتی به خواستگاری رفت جواب منفی شنید و عمویش گفت حاضر نیست دخترش را به او بدهد. این جواب رد ضربه سنگینی به قاسم وارد کرد و او بعد از این شکست تا مدتها از خانه بیرون نمیآمد و دل و دماغ کار و زندگی نداشت.
قاسم مرد دیگری شده بود و امیدش برای زندگی را از دست داده بود. وقتی مدتی بعد فهمید دختر عمویش با مرد دیگری ازدواج کرده است، حال و روزش بدتر شد تا اینکه مدتی بعد دخترعموی قاسم با همسرش دچار اختلاف و از او جدا شد. قاسم که فکر میکرد موقعیت مناسبی برای رسیدن به آرزویش بهدست آورده دوباره از دخترعمویش خواستگاری کرد اما باز هم جواب منفی شنید. این جواب کار را برای پسر جوان یکسره کرد و در شرایطی که همهچیز را تمامشده میدید تصمیم گرفت از زنجان به شهر دیگری کوچ کند تا شاید دیگر هیچ وقت به یاد دخترعمویش نیفتد.
زندگی در بندر
قاسم بندرعباس را برای زندگی انتخاب کرد. جایی دور از زادگاهش که هیچکس او را نمیشناخت. در آنجا از صفر شروع و تلاش کرد زندگی تازهای را برای خودش بسازد. او در یک کارگاه نجاری بهعنوان نگهبان مشغول بهکار شد و شبها هم همانجا میخوابید. کمکم شهر و دیار و عشق قدیمیاش را فراموش کرد و به زندگی تازهای که برای خودش ساخته بود فکر میکرد. کم کم در آنجا دوستانی پیدا کرد و همه او را میشناختند. کارگران نجاری هم با او دوست شده بودند.
چند نفر از آنها گاهی به اتاقک او میرفتند و در آنجا موادمخدر مصرف میکردند. قاسم که در زندگیاش حتی یک نخ سیگار هم نکشیده بود بارها به آنها گفته بود که در اتاقک او نباید موادمخدر مصرف کنند اما کارگران نجاری گوششان به این حرفها بدهکار نبود. آخرین بار روز ۲۶ اردیبهشت ماه سال ۸۲ بود که وقتی قاسم به اتاقک رفت دو نفر از کارگران را دید که مشغول مصرف موادمخدر بودند. او با دیدن آنها عصبانی شد و همین عصبانیت کافی بود تا کار به درگیری کشیده شود. در این درگیری قاسم با میلهای آهنی ضرباتی به سر دو کارگر زد که باعث مرگ هر دو نفرشان شد. او ناخواسته مرتکب قتل شد و حالا در مخمصه سختی گرفتار شده بود.
زیرتیغ
قاسم که برای ساختن زندگی تازه از زنجان به بندرعباس آمده بود مدتی بعد با حکم دادگاه به دو مرتبه قصاص محکوم شد. اولیای دم مقتولان از همان روز اول خواستار مجازات قاسم بودند و اعلام کردند حاضر به گذشت نیستند. به این ترتیب با قطعی شدن حکم قصاص در دیوان عالی کشور او در یک قدمی چوبه دار قرار گرفت.
با وجود قطعی شدن حکم قصاص اما اولیای دم برای اجرای حکم اقدامی نمیکردند. آنها نه برای اجرای حکم به دادسرا مراجعه میکردند و نه حاضر بودند قاسم را ببخشند. این شرایط ۱۹ سال طول کشید و در همه این مدت قاسم بدون اینکه حتی یک روز به مرخصی برود یا یک نفر به ملاقاتش بیاید در زندان بود و بعد از مدتی به قدیمیترین زندانی زندان بندرعباس تبدیل شد.
بخشش بعد از ۱۹ سال حبس
سالهای عمر قاسم یکی پس از دیگری در زندان میگذشت و با گذشت ۱۹ سال از قتل در کارگاه نجاری او ۶۱ ساله شده بود. در این شرایط بود که به دستور مجتبی قهرمانی، رئیسکل دادگستری استان هرمزگان تلاشها برای جلب رضایت اولیای دم آغاز شد. در این مدت اولیای دم یکی از مقتولان قاسم را بخشیده بودند اما در مورد دومین مقتول کار کمی پیچیده بود. مادر دومین مقتول فوت شده و وراث او اولیای دم شده بودند. هرچند سه نفر از آنها هم قاسم را بخشیدند اما چهارمین نفر برای بخشش سرسختی میکرد که درنهایت او هم چند روز قبل به مناسبت ولادت امام علی (ع) قاسم را بخشید تا به این ترتیب این زندانی بیملاقاتی بعد از ۱۹ سال از زندان آزاد شود.
او یک زندانی نمونه بود
در مدتی که قاسم در زندان بود رفتار خوبی از خودش نشان داد. طوری که به امین مسئولان زندان دربند تبدیل شده بود. شاید به همین دلیل بود که مجتبی قهرمانی، رئیسکل دادگستری استان هرمزگان و مسعود عسگری، رئیس زندان بندرعباس برای بخشیده شدن او پادرمیانی کردند. کاظم شاهرخنیا، عضو شورای حل اختلاف زندان بندرعباس که به پرونده قاسم رسیدگی کرده است
در اینباره میگوید: در ۱۹ سالی که قاسم زندانی بود هیچکس رفتار بدی از او ندید. او هر روز صبح مراسم صبحگاه را اجرا میکرد و خودش هم قرآن میخواند. کار توزیع غذا هم برعهده او بود و از طریق کار کردن در زندان هزینههای زندگیاش را تأمین میکرد. در این مدت اما حتی یک مرتبه هم کسی به ملاقات قاسم نیامد؛ چرا که او کسی را نداشت.
وی ادامه میدهد: در این مدت تلاشهای زیادی برای جلب رضایت اولیای دم انجام شد تا اینکه سرانجام بهمناسبت ولادت امام علی آخرین نفر از اولیای دم هم قاسم را بخشید تا او پس از ۱۹ سال از زندان آزاد شود. وقتی رضایتنامه امضا شد قاسم حتی پول بازگشت به شهرشان را هم نداشت. به همین دلیل از طریق صندوق حمایت از زندانیان مبلغی پول در اختیار او قرار داده شد تا بتواند به شهرش برگردد و هزینههای اولیه زندگیاش را تأمین کند.
بخشش قاتل همسایه
دومین محکوم به قصاصی که به مناسبت روز پدر و ولادت امیرالمومنین (ع) بخشیده شد، جوانی بود که در جریان یک شوخی عجیب همسایهاش را به قتل رسانده بود. شامگاه نوزدهم بهمن سال ۹۴ مردی ۴۵ ساله درحالیکه لباسهایش شعلهور بود و فریاد میزد: «سوختم، سوختم» وارد محوطه بیمارستانی در پایتخت شد. پرسنل بیمارستان که با دیدن این صحنه عجیب شوکه شده بودند به کمک او شتافتند و آتش را خاموش کردند. فرد مصدوم که از حال رفته بود در بیمارستان تحت درمان قرار گرفت اما بعد از دو روز بهدلیل شدت سوختگی جانش را از دست داد.
با گزارش ماجرا به پلیس، تحقیقات برای کشف راز مرگ این مرد آغاز شد. پرسنل بیمارستان میگفتند که مقتول پیش از مرگش گفته بود که همسایهاش به نام پیمان او را آتش زده است. پیمان در خانهای قدیمی در منطقه پانزده خرداد زندگی میکرد، اما پس از این ماجرا فراری شده بود تا اینکه مدتی بعد دستگیر شد. او در بازجوییها به قتل همسایهاش اعتراف کرد و گفت: من ساکن ورامین بودم و مدتی قبل برای پیدا کردن کار به تهران آمدم، اما نهتنها کاری پیدا نکردم بلکه در دام اعتیاد گرفتار شدم. مقتول همسایه من بود و با هم در یک خانه زندگی میکردیم. خانهای قدیمی که چند اتاق داشت و مقتول هم در اتاقی زندگی میکرد که چسبیده بود به محل زندگی من.
او ادامه داد: رابطه ما خوب بود تا زمانی که من به دختر صاحبخانه علاقهمند شدم. چند روز قبل از جنایت، مقتول با لحن بدی با آن دختر صحبت کرد که با اعتراض من مواجه شد. از همان زمان اختلاف میان ما شروع شد تا اینکه روز حادثه، مقتول با شلنگ شروع کرد به شستن حیاط و به شوخی داخل کفش من آب ریخت و آن را خیس کرد. همین شوخی او سبب شد تا من به شدت خشمگین شوم.
درحالیکه کنترلم را از دست داده بودم از خانه بیرون رفتم و با تهیه بنزین مجدداً به خانه بازگشتم. آنقدر عصبانی بودم که واقعاً نتوانستم خشمم را کنترل کنم، بنزین را به روی مقتول ریختم و فندک را کشیدم. ناگهان او آتش گرفت و من که تازه متوجه اشتباهم شده بودم پتویی برداشتم که به روی او بیندازم، اما مقتول ترسیده بود و شروع کرد به دویدن. میخواستم شلنگ آب را به روی او بگیرم، اما فشار آب کم بود و مقتول که در حال سوختن بود به داخل کوچه دوید و خودش را به بیمارستانی که در آن نزدیکی بود، رساند و من هم از ترسم فرار کردم.
پس از اعترافات قاتل، پرونده این جنایت با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری فرستاد شد و متهم در شعبه نهم، پای میز محاکمه رفت. در جلسه دادگاه مادر مقتول که تنها ولی دم او بود درخواست قصاص کرد و در این شرایط حکم قصاص صادر شد و قضات شعبه ۱۴ دیوان عالی کشور مهر تأیید بر این رأی زدند. با قطعی شدن رأی، پرونده به شعبه چهارم اجرای احکام دادسرای جنایی تهران فرستاده شد و قاضی امین کرمانینژاد، دادیار شعبه، دستورات لازم را در این پرونده صادر کرد. همهچیز آماده بود تا قاتل این پرونده جنایی قصاص شود و در این شرایط بود که تیم صلح و سازش دادسرای جنایی تهران تلاش خود را برای گرفتن رضایت از خانواده مقتول آغاز کردند.
از آنجا که قاتل در زندان موادمخدر را ترک و توبه کرده بود و رفتارهای مناسبی داشت، مادر مقتول که تنها ولی دم محسوب میشود و تا چند روز قبل برای اجرای حکم قصاص قاتل پسرش پافشاری میکرد، سرانجام دلش به رحم آمد و حاضر نشد حکم مرگ را اجرا کند. این مادر تصمیم بزرگ و سختی گرفت؛ او حاضر شد بدون هیچ چشمداشتی به قاتل پسرش زندگی ببخشد. او ابتدا بهخاطر رضای خدا و بعد به حرمت میلاد حضرت علی (ع) و روز پدر و از آنجا که در آستانه سال جدید و نوروز قرار داریم حاضر شد از قصاص قاتل پسرش صرفنظر کند و به او زندگی دوباره ببخشد. با گذشت این مادر از قصاص، قاتل این پرونده نیز از مرگ رهایی یافت تا بهزودی از لحاظ جنبه عمومی جرم محاکمه شود.
نظر شما