فرمانده متواضع

شهید بقایی، علاقه عجیبی به نیروهای بسیج مردمی داشت و هرجا مشکلی پیش می‌آمد از آن‌ها دفاع می‌کرد. رفتار او با نیروهای بسیجی آمیخته با ملاطفت بسیار بود. بارها مشاهده می‌شد وقتی در مسیرش بسیجی‌ها را می‌دید، از ماشین پیاده می‌شد و با آن‌ها مصافحه می‌کرد.

به گزارش خبرنگار ایمنا، مجید بقایی در بهمن‌ماه سال ۱۳۳۷ در شهر بهبهان به دنیا آمد. از کودکی به محافل مذهبی و مسجد علاقه‌مند بود و این علاقه را با تکبیرگفتن در مسجد محل آغاز کرد و تا آخر عمر از مسیر اسلام و پیروی از روحانیت متعهد، خارج نشد. چند سال قبل از اینکه به سن تکلیف برسد، نماز می‌خواند و روزه می‌گرفت و به طور فعال در جلسات قرائت قرآن شرکت می‌کرد. توجه زیادی به دعا و زیارت ائمه اطهار (ع) داشت. آن‌قدر برای ذکر مصائب اهل بیت (ع) اهمیت قائل بود که می‌گفت: همین مراسم روضه‌خوانی ما را نگه داشته است. وی همواره تلاش می‌کرد در نماز جماعت شرکت کند.

هوش سرشار و استعداد بالای بقایی، موجب شد تا تحصیلات کلاس پنجم و ششم (نظام قدیم) را در عرض یک سال در یکی از مدارس بهبهان بگذراند و سپس رشته ریاضی را برای ادامه تحصیل در دبیرستان انتخاب کند.

پس از سپری کردن تحصیلات دبیرستان و گذراندن کنکور، در رشته مهندسی شیمی دانشگاه اهواز پذیرفته شد، اما این رشته نظرش را تأمین نکرد و گفت: باید کاری را به عهده بگیرم که واقعاً بتوانم به مردم خدمت بکنم. به همین دلیل سال آخر دبیرستان را مجدداً گذراند و دیپلم رشته طبیعی گرفت و این بار پس از شرکت در کنکور، در رشته فیزیوتراپی دانشگاه اهواز قبول شد.

فعالیت‌های سیاسی – مذهبی

در سال ۱۳۵۴، فعالیت‌های مجید در دانشگاه شکل گرفت و تماس‌هایش تشکیلاتی شد. وی برای مبارزه با رژیم شاه، نقش تعیین‌کننده‌ای را در رهبری مبارزات دانشجویی دانشگاه اهواز و غیردانشگاهیان به عهده گرفت. در سال‌های ۵۵ و ۵۶ که مبارزات ملت مسلمان به اوج خود نزدیک می‌شد، وی از عناصر هدایت‌کننده تظاهرات علیه رژیم شاه بود. در همان زمان با هم‌رزمان خود در «گروه منصورون» ارتباط بیشتری برقرار کرد.

آگاهی دادن به مردم، متشکل کردن برادران حزب‌الله و انجام عملیات نظامی علیه عمال رژیم شاه ازجمله فعالیت‌های این گروه بود. در بدو تشکیل این گروه وارد شاخه نظامی آن شد و رهبری برخی عملیات‌های مسلحانه را در آن زمان به عهده گرفت.

حتی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی برای جلوگیری از اقدامات احتمالی عمال رژیم، تیم‌های گشتی را برای حفظ و امنیت شهر و نوامیس مردم سازماندهی کرد و با همکاری چند تن از هم‌رزمانش طرح تشکیل تعاونی‌های امام را برای تأمین مایحتاج مردم ارائه داد.

بقایی نسبت‌به اصالت حرکت‌های انقلابی تعصب داشت و در جریان انقلاب، در همه صحنه‌ها فعالانه شرکت می‌کرد و با هوشیاری خاصی ترفندهای دشمنان اسلام به‌ویژه منافقین را شناسایی و در جهت خنثی کردن آن‌ها اقدام می‌کرد.

نقش شهید پس از انقلاب اسلامی

بقایی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در دادگاه انقلاب اهواز مشغول به کار شد. او در خنثی کردن و سرکوبی توطئه آمریکایی خلق عرب در خوزستان نقش چشمگیری داشت؛ به طوری که با زحمات و فداکاری‌های او، ضربات شدید و مهلکی به این گروه دست‌نشانده وارد شد.

کار نظامی بقایی، پس از پیروزی انقلاب هم ادامه داشت. او فعالیت خود را در این زمینه با حضور در کمیته و شهربانی آغاز کرد و اقدامات همه‌جانبه‌ای را در جهت به دام انداختن سرسپردگان رژیم پهلوی که در آن زمان متواری بودند، انجام داد. در کنار این فعالیت‌ها معتقد بود که جامعه بعد از پیروزی انقلاب احتیاج به کارهای فرهنگی دارد. به همین خاطر به تشکیل کانون نشر فرهنگ اسلامی در بهبهان پرداخت که فعالیت‌های این کانون در زمینه‌های فرهنگی – تبلیغی شهر بسیار مؤثر بود.

بقایی به علت تبحر و ذوقی که به کارهای تبلیغاتی داشت، در زمینه تهیه پوستر، نوار سخنرانی، فیلم، ویدئو، طراحی، نقاشی و خطاطی وارد عمل شد و نمایشگاهی از جنایات رژیم شاه و اسناد ساواک را در شهر بهبهان به نمایش گذاشت. او طراح و خطاط زبردستی بود و با خط زیبایش، احادیث اهل بیت عصمت و طهارت (ع) را می‌نوشت و بر در و دیوار شهر نصب می‌کرد.

با گذشت مدتی از پیروزی انقلاب اسلامی به دانشگاه رفت و هنگامی که بنا به فرمان حضرت امام (ره) در خرداد سال ۱۳۵۸ جهاد سازندگی تشکیل شد، به عضویت جهاد بهبهان درآمد و مدتی در آنجا مشغول فعالیت بود.

وی تا اوایل جنگ تحمیلی تقریباً با همه ارگان‌های انقلابی در ارتباط بود و با حضور فعالانه خود و ارائه راه‌حل‌های ابتکاری، باعث حفظ روح امید، تحرک و نشاط در همگان می‌شد.

پیش از آغاز جنگ تحمیلی به توصیه سردار محسن رضایی (فرمانده کل سپاه) به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و در واحد روابط عمومی (تبلیغات – انتشارات) سپاه امیدیه به فعالیت مشغول شد. با تشکیل دفتر هماهنگی و تحقیق و بازرسی در سپاه خوزستان و انتخاب شهید دقایقی به عنوان مسئول این دفتر، وی برای همکاری با ایشان به اهواز منتقل شد.

حضور در جبهه‌های دفاع مقدس

ماه‌های اول جنگ تحمیلی بود که مجید بقایی از طرف فرماندهی کل سپاه به عنوان نماینده سپاه در اتاق جنگ (که در آن زمان جلساتش در لشکر ۹۲ زرهی اهواز تشکیل می‌شد) معرفی شد. یکی از فعالیت‌های مهم او تلاش در جهت هماهنگی بین سپاه و ارتش بود. با وجود اینکه بنی‌صدر خائن در این مورد به انحای گوناگون کارشکنی می‌کرد اما او در این مأموریت، به خوبی کارها و وظایف محوله را پیگیری می‌کرد. اواخر آبان‌ماه سال ۱۳۵۹ به ایشان مأموریت داده شد که برای جلوگیری از هجوم دشمن که قصد تسخیر جاده شوش را داشت و در آن زمان در سه کیلومتری آن مستقر شده بود، به شهرستان شوش برود. ابتدا در کنار مرتضی صفاری، سپاه آنجا را سازماندهی کرد و مدتی بعد مسئولیت سپاه شوش به عهده‌اش گذاشته شد. در این مسئولیت علاوه بر طراحی عملیات و نبردهای موفق علیه دشمن که در قالب گروه‌های رزمی کوچک به اجرا درمی‌آمد، به اسماعیل دقایقی (شهید) نیز در تشکیل آموزشگاه فرماندهی دسته، گروهان و گردان کمک می‌کرد.

به تدریج که سیاست جنگی نیروهای خودی از حالت تدافعی به تهاجمی تغییر یافت، به همین نسبت نیز نقش بقایی در صحنه‌های نبرد جدی‌تر از هر زمان شد و در مقاطعی از جمله عملیات طریق‌القدس (فتح بستان) وی مانند یک رزمنده تکاور وارد عمل می‌شد. از آن پس به دلیل روح بلند و اشتیاق فراوانش برای درگیرشدن مستقیم با دشمن و شایستگی‌هایی که در زمان فرماندهی سپاه شوش از خود نشان داده بود، از طرف فرماندهی کل سپاه به عنوان فرمانده «قرارگاه لشکر فجر» برگزیده شد.

در طراحی عملیات بیت‌المقدس و در کنار شهید حسن باقری، همچون دیگر نبردها نقش بسزایی داشت. در این عملیات، با برنامه‌ریزی دقیق و هماهنگ، توانست نیروهای تحت امر خود را با همیاری هوانیروز از شمال فکه به جنوب انتقال دهد و به علت شایستگی‌ای که از خود در سمت فرماندهی لشکر نشان داد، قرارگاه تحت فرماندهی ایشان (فجر) در کنار قرارگاه‌های نصر و فتح، مسئولیت شکستن حصر دفاعی خرمشهر را به عهده گرفت و هر سه قرارگاه با نبرد دلاورانه تاریخی و با هماهنگی کامل، خونین‌شهر را به دامان میهن اسلامی بازگرداند.

بقایی پس از «عملیات رمضان» به سمت معاون شهید باقری در فرماندهی قرارگاه کربلا منصوب شد. بعد از عملیات محرم بود که پس از آنکه حسن باقری، جانشین یگان نیروی زمینی سپاه شد، مسئولیت قوای یکم کربلا را به عهده گرفت.

وی معتقد بود که گروه‌گرایی برای انسان، تعصب و عجز فکری به وجود می‌آورد و می‌گفت: فقط ببینید حضرت امام خمینی (ره) چه می‌گوید، از ایشان تبعیت کنید. در مبارزات سیاسی – مذهبی هرگز خودسرانه عمل نمی‌کرد و سعی بر این داشت که مبارزاتش در مسیر مکتب باشد. در واقع، انقلابی بودن مجید با مکتبی بودنش قرین بود و سعی می‌کرد در زندگی، کار و مبارزه، با جواز شرعی عمل کند.

بقایی علاقه عجیبی به نیروهای بسیج مردمی داشت و هر جا مشکلی پیش می‌آمد از آن‌ها دفاع می‌کرد. رفتار او با نیروهای بسیجی آمیخته با ملاطفت و مهربانی بسیار بود. بارها مشاهده می‌شد وقتی در مسیرش بسیجی‌ها را می‌دید، از ماشین پیاده شده و با آن‌ها مصافحه می‌کرد. می‌گفت: یکی از رمزهای موفقیت ما قدردانی از نیروهای مردمی است.

نحوه شهادت

قبل از «عملیات والفجر» مقدماتی قرار شد که عده‌ای از مسئولان و فرماندهان نظامی جنگ، دیداری با حضرت امام خمینی (ره) داشته باشند، اما شهید بقایی گفته بود که باید برای شناسایی این عملیات در منطقه بمانیم. به همین دلیل او به همراه عده‌ای دیگر ازجمله شهید حسن باقری در منطقه عملیاتی ماند و صبح روز بعد به اتفاق چند تن از فرماندهان دیگر با دو دستگاه جیپ جهت شناسایی منطقه به طرف محل مورد نظر حرکت کرد.

بقایی طی مسیر مشغول تلاوت قرآن و حفظ سوره «والفجر» بود. او به کمک یکی از دوستانش این سوره شریفه را از حفظ می‌خواند. پس از رسیدن به مقصد، همگی از ماشین پیاده شدند و به طرف سنگر دیده‌بانی حرکت کردند. بقایی در بین راه به یکی از همراهانش گفت: آیا می‌شود انسان به این درجاتی که خداوند در قرآن فرموده است، برسد که: «یا ایتهاالنَّفس المُطمَئنَّه. ارِجِعی الی ربِّکِ راضیهً مرضیهً؛ فَادخُلی فی عِبادی وَادخُلی جَنَّتی». و آیا خدا توفیق این امر مهم را به انسان می‌دهد که به آن مرحله عالی نائل شود؟ هنوز کلام مجید به انتها نرسیده بود که خمپاره دشمن به نزدیکی آنان اصابت کرد و او جواب سوال خود را با فوران خون مطهر و قطع پاهایش دریافت کرد و بدین‌سان عاشقانه و خالصانه به سوی پروردگار خویش پرواز کرد و به درجه قرب و رضوان الهی دست یافت.

کد خبر 551122

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.