استراتژیست کیست و چه نقشی دارد؟

استراتژیست‌ها به‌ عنوان مهمترین تأثیرگذاران سازمانی وظیفه ارزیابی دائم روندهای فرهنگی گسترده، سمت‌وسوهای جدید صنایع و تغییرات در تقاضای مصرف‌کنندگان را برعهده دارند و لذا به‌ عنوان بهترین پیش‌بینی‌کنندگان انتظارات مشتریان برای سازمان‌ها شناخته می‌شوند.

به گزارش سرویس ترجمه ایمنا، استراتژیست به عنوان فردی تأثیرگذار بر تصمیمات و موفقیت‌های سازمانی، به دنبال موضوعاتی است که مشتریان سازمان وی درک و دانش تخصصی از آن دارند و از یافته‌های خود در راستای تدوین بهترین استراتژی در راستای تمرکز بر مهم‌ترین عناصر یک پروژه، محصول یا خدمات در سازمان خود بهره می‌برد. در تصمیم‌گیری‌های استراتژیک و در حالت کلی روند مدیریت استراتژیک، چندین سطح مدیریتی مختلف نقش دارند با این حال افرادی که مسئول تصمیمات مهم استراتژیک هستند عبارتند از هیئت مدیره، رئیس، مدیر اجرایی، مدیرعامل و مدیران بخش که به تمام آن‌ها استراتژیست گفته می‌شود.

استراتژیست کیست؟

استراتژیست به افراد یا گروه‌هایی گفته می‌شود که اساساً در تدوین، اجرا و ارزیابی استراتژی‌های سازمان نقش دارند. یک استراتژیست مانند ریشه یک سازمان است و برای غلبه بر تله‌های مرگبار در هر سازمانی، باید ابتدا در خارج از چارچوب‌ها فکر کند. این افراد یا گروه‌ها باید روی سه جنبه هوش انسانی از جمله هوش عقلانی ( IQ)، هوش هیجانی ( EQ) و هوش معنوی (SQ) تمرکز داشته باشند چرا که ذهن یک استراتژیست باید در بهترین زمان تصمیم بگیرد چه زمانی استراتژی‌ها را پیاده‌سازی کند، چه زمانی از انجام آن‌ها انجام آن را به تعویق اندازد، همچنین بازارهای هدف را مشخص، مزیت رقابتی، تمرکز ۸۰/۲۰ و همسویی را تعیین کند.

استراتژیست‌ها افرادی هستند که بیشترین مسئولیت موفقیت و شکست یک سازمان را برعهده دارند. آنها باید تحقیق کنند، موقعیت پیش آمده را با اطلاعات موجود تجزیه و تحلیل کنند و بهترین راه‌حل‌ها را ارائه دهند. در دل هر استراتژیست باید مفاهیم، قواعد، قدرت و سیاست نقش مهمی در توسعه هر استراتژی ایفا کند. این افراد با عناوین شغلی مختلفی از مدیر ارشد، رئیس شرکت، مالک، مدیرعامل، رئیس برند، مدیر اجرایی، رئیس‌جمهور، نخست‌وزیر، رئیس دانشکده یا کارآفرین شناخته می‌شوند.

استراتژیست بودن به معنای تلاش و استرس زیاد است زیرا در دنیای امروز نه تنها برند محصولات و خدمات که تجربه استفاده از آن‌ها توسط مشتریان نیز حائز اهمیت است و نمی‌توان این امر را از موفقیت جدا دانست. لذا استراتژیست‌ها یک دارایی ارزشمند برای سازمان‌ها محسوب می‌شوند چرا که از تجارت و یا حداقل از مقوله‌ای که در آن فعالیت می‌کنند درکی خوب و در اصل از بازاریابی به‌عنوان یک کل درکی بالا دارند.

داشتن نقش استراتژیست برای یک رهبر، او را قادر می‌سازد تا یک استراتژی بلندمدت تدوین و اهدافی متناسب با چشم‌انداز یک سازمان را تعیین کند. این استراتژی بر ایجاد برنامه‌های آینده و اقدامات مورد نیاز فوری متمرکز است. نقش استراتژیست همچنین رهبر را قادر می‌سازد تا در راستای دستیابی به چشم‌انداز مورد نظر سازمان حرکت کند.

نقش استراتژیست در سازمان

استراتژیست یک ره‌یاب است که هر چند به سختی، مسیرهای جدیدی را برای سازمان خود پیدا می‌کند که هیچ‌کس آن‌ها را طی نکرده است. باارزش‌ترین کار وی نشان دادن بهترین راه‌حل برای رفع مشکلات یک تیم خلاق برای حرکت رو به جلو محسوب می‌شود. یک استراتژیست قدرتمند مهم‌ترین نقش‌ها را ایفا می‌کند. این نقش‌ها عبارتند از شکل دادن به افکار و برنامه‌های خام، داشتن مهارت در انجام امور و اعمال تغییرات لازم، راهنمایی کارمندان برای سهیم شدن در راه رسیدن به اهداف بزرگ و بزرگ‌تر و در آخر فراهم آوردن شرایط لازم برای بروز استعدادها، خلاقیت‌ها و انرژی اعضای سازمان.

استراتژیست باید بر اساس تشخیص‌های درونی و بیرونی سازمان خود عمل کند که بیشترین استراتژی‌های مشخص‌شده برای دستیابی به برتری رقابتی نسبت به رقبای شاخه مشابه با فعالیت سازمان خود محسوب می‌شوند و نقش او چیزی است شبیه به دست آوردن درکی درست از پروژه مربوطه، تبدیل درک به دست آمده به دانش، به‌کارگیری آن دانش برای تأثیر مثبت بر نتایج و درنتیجه جهت‌دهی پروژه یا فعالیت تجاری.

نقش هر استراتژیست از سه مرحله گسترده تشکیل شده است که عبارتند از درک کردن، به دست آوردن دانش و نفوذ. دو مرحله اول مراحلی بسیار حائز اهمیت و زمان‌بر هستند و در مرحله آخر ارزش واقعی نقش استراتژیست درک می‌شود چرا که بدون درک و دانش زیربنایی، خروجی در مرحله نفوذ می‌تواند تنها کمی بیشتر از حدس و گمان باشد و سازمان را به نتایج مفید نرساند.

مرحله اولیه (درک کردن) شامل تحقیقات زیادی است و اغلب در تجربه مستقیم با مشتریان و گوش دادن به آن‌ها ایجاد می‌شود. این تجربه بهترین راه برای به دست آوردن درکی مناسب برای شفاف کردن یک مسأله است و پس از آن انتخاب و اجرای روش‌های تحقیقی مرتبط با وظیفه اصلی هر استراتژیست مورد توجه قرار دارد. به عبارت ساده‌تر، مرحله درک کردن برای یک استراتژیست در واقع شامل کشف جزئیات در مورد نیازها و محرک‌های داخلی یک سازمان و نیز مخاطبان هدف آن است.

مرحله بعدی یعنی به دست آوردن دانش مرحله‌ای دوگانه است که در ابتدا شامل تلخیص تمام اطلاعات جمع‌آوری شده در مرحله قبلی و بعد ارائه چکیده اطلاعات در قالبی می‌شود که بتوان به راحتی و به وضوح آن با ذی‌نفعان به اشتراک گذاشت. خروجی‌های این مرحله می‌تواند شامل گزارش‌های تحقیقاتی کمی و کیفی، نقشه‌های حرکت و مسیر مشتریان و حتی تجزیه و تحلیل رقبا باشد و نهایتاً مرحله نفوذ عبارت است از اطلاع‌رسانی و شکل‌دادن نتایج با تکیه بر دانش مرحله قبل. استفاده از تحقیق یا دانش، همچنین نقل کردن یک روایت در این مرحله بسیار مهم است. متقاعد کردن، قاب‌بندی، داستان‌سرایی و برنامه‌ریزی (که به‌عنوان استراتژی شناخته می‌شود) بخش بزرگی از این مرحله نهایی محسوب می‌شود.

نتیجه نهایی یک برنامه استراتژیک تعیین می‌کند که چه چیزی برای آینده شرکت مهم است و چه چیزی نیست، چه کسی منابع کمیاب مانند بودجه و مهارت‌ها را به دست خواهد آورد، چه کسی سود خواهد برد و چه کسی قدرت را از دست خواهد داد. روح استراتژیست باید دارای اجزایی الهام‌بخش شامل انرژی، خلاقیت، اقدام، عمل، خرد، هدف، سرگرمی، آگاهی از رمز و رازها، مراقبت، ایجاد انگیزه در مردم، تحریک ایده‌های نوآورانه و غیره باشند.

کد خبر 549963

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.