از جاسازی موادمخدر در قرقره نخ تا ناپدید شدن دختری در شب عقدکنان

از جاسازی مواد مخدر در قرقره نخ به مقصد آلمان، بازداشت دزدان میلیاردی خط لوله نفت خوزستان، آزار و اذیت زن فروشنده اینستاگرامی توسط مرد شیطان صفت، راز ۱۳ ساله قتل فجیع یک زن با روسری برملا شد، دزدی سریالی طلا از زنان سالخورده، ناپدید شدن دختری در شب عقدکنان را در بسته خبری حوادث ایمنا بخوانید:

به گزارش خبرنگار ایمنا، سرهنگ محسن عقیلی فرمانده پلیس فرودگاه‌های پلیس پیشگیری فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی اظهار کرد: مأموران پلیس فرودگاه مستقر در پایانه هوشمند بار فرودگاه حضرت امام (ره)، حین کنترل بارهای صادراتی به یک محموله حاوی قرقره‌های نخ به مقصد آلمان در خصوص احتمال جاسازی موادمخدر مشکوک می‌شوند.

وی افزود: با هماهنگی مراجع قضائی و با حضور نماینده گمرک، محموله موصوف بازگشایی و پس از بررسی دقیق سه کیلو و ۲۰۰ گرم مواد مخدر از نوع تریاک که در قرقره‌های نخ جاسازی شده بود کشف و ضبط شد.

فرمانده پلیس فرودگاه‌های پلیس پیشگیری فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران با بیان اینکه صاحب بار نیز پس از شناسایی دستگیر و پرونده قضائی برای سیر مراحل قانونی به مراجع ذیربط ارسال شده، خاطرنشان کرد: قاچاقچیان برای رسیدن به اهداف پلید خود از هر راهی برای قاچاق موادمخدر استفاده می‌کنند اما هوشیاری کارکنان پلیس فرودگاه و بهره‌گیری از ابزارهای نوین هوشمند مانع از دستی ابی افراد سودجو به اهداف شوم می‌شود.

بازداشت دزدان میلیاردی خط لوله نفت خوزستان

در پی وقوع سرقت فرآورده‌های نفتی از خط لوله انتقال نفت در آخرین روز دی‌ماه امسال در مناطق جنوب کشور و به‌منظور جلوگیری از سرقت نفت خام، پایش خطوط لوله از سوی نیروهای حراست مناطق نفت‌خیز جنوب در برنامه قرار گرفت.

انشعاب غیرمجاز در خط لوله ۳۶ اینچ نفت ارسالی غرب کارون به بهرگان حدفاصل آزادراه اهواز – بندر امام خمینی (ره) به منطقه کریت در جریان بررسی خطوط لوله، کشف و به صورت نامحسوس پایش شد. سرانجام افراد خاطی که مبادرت به سرقت ۶۶ هزار لیتر نفت‌خام به ارزش هفت میلیارد ریال کرده بودند، حین بارگیری تانکرها با هوشیاری نیروهای حراست دستگیر و تحویل عوامل نیروهای انتظامی استان شدند.

آزار و اذیت زن فروشنده اینستاگرامی توسط مرد شیطان صفت

چند روز قبل زنی به اداره پلیس رفت و گفت به دام مردی شیطان صفت گرفتار شده است. این زن اظهار کرد: من در شرکت فروش لوازم آرایشی کار می‌کنم و برای فروش در اینستاگرام تبلیغاتی انجام داده بودم که مردی در نقش خریدار برایم پیام فرستاد و آدرس دفتر را گرفت. روز حادثه مرد خریدار به همراه دوستش قدم در دفتر گذاشت و وقتی مطمئن شد که تنها هستم ناگهان به سمتم حمله کرد و با تهدید دست و پای مرا بست. او با سرقت لوازم آرایشی و پول‌ها و طلاهایم مرا مورد آزار قرار داد و با همدستش فرار کردند.

با این شکایت پرونده‌ای در شعبه دوم بازپرسی دادسرای ناحیه ٣٤ تهران قرار گرفت و با دستور بازپرس پرونده مأموران تحقیقات خود را آغاز کردند و با سرنخ‌های موجود یکی از متهمان را دستگیر کردند. این متهم اظهار کرد: من از نقشه دوستم خبر نداشتم. او می‌دانست که من معتاد هستم و پیشنهاد سرقت از دفتر لوازم آرایشی را داد و گفت با پول سرقتی می‌توانم به کمپ بروم و مواد را ترک کنم. من نیز همراه او رفتم اما پس از ورود به آن دفتر وی دست و پای زن جوان را بست و نقشه‌اش را عملی کرد. با اعترافات این مرد، وی بازداشت شده و تحقیقات برای دستگیری متهم اصلی ادامه دارد.

راز ۱۳ ساله قتل فجیع یک زن با روسری برملا شد

سرهنگ علی آقا کارخانه فرمانده انتظامی شهرستان اسلامشهر اظهار کرد: در سال ۸۷ با اعلام مرکز فوریت‌های پلیسی ۱۱۰ مبنی بر قتل زن ۷۵ ساله در اسلامشهر، اکیپی از کارآگاهان پلیس آگاهی با حضور در صحنه جرم، بررسی موضوع را به صورت ویژه در دستور کار خود قرار دادند.

وی افزود: در تحقیقات اولیه، مشخص شد مقتول به وسیله روسری که به دور گردنش پیچیده شده بود، به قتل رسیده و قاتل از صحنه جرم متواری شده است. مأموران پلیس آگاهی با بررسی اظهارات شاهدان عینی در محل حادثه و سرنخ‌های موجود، متهم مورد نظر را شناسایی و تحقیقات تخصصی خود را برای دستگیری وی آغاز کردند.

فرمانده انتظامی شهرستان اسلامشهر تصریح کرد: با توجه به متواری بودن قاتل، تلاش پلیس برای دستگیری وی ادامه داشت تا اینکه محل اختفای قاتل شناسایی شد و متهم ۴۲ ساله در عملیاتی ضربتی پلیس دستگیر و برای انجام تحقیقات به پلیس آگاهی انتقال داده شد.

وی خاطرنشان کرد: در تحقیقات تکمیلی صورت گرفته، متهم انگیزه قتل را سرقت اموال اعلام و سپس با تشکیل پرونده برای سیر مراحل قانونی به مرجع قضائی معرفی شد.

دزدی سریالی طلا از زنان سالخورده

چند روز قبل مرد جوانی سراسیمه به اداره پلیس رفت و گفت سارق یا سارقانی مادر سالخورده‌اش را در خانه‌اش بی‌هوش و اموالش را سرقت کرده‌اند. شاکی در توضیح ماجرا اظهار کرد: مادرم چند سالی است در خانه‌اش در یکی از خیابان‌های شرقی تهران تنها زندگی می‌کند. من، خواهر و برادرم همیشه تلفنی حال و احوالش را می‌پرسیم و هر چند روز یک بار هم به دیدنش می‌رویم و کارهای او را انجام می‌دهیم. چند روز قبل برای انجام کاری به مسافرت رفتم و سه‌روز قبل از آنجا با مادرم تماس گرفتم، اما او جواب نداد.

از طرفی هم برادر و خواهرم در تهران نبودند که نگران مادرم شدم و مسافرتم را نیمه تمام گذاشتم و بلافاصله به تهران بازگشتم. وقتی به در خانه مادرم آمدم با کلید یدکی که همراه داشتم در را باز کردم و با پیکر نیمه‌جان و بی‌هوش مادرم روبه‌رو شدم و او را برای درمان به بیمارستان منتقل کردم. بررسی‌های داخل خانه مادرم حکایت از آن داشت که سارق یا سارقانی به خانه‌اش دستبرد زده و او را بی‌هوش و اموالش را سرقت کرده‌اند.

با طرح این شکایت پرونده به دستور قاضی اکبری، بازپرس شعبه اول دادسرای ناحیه ۳۴ تهران برای رسیدگی در اختیار تیمی از کارآگاهان پلیس‌آگاهی قرار گرفت. همزمان با ادامه تحقیقات درباره این حادثه به مأموران پلیس خبر رسید زن سالخورده به هوش آمده و از مرگ نجات پیدا کرده‌است. بدین ترتیب مأموران برای تحقیق به سراغ مالباخته رفتند.

وی در تحقیقات پلیسی اظهار کرد: جلوی خانه‌ام بودم که مردی به من نزدیک شد و خودش را فرد خیری معرفی کرد. او گفت چند عدد پتو دارد و می‌خواهد به افراد نیازمند بدهد. مرد سارق از من خواست پتو را تحویل بگیرم و در اختیار افرادی که نیازمند هستند قرار دهم که به همین بهانه وارد خانه‌ام شد و ناگهان پارچه‌ای که آغشته به مواد بی‌هوشی بود جلوی بینی‌ام گرفت و بی‌هوش شدم. پس از آن دیگر هیچ نفهمیدم تا اینکه روی تخت بیمارستان به هوش آمدم و متوجه شدم سارق هفت النگوی طلای گران‌قیمت من را همراه اموال قیمتی دیگرم سرقت کرده است.

در حالی که تحقیقات درباره این حادثه ادامه داشت مأموران پلیس با چند شکایت مشابه دیگر روبه‌رو شدند که همگی حکایت از آن داشت سارق در پوشش فرد خیری زنان سالخورده را فریب داده و پس از بی‌هوش کردن آن‌ها اموال و طلاهایشان را سرقت کرده‌است. تحقیقات برای شناسایی و دستگیری سارق حرفه‌ای از سوی مأموران پلیس ادامه دارد.

ناپدید شدن دختری در شب عقدکنان

مرد ۴۵ ساله در حالی که بیان می‌کرد حدود ۱۰ روز است دخترم را ندیده‌ام، درباره روزگار آشفته‌اش به کارشناس و مددکار اجتماعی کلانتری سجاد مشهد اظهار کرد: ۲۱ ساله بودم که بعد از پایان خدمت سربازی با یکی از بستگانم ازدواج کردم اگرچه تحصیلات عالیه داشتم اما نتوانستم شغلی مناسب و مرتبط با تحصیلاتم پیدا کنم به همین دلیل با کمک پدر و پدرزنم خودرویی خریدم و در یک تاکسی تلفنی مشغول کار شدم.

به این دلیل که اوضاع مالی خوبی نداشتم، زندگی مشترکم را در منزل پدری‌ام آغاز کردم چرا که پرداخت اجاره منزل برایم امکان‌پذیر نبود و پدرم نیز در خرید مایحتاج زندگی به من کمک می‌کرد تا اینکه دخترم به دنیا آمد و به زندگی خانوادگی مشترک ما صفای دیگری بخشید.

فتانه با شیرین زبانی‌هایش بیشتر از همه در دل پدر و مادرم جا گرفته بود به طوری که مدام در آغوش پدرم بود و مورد محبت و نوازش شدید مادرم قرار می‌گرفت. کافی بود فتانه با همان زبان کودکانه‌اش چیزی از پدرم درخواست کند، او بلافاصله و به هر طریق ممکن خواسته فتانه را برآورده می‌کرد. دخترم آن قدر به عمه‌ها و پدر و مادر من وابسته شده بود که به سختی راضی می‌شد شب را در طبقه پایین (محل سکونت من) سپری کند.

هرگاه من و همسرم به خاطر رفتارهای بی‌ادبانه کودکی او را سرزنش می‌کردیم یا چشم غره می‌رفتیم تا کار زشتی را تکرار نکند، بی‌درنگ به آغوش پدرم پناه می‌برد و اشک ریزان مورد حمایت خانواده پدری ام قرار می‌گرفت. کار به جایی رسید که من و همسرم نمی‌توانستیم در تربیت او دخالت کنیم یا او را از انجام کاری بازداریم. بالاخره پس از سال‌ها زندگی در کنار پدر و مادرم و در حالی که فتانه به ۱۰ سالگی رسیده بود، خانه کوچکی را با وام خریدیم تا به طور مستقل زندگی کنیم.

وقتی از منزل پدرم دور شدیم، رفتار فتانه نیز آرام آرام بهتر شد به طوری که دیگر از من و مادرش حرف‌شنوی داشت و کمتر به خانه پدربزرگش رفت و آمد می‌کرد. زندگی مشترک ما رنگ خوشبختی به خود گرفته بود تا اینکه کم کم سروکله خواستگاران یکی پس از دیگری پیدا شد و موقعیت‌های مناسبی برای ازدواج دخترم فراهم آمد، اما متأسفانه پدر و مادرم با اعتقادات خاصی که داشتند هرکدام از خواستگاران فتانه را با بهانه‌های پیش پا افتاده تأیید نمی‌کردند و آنها را در شأن خودشان نمی‌دانستند، به خاطر همین تفکرات نیز چهار خواهرم با آنکه تحصیلات عالیه دارند، هنوز ازدواج نکرده‌اند و برادرم نیز به دلیل بهانه‌جویی های مادرم و دخالت زیاد در زندگی مشترک آنها همسرش را طلاق داد و اکنون همه در کنار پدر و مادرم زندگی می‌کنند.

در این شرایط فتانه نیز با تفکرات آنها خو گرفت و دوباره در حالی ارتباط با پدربزرگش را بیشتر کرد که آنها تلاش می‌کردند دخترم در این سن و سال ازدواج نکند. خلاصه یک روز به اتفاق همسرم به منزل پدرم رفتیم و من در کمال ادب مقابلش زانو زدم و عاجزانه التماس کردم تا به خاطر دوست داشتن‌های بیش از حد مانع ازدواج فتانه نشوند چراکه ازدواج نیز مانند گل‌های بهاری فصل و زمان مناسبی دارد و...

هنوز جملاتم به پایان نرسیده بود که پدرم از حرف‌های من رنجید و در حالی که بسیار برآشفته بود به من و همسرم گفت امروز در دورانی زندگی می‌کنیم که باید دست زن در جیب خودش باشد و تا هنگامی که فتانه تحصیلاتش را به پایان نرسانده و شغل مناسبی نیز پیدا نکرده است، نباید ازدواج کند. پدرم با بیان این جملات در حالی ما را از خانه‌اش بیرون کرد که یقین داشتم بخشی از اظهارات او به خاطر لجبازی با همسرم است و قسمتی از آن نیز محبت عاطفی و علاقه‌اش به فتانه که از دوران کودکی در آغوش او بزرگ شده بود.

حالا دیگر فقط پدرم درباره خواستگاران فتانه تصمیم می‌گرفت و او نیز فقط به نظر پدربزرگش احترام می‌گذاشت. از سوی دیگر من و همسرم سعی می‌کردیم مطابق میل دخترمان رفتار کنیم تا چشم‌هایش گریان نشود و اختلافات خانوادگی شدت نگیرد.

در همین روزها جوانی تحصیل کرده که شغل خوبی هم داشت به خواستگاری فتانه آمد. او از هر نظر شایسته دخترم بود به طوری که فتانه نیز پذیرفت و قرار گذاشتیم تا مراسم عقدکنان را برگزار کنیم اما همان شب فتانه برای مشورت با پدربزرگش به خانه آنها رفت و دیگر بازنگشت. پدرم می‌گوید فتانه در جای امنی است اما نمی‌خواهد به منزل شما بازگردد. بررسی‌های کارشناسی و روان شناختی درباره این ماجرا با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ بیژن خنجری (رئیس کلانتری سجاد) در دایره مشاوره و مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد.

کد خبر 550484

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.