به گزارش خبرنگار ایمنا، «ملاقات خصوصی» فیلمی از یک کارگردان فیلم اولی است که از دل یک قصه واقعی و پرونده قضائی ساخته شده است.
برخی از منتقدان پس از تماشای ملاقات خصوصی، انتخاب ترکیب تازه و هوشمندانه بازیگران حرفهای در نقشهای غافلگیرانه را تحسین کرده و قابل پیشبینی نبودن «ملاقات خصوصی» را از جمله ویژگیهایی متمایز کننده آن در بین سایر فیلمها دانستهاند، اما مخاطب این فیلم در همان لحظات ابتدایی که فرهاد به پروانه ابراز علاقه میکند و در بین شکهای پروانه برای پذیرفتن این عشق، همان جوان عاشق شهرستانی را میبیند، که هوتن شکیبا در شبی که ماه کامل شد به نمایش گذاشت. همین امر مخاطب را به فرهاد بیاعتماد کرده و او را کاملاً منتظر ضربه خوردن از این پسر عاشقپیشه میکند. استیصال و درماندگی هوتن شکیبا در شرایط متعدد هم همان است که در شبی که ماه کامل شد مشاهده کردیم.
پریناز ایزدیار نیز بازهم در نقشهای همیشگی خود ظاهر شده است، دختری که به راحتی عاشق میشود و بعد از آن پای عشق خود که او را بهنوعی فریب هم داده است میماند. البته در نگاه ابتدایی ممکن است برخی پروانه را بیشباهت به سمیه در «ابد و یک روز» ندانند، اما در ملاقات خصوصی اجرایی ظریف و پر از جزئیات را شاهد هستیم که با وجود شباهت ظاهری شرایط دو کاراکتر، پروانه را از سمیه متمایز میکند.
قدرت زنانگی و عشق که میتواند مرهمی برای هر فقدان و کمبود بوده و روح زخمخورده آدمی را التیام بخشد به خوبی در «ملاقات خصوصی» به نمایش درآمده است، پریناز ایزدیار نیز پروانه را آنچنان خلق کرده که گویا سالها است او را میشناسیم. به نظر میرسد ایزدیار با غریزه زنانه خود پروانه را بازی کرده و با نگاه گیرا و چشمان نافذ خود مخاطب را با خود همراه کرده است، بهطوری که با پروانه همذات پنداری میکند.
نقشهای مکمل این فیلم نیز بسیار درخشان هستند که یکی از آنها را ریما رامین فر به خوبی به نمایش گذاشته است. بازی ریما رامینفر بسیار دقیق و تکنیکی است و به قالب نقشها در میآید. او به شکلی ظریف به نقش زنی جان داده که میخواهد به هر روشی شده طبقه اجتماعی خود را تغییر دهد و در این راه موفق نیست. شخصیت فریبا نیز یکی از باورپذیرترین کاراکترهای «ملاقات خصوصی» است که گریههای پایانیاش در دادگاه نمایشی از برنامهریزی رامینفر برای این نقش است.
البته این فیلم در دل رنج و اعتیاد و در طبیعتی زیبا مهر، لبخند، شاعرانهها و عاشقانهها را روایت میکند؛ عاشقانهای در میان سیاه و سفیدها و تضادها و در دل پلیدیها. فضای این عشق غیرمعمول است، درست شبیه همان دشتی که پروانه در آن قدم میزند و در میان آن همه گل، خارها نیز خودنمایی میکنند و گاهی دستان او را خراش میدهند. پروانه ابتدا کاملاً در برابر پذیرفتن این عشق مقاومت میکند، اما همچون سرشت همه دختران ایرانی برای آن که لحظهای در کنار محبوبش آرام بگیرد، به چهار دیواری نمور زندان نیز رضایت میدهد.
استفاده نکردن از پایان باز بهعنوان دستاویزی برای مغلوب شدن شخصیت اصلی فیلم در برابر خشونتها یکی از نقاط قوت فیلم است، این فیلم تا انتها مسئولیت پذیر است و تکلیف شخصیتها را مشخص میکند. بازی دو نقش اصلی فیلم بهخوبی نوسان بین یک دختر باهوش و مستقل و یک دختر عاشقپیشه و پری کلاهبردار و خودخواه در برابر یک پسر عاشق و از خودگذشته را به نمایش میگذارد، همین امر مخاطب را با این دو شخصیت همدل میکند.
در مجموع «ملاقات خصوصی» نمایشی درخشان از عشق است که در میان تضادها و سیاهیها روایت شده است.
یادداشت از فرشته بابایی، سرویس فرهنگ و هنر ایمنا
نظر شما