نگاهی به تُرشیز و فرهنگ آن

خراسان از دیرباز خاستگاه مشاهیر و بزرگانی بوده است که هر کدام در این خاک بالیده‌اند و فرهنگ این سرزمین را بالانده‌اند.

به گزارش خبرنگار ایمنا، هر گوشه و کنار این خاک را که بکاوی ردّی و نشانی از یک فرهنگ غنی می‌یابی و هر جای خاک کویر و کوهش که گام نهی گویشی و فرهنگی و باوری و لهجه‌ای نشانی از فراز و فرود و هموار و ناهموار تاریخ می‌دهد که در گذر از این دهلیز نامرّوت چه اختلاط‌ها خواسته راه یابد و نتوانسته است و درنهایت آنچه مانده فرهنگی سره از جنس خود است؛ گویی این خاک هرچه را غیر از خود واپس می‌زده است. نه هجوم ایلغارها و نه بی‌رحمی غُزها _اگرچه زخمی بر قلب تاریخ خراسان است_ نتوانست خللی به این تاریخ و این فرهنگ وارد آورد.

گفتن و نوشتن از فراز و فرود خراسان تحقیقی مستمر و استقامتی چون کوه می‌خواهد که در این مجال و مقال نمی‌گنجد. در این مجال به معرفی دیار ترشیز (کاشمر، خلیل‌آباد، بردسکن، کوهسرخ) می‌پردازم و ابتدای کار را با کاشمر می‌آغازم. چراکه این دیار مرکزیت دارد و من نیز چند سالی است فرهنگ و باورها و تاریخ این منطقه را می‌کاوم و مشتاقم که این دیار بیش از پیش به مردم شناسانده شود.

در میان شهرهای خراسان، کاشمر، بیشترین تطور و تغییر نام را داشته است _اگرچه ترشیز در گذشته نام دیگری از کاشمر بوده است؛ اما امروزه این نام را بر منطقه‌ای که شامل چهار شهرستان است، اطلاق می‌کنیم_ و در هر کدام از منابع و کتاب‌های تاریخ، نامی برای آن ثبت و ضبط کرده‌اند.

کشمر، کشمیر، کشمار، کاشمر، بُست، بُشت، پشت، بوشت، پوشت، بشت‌العرب، پشت نیشابور، تُرسیز، طُرُشیز، تُرشیز، تُرتسیز، ترشیش، ترشش، تُرشاش، ترسیس، طُرثیث، طُرَیثیث، سلطان‌آباد، سلطانیه در منابع متعدد ثبت و ضبط کرده است. هرکدام از نام‌ها در دوره‌ای از تاریخ بر این منطقه نهاده شده است.

نام کاشمر از گذشته با «سرو» آمیخته است و اگرچه «متوکل» از عظمت و جاذبه‌ی این سرو و از اجتماع مردم هراسناک بود و دستور به قطع آن داد، اما هرگز نام سرو از خاطر مردم عام و مردم خاص_ ادیبان و موّرخان و تذکره‌نویسان_ زدوده نشد؛ چنان‌که نام سرو به شاهنامه هم راه یافت و شرح آن را آورده است. آن زمان زرتشت «قلمه» ای از بهشت بر زمین آورد و خواست در زمین کاشمر بکارد و آورده‌اند که زرتشت از گشتاسب خواست تا قصری بشکوه برای خود در کنار آن نهال نوپایی که می‌رفت تا تاریخ‌ساز شود، بسازد. گشتاسب کاخی بنا نهاد سخت باشکوه و عظمت بر فراز آن سرو و به گوشه و کنار سرزمین نامه فرستاد تا مردم به آن سرزمین آیند، چنان‌که «دقیقی» آورده است:

فرستاد هر سو به کشور پیام

که چون سرو کشمر به گیتی کدام؟

ز مینو فرستاد زی من خدای

مرا گفت: زین جا به مینو گرای

کنون هر که این پند من بشنوید

پیاده سوی سرو کشمر روید

به برز و فر شاه ایرانیان

ببندید کُستی همه بر میان

به آئین کُستی ببستن روید!

بدین سایه‌ی سروبُن بغنوید

سوی گنبدِ آذر آرید روی

به‌فرمان پیغامبر راست‌گوی

سرو کشمر پیشینه‌ای حدود ۲۴۰۰ سال دارد و بی‌شک بیش از این است و باید آبی و آبادانی و دلبستگی به کشت و داشتی می‌بوده تا آن سرو در این خاک بروید و بالا آید، آن‌هم به وسعت تاریخی چنان. نام باستانی کاشمر، چنان‌که از گشتاسب نامه‌ی دقیقی برمی‌آید و بعدها فردوسی در اثر گران‌سنگ خود آن ابیات را آورده، «کشمر» است و نام کاشمر هم از همین نام‌گرفته شده است و علتِ واضح و روشنِ ماندگاری این نام چیزی نیست جز سرو کشمر که خود بهانه‌ای بوده برای شاعران در دوره‌های مختلف تا از آن استعاره‌ای بسازند و معشوق خود را توصیف کنند.

از ترشیز توصیف‌های متعددی در منابع مختلف آمده است و آن را قریه‌ای از بلاد نیشابور دانسته‌اند. اگرچه باید در منابع مختلف جست و خردک مطالبی، با توجه به اهمیت تاریخی ترشیز، یافت که البته بسیار اندک است؛ اما نمی‌دانم منبعی غیرازاین بوده که در طول تاریخ از بین رفته یا نه؟! به‌هرروی چنین می‌پنداریم که منبع کامل و جامعی از این منطقه بوده و در گذر تاریخ از میان رفته یا هنوز به دست نیامده است؛ اما در میان منابع متعددی که از کاشمر گفته و نوشته‌اند، کتاب «احسن‌التقاسیم» تألیف «ابوعبدالله محمد بن احمد مَقْدسی» است که یکی از منابع مهم و معتبر است که درباره‌ی کاشمر و جایگاه آن اختصاراً سخن رانده است.

بشت: «مهم‌ترین روستاهای دوازده‌گانه است. بزرگ و دارای هفت منبر است.

گویند: روزی بوفضل بلعمی و بوفضل بن یعقوب در مجلس میر سعید بودند و بلعمی در ستایش «مرو» پرچانگی نمود، یعقوب گفت: ما منکر ستودگی مرو نیستیم که هم‌چنان است که گفتی؛ ولی نیشابور دوازده روستا دارد که یکی از آن‌ها «بشت» است که درآمد سه منبر آن به‌اندازه درآمد همه مردم مرو است. پس چون بررسی کردند دیدند که چنان است.»

هم‌چنین مقدسی درباره محصولات و غلات کاشمر چنین آورده است:

«این روستا میوه و غلات و انگور نیکو را با هم دارد. شنیده‌ام زیتون و انجیر بسیار نیز دارد و نوبرها را از آنجا می‌برند، زیرا که هوایی ملایم دارد.»

مردم این دیار، مردمی مذهبی و پایبند به آئین و اعتقادات بوده‌اند و از همین رو این دیار، در قرن چهارم، دارای هفت منبر بوده که این خود نشانی از جایگاه اعتقادی و هم‌چنین اقتصادی و سیاسی این مردم دارد. مقدسی درباره کیفیت این دیار چنین آورده است:

«نام شهر آن طرثیث است که خوب آباد است و جامعی دارد که پس از جامع دمشق، ثروتمندتر از آن جامعی نیست. زیبا و پاکیزه است؛ غیر از دکان‌های کهن، بازاری نوساز و گرم دارد. مسجدی دیگر نیز با آجر و گچ افزوده که دمِ درِ آن حوضی گِرد و زیبا هست که پلکانی نیکو بدان پایین می‌روند. در گاه فارس و اصفهان و انبار خراسان به‌شمار می‌رود.»

آنچه تا اینجا آمد، مختصری، چه‌بسا قطره‌ای از اهمیت تاریخی کاشمر است که با گاه فارس و اصفهان و انبار خراسان برابری می‌کرده است.

آنچه درباره غلات و میوه‌ها در آن منبع آمده، هنوز هم از پس قرن‌ها می‌توان یافت و یکی از مهم‌ترین محصولات کشاورزی کاشمر و ترشیز «انگور» است که اگر عمری باقی ماند، در روزهای پیشِ رو به آن‌ها مفصلاً خواهم پرداخت. درباره انگور و مشتقات آن و باورها مربوط به آن می‌توان بسیار سخن گفت و نوشت. درباره غلات نیز هنوز در منطقه‌ی کوهسرخ در شمال کاشمر و روستاهای سمت جنوب کاشمر، کشت و برداشت می‌شود. از دیگر محصولات کشاورزی این منطقه می‌توان به «انگور، انار، آلبالو و گیلاس _در شمال کاشمر، کوهسرخ_ زعفران، بادام، پسته، زیره، زردآلوو طالبی» اشاره کرد.

از دیگر سو، می‌توان به آثار تاریخی مهمی که در این منطقه به‌جا مانده است اشاره کرد که می‌تواند برای گردشگران و علاقه‌مندان به بناهای تاریخی دارای اهمیت باشد.

ازلحاظ مذهبی نیز این شهر دارای اهمیت و جایگاه والایی است. سه تن از «امام‌زادگان» که فرزندان «امام موسی کاظم» و برادر «امام رضا (ع)» هستند در این منطقه مدفون‌اند. «سیدمرتضی»، «سید حمزه»، «سید محمد». هم‌چنین این شهر محل آرامگاه شهید «آیت‌الله مدرس» نیز هست.

موقعیت مهم و جاذب این منطقه ازلحاظ آب و هوایی منحصربه‌فرد است. به‌طوری‌که به‌عنوان مثال شما در زمستان می‌توانید با طی کردن حدود پنج کیلومتر از سمت شمال کاشمر به پنج کیلومتر سمت جنوب کاشمر بروید و از آب و هوایی کوهستانی و سرد و به کویر و درختان «گز» و گرمی برسید.

آنچه تا اینجا آمد، بیشتر معرفی مختصری از این منطقه بود. اگر عمری برایم باقی بماند، بی‌شک در روزهای آینده، به فرهنگ و آداب‌ و رسوم این منطقه خواهم پرداخت.

آنچه در این یادداشت‌ها قرار است پی گرفته شود، معرفی فرهنگ و آداب‌ و رسوم و بناهای تاریخی و فرهنگی خراسان بزرگ است.

یادداشت از: حمید ضیایی، روزنامه‌نگار

کد خبر 551834

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.