به گزارش خبرنگار ایمنا، در جامعه ایرانی پدر نقش تعیینکنندهای در همه امور زندگی دارد و خانواده سالم، خانوادهای است که پدر و مادر نقش خود را بهدرستی ایفا کنند. پدر، جایگاه رهبر و مادر مدیریت داخلی خانه را به عهده دارد. مرد در خانواده همچون مغز، زن مانند قلب و بچهها اعضای آن هستند. بیتردید مغز جایگاه فرماندهی دارد و همه اعضای بدن از او تبعیت میکنند؛ قلب نیز منبع تغذیه همه جوارح را برعهده دارد. علاوه بر این، باید میان مغز و قلب هماهنگی وجود داشته باشد تا فرد سالم بماند.
باور رایج در میان مردم این است که در خانواده تقسیم کار وجود دارد و وظیفه اصلی تأمین معاش فرزندان با پدر بوده و تربیت فرزند از تحمل شببیداری تا بازی، آموزش و رسیدگی به کودک برعهده مادر است. معمولاً نیز متهم اصلی در تربیت نادرست فرزندان، مادر است؛ اما حقیقت این نیست. تربیت فرزند یک نقش جداگانه برعهده پدر یا مادر نیست و وظیفه پدر تنها به تأمین نیازهای مادی فرزندان خلاصه نمیشود؛ بلکه تکالیف و وظایفی برعهده پدر است که نقش مؤثری در تربیت صحیح و اصولی فرزندان دارد. در همین راستا رضا اسماعیلی، جامعهشناس در گفتوگو با خبرنگار ایمنا پیرامون نقش پدر و چرخش نقش مرد بهعنوان ستون خیمه خانواده ایرانی، سخن میگوید.
نقش پدر ایرانی در خانوادههای گذشته چگونه بود؟
اگر نگاهی آناتومیک به نقش، ارزشها و عناصری که پدر در سیستم خانواده ایرانی دارد بیندازیم، باید بگوییم که نقش پدر، نقشی بنیادی است. درگذشتهای نه چندان دور، پدر تنها ستون معتبر و مستحکم خانواده محسوب میشده است؛ به ویژه اینکه در گذشته خانواده ایرانی بسیار گسترده بود و معمولاً سه نسل زیر یک سقف زندگی میکردند؛ پدربزرگ و مادربزرگ، پدر و مادر و فرزندان. از این لحاظ، پدر نقش تعیین کنندهای در مدیریت، تصمیمگیری، حمایتگری، تعادلبخشی و تنظیم روابط خانواده با خود و با بیرون از نهاد خانواده داشته است. در واقع پدر در خانواده ایرانی، نماد قدرت و اجرا است؛ به همین خاطر جامعهشناسان وقتی از خانواده با محوریت پدر سخن میگویند که از آن به عنوان خانواده «پدرسالار» یاد میکنند.
آیا این نقش با به روز شدن جامعه ایرانی دچار تغییر شد؟
پدر ایرانی دیگر آن اقتدار و قدرت فراوان گذشته را ندارد زیرا خانواده ایرانی دیگر آن خانواده گسترده، با روابط پیچیده اقتصادی و عاطفی نیست؛ به همین خاطر، موضع حکمرانی پدر ایرانی نیز به دلیل کوچک شدن خانواده تغییر کرده و بیش از هر چیز به سوی نقش حمایتگری و قرار گرفتن در کنار افراد خانواده میل کرده است. در واقع نقش پدر تا حدودی همعرضِ دیگر نقشهای درون یک خانواده شده، زیرا در چنین خانوادههایی توزیع قدرت به سمت تساوی قدرت حرکت کرده است و پدر و حتی خود خانواده از آن جایگاه سابق برخوردار نیست؛ اما همچنان نقش حمایتکنندگی بر عهده پدر است، به اضافه اینکه نقش حمایت اقتصادی و نانآوری هم دارد. با این حال، حتی هویتی که ما از خودمان تحت عنوان نام خانوادگی تعریف میکنیم، باز هم به نام و نام خانوادگی پدر مرتبط است. این نقش وجود دارد ولی منحنی آن تا حدودی شکلی نزولی را نشان میدهد.
با توجه به اهمیت پدر در خانواده ایرانی چرا این منحنی نزولی شده است؟
بخشی از آن از منظر جامعهشناسی محصول تغییراتی است که در درون ساختارهای اجتماعی و فرهنگی به وجود آمده است. یکی از سیستمهای اداره امور جامعه، سیستم «پاتریمونیالیسم» است. سیستمی که به آن سیستم پدرسالار یا پدرمیراثی گفته میشود. این سیستم اساساً به قدری قدرت دارد که حوزههای اقتصاد و سیاست در دست بزرگان و ریشسفیدها و عمدتاً مردان پرقدرت قرار دارد. اما وقتی سیستمها به تدریج وارد نظامهای جمهوری شد و روابط براساس تساوی و آرای به نسبت یکسان تعریف شد، از نقش پدرسالار کاسته شد و نوع روابط از روابط تولید به روابط عرضه، تغییر ماهیت یافت. به همین خاطر، گذر از سیستم پدرسالار به مادرسالار و سپس فرزندسالار، از نمادهای جوامع نو به حساب میآید. در این برهه نقش تصمیمگیر در خانواده توزیع میشود و تعریف شدن گروههایی مثل کودکان، نوجوانان، و جوانان رسمیت مییابد. این در حالی است که سابق بر این آدمها تنها در دو گروه دستهبندی میشدند؛ یا بزرگسال بودند یا کودک، ولی الان با تقسیمبندیهایی که گفته شد، شاهد هویتبخشی به دیگر گروههای موجود در خانواده هستیم.
با هویتبخشی به سایر نقشهای خانواده، نقش پدر به کدام سمت رفته است؟
در گذشته همه دانش و تجربه در بزرگسالان جمع میشد؛ اما اکنون به واسطه اینکه این دانش همگانی شده و افراد در سنین پایینتر میتوانند به این دانش دست پیدا کنند، پدر به عنوان نماد دانایی و قدرت، آن جایگاه را تا حدودی از دست داده و در عوض، جایگاه اجتماعی خود را تثبیت کرده است. همین موضوع باعث شده تا قدرت او منحنی شیب نزولی را طی کند و به روزگار حاضر برسد. به واقع همه نقشهایی که در گذشته از قدرت قاهر و فراوانی برخوردار بود، منحنی نزولی خود را طی کرد تا به جهان مدرن رسید. امروزه به دلیل اینکه شیوههای ارتباطی مردم با اصحاب قدرت تغییر پیدا کرده است، دیگر آن سایه قدرت دیده نمیشود و سهولت برقراری رابطه با اشخاص صاحب قدرت، از معلم و رئیس اداره تا وزیر، به مراتب بیشتر شده است. در واقع فاصله آنچه تصویر شده و آنچه در پشت این آینه قرار دارد، بسیار کم شده که البته یکی از ابعاد آن، بعد ذهنی است. مثلاً جامعهشناسان در فرهنگ آلمانی مطالعه کرده و دریافتهاند که چرا آنها به رایش گرایش پیدا کردند؟ آنها پس از بررسی دلایل به این نتیجه رسیدند که در خانواده آلمانی، پدر بسیار قدرتمند است.
آیا این مسئله ناشی از تغییر نگرشها به نقش پدر است؟
سابق بر این، افراد همه قدرت، ثروت و وجهه و اعتبار را در پدر میدیدند اما امروز دایره قدرت پدر نسبت به گذشته بسیار محدودتر شده است. کودک گمان میکند که پدر همه تواناییهای موجود را دارد اما وقتی بزرگ میشود میبیند که نه، او هم با توجه به انسان بودنش دچار محدودیتهایی است. پس نزول جایگاه قدرت پدر نسبت به گذشته، برای همه اشخاص و همه نقشها وجود دارد؛ دلیل آن هم وجود سیستم اطلاعات و ارتباطات بسیار وسیع جهان شبکهای شده است. به همین خاطر، گذشته و اکنونِ این موقعیت کاملاً به هم نزدیک شده است. بخش دیگر نیز ذهنیتها و نگرشهایی است که آن زمان درباره جایگاه پدر وجود داشته اما اکنون تضعیف شده است.
بخشی از این تضعیف طبیعی است و بخش دیگر به این خاطر است که اطلاعات مردم درباره تأثیر شعاع این تأثیربخشی بیشتر شده است. مثلاً فردی در گذشته کدخدای روستا بوده و همه میدانستند که او از قدرت فوقالعادهای برخوردار است؛ اما اکنون نهادهای دموکراتیک مانند دهیاری و شورا به جای کدخدا آمده است. در عین حال، هم مردم و هم افراد شاغل در این نهادها میدانند که این نقش، نقشی موقتی است و همه کارها از آنها ساخته نیست. این جنبه فرهنگی موضوع است که ارتباط مستقیمی با رسانهها و قدرت اطلاعرسانی دارد. با این حال نباید فراموش کنیم که جایگاه خانواده در برابر نهادهای اجتماعی اگرچه تضعیف شده، اما همچنان از مهمترین نهادهای اجتماعی است.
چرا جامعه مدرن برخی روزها را برای پاسداشت مفاهیم مهم نامگذاری میکند؟
با همه تغییراتی که در نظام خانواده اتفاق افتاده است، خانواده همچنان مستحکمترین و بنیادیترین نهاد اجتماعی بوده و ستون این نهاد اجتماعی نیز پدر است. برای ارج نهادن به این جایگاه، برنامههای سمبلیک و نمادینی اجرا میشود؛ مثلاً مادر به عنوان سمبل عشق و محبت و پدر به عنوان سمبل حمایت، پشتیبانی و تداوم زندگی و حیات خانواده تعریف شدهاند. اینها از نظر فرهنگی ابعاد نمادینی دارد و بسیار ارزشمند است؛ زیرا بسیاری از خانوادهها تا وقتی که پدر هست، استحکام خودشان را حفظ میکنند؛ ولی باید قبول کنیم که اکنون نقش اقتصادی و نانآوری پدر بیش از هر زمان دیگری مهم تلقی میشود. از سویی نیز به دلیل اینکه ما جامعهای آئینگرا هستیم، این روز را بسیار گرامی میداریم؛ زیرا جایگاه خانواده گرامی و محترم است. همچنین پدر به عنوان نماد ثبات اجتماعی هر جامعهای تلقی میشود.
بحث اصلی در پاسداشت نقش پدر و خانواده چیست؟
اگر نگاه داوری ارزشی داشته باشیم، درمییابیم که همه انسانها اعم از پدر، مادر، دختر، پسر یا حتی مادربزرگ و پدربزرگ، اهمیت و اعتبار خاص خودشان را دارند. پدر نیز به اعتبار ارزش همین انسانها است که از چنین اعتباری برخوردار است. آنچه مهم است اینکه اگر بخواهیم جامعهای از قوت و استحکام کافی برخوردار باشد، باید ارزش انسانی همه انسانها برای ما مهم باشد. ارزش انسانی نقش پدر، مادر، بیمار، پزشک، کارگر و معلم با دیگران فرقی نمیکند؛ همه انسانها محترم و ارزشمند هستند اما این تغییرات به ما نشان میدهد که نظام جامعه و خانواده ما در تب و تاب تغییر است و این زمینه نیز گویای آن است که بازتعریف این نقشها در حال انجام است. اما آنچه به عنوان یک امر منفی دیده میشود، تقلیل جایگاه و شأن پدر به یک کارگر اقتصادی و نانآور صِرف اقتصادی است.
اگر پدر به یک عابربانک تبدیل شود و صرفاً در خانواده به نیازهای اقتصادی پاسخ بدهد، این امر شأن او را به یک موجود اقتصادی تنزل میدهد. پس این قضیه بسیار منفی تلقی میشود. از سوی دیگر، این مسئله در مورد مادر هم صدق میکند. او نماد عشق و محبت است اما اگر به نقش خدمتکار و نهایتاً گرداننده یک هتل تبدیل شود، شأن ارزشمند او نیز تنزل مییابد. در نهایت اگر کانون خانواده نماد مودت و عشق باشد، تمام این موارد برای ما مهم خواهد بود چون میخواهیم دوباره چرخشی داشته باشیم که جایگاه پدر به اعتبار انسانیت و اینکه خالق ماست، به او برگردد. پس بحث اصلی در پاسداشت چنین مفاهیمی این است که بتوانیم شأن و اعتبار انسانها را اعتبار ببخشیم. از سوی دیگر، وجود برخی نهادهای حمایتی که در این زمینه به وجود آمده و جای کارکردهای خانواده و نقشهای تعیین کننده آن را گرفته است، موجب شده تا جایگاه پدر و خانواده تا حدودی تضعیف شود.
نظر شما