به گزارش خبرنگار ایمنا، پدر مجتبی آقا بزرگ علوی، سید ابوالحسن نام داشت و پدر بزرگش سید محمد صراف، نماینده نخستین دوره مجلس شورای ملی از شهر تهران و مادرش خدیجه قمرالسادات نوه مجتهدی به نام محمدحسین طباطبایی بود که حاصل ازدواج آن دو، سه دختر و سه پسر بود که مجتبی (بزرگ علوی) فرزند سوم آن دو محسوب میشد.
طبقهبندی زندگی بزرگ علوی
ابوالحسنخان علوی، پدر بزرگ علوی در سال ۱۳۰۳ خورشیدی همراه با پسران خود یعنی مرتضی، مصطفی و آقابزرگ به آلمان مهاجرت کرد و به همین دلیل بزرگ علوی در آلمان تحصیل کرد و بعد از ایران بازگشت به ایران، به تدریس در تهران و شیراز مشغول شد و در کنار آن به نویسندگی نیز میپرداخت، اما پس از مدتی بهتدریج تدریس را رها کرد و فقط نویسندگی میکرد. او بیش از چهار دهه از نیمه دوم سده بیستم را در آلمان زیست و به ترجمه، نقد و فرهنگنامهنویسی پرداخت.
به طور کلی زندگی بزرگ علوی را میتوان به چند دوره طبقهبندی کرد: مرحله نخست؛ تحصیل در آلمان قبل از جنگ جهانی اول، آشنایی با رمانتیسم آلمانی و آشنایی با نویسندگانی مانند هاینریش هاینه، هرمان هسه، فئودور داستایوسکی، ماکسیم گورکی، یوهان فردریک شیلر، برتولت برشت، برنارد شاو، آنتوان چخوف و ارنست فیشر. مرحله دوم؛ آمدن به ایران و آشنایی با جهاننگریهای اجتماعی و سوسیالیسم علمی. مرحله سوم؛ سردبیری مجله «پیام نو»، همکاری با مجلات «سخن»، «مردم»، نگارش و نشر داستانهای رئالیستی، شرکت در فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی و مرحله چهارم؛ اقامت طولانی در اروپا، بازگشت موقتی به ایران، عزیمت مجدد به اروپا و درگذشت در برلین.
از سالاریها تا چشمهایش
بزرگ علوی یکی از نویسندگان برجسته معاصر بوده که کتابهای برجستهای مانند «سالاریها»، «ورقپارههای زندان»، «نامهها» و «پنجاهوسه نفر» را از خود به جا گذاشته است که نشاندهنده عمق نگاهش به شرایط جامعه دوران خویش بوده است.
علوی در داستانهای خود از نماد و نمادپردازی برای بیان اوضاع زمان خود به دفعات بهره برده است بیشترین تأثیرپذیری او در همه آثارش، از ادبیات غربی بهویژه آثار روسی است. شخصیتپردازی، رویدادپردازی، توصیفات و ابزاری که آنها در اختیار دارند، در بیشتر آثار علوی دیده میشود.
در اکثر آثار او گونهای رمانتیسم اجتماعی به چشم میخورد که اوج آن را میتوان در داستان «گیلهمرد» دید. عشق در آثار علوی ارزش و جایگاه ویژهای دارد و مضمون بیشتر داستانهایش از آرمانهای سیاسی او الهام گرفته است. قهرمانان قصههایش مانند خود علوی، انسانهای ناکامی هستند که دور از وطن، در غربت و آوارگی به سر میبرند. علوی، داستان و آدم داستان را به سویی هدایت میکند که بتواند حرف خودش را بزند و نه حرف داستان را که این مسئله کار را به سمت تصنع میبرد.
بزرگ علوی در سال ۱۳۲۰ چاپ نخست شاهکار خود با عنوان "چشمهایش" را منتشر کرد که حال و هوایی رمانتیک دارد و با مضامینی مرتبط با مسائل سیاسی و مبارزاتی نگاشته شده است. او در رمان چشمهایش با پرداختن به بخشی از زندگی یک هنرمند مبارز، گوشههایی از اوضاع ایران در دوره پادشاهی رضاشاه پهلوی را روایت میکند و به فعالیتهایی اشاره میکند که در آن سالها برای مبارزه با پادشاهی او انجام میشد.
علوی بعد از پیروزی انقلاب ۵۷ به ایران بازگشت، اما بعد از مدتی به آلمان شرقی رفت و به علت سکته قلبی در بیمارستان فریدریش هاین برلین بستری شد و سرانجام بیستوهشتم بهمن ۱۳۷۵ در برلین درگذشت.
نظر شما