به گزارش خبرنگار ایمنا، هنوزهم کسانی هستند که با صدای نی استاد حسن کسایی، تار استاد جلیل شهناز و آواز استاد آواز تاج اصفهانی به پیشینه عظیم هنر موسیقی در ایران پی برده و معجزه موسیقی را با تمام وجود خود درک کنند.
استاد سیداحمد مرتب، آوازخوان، مناجاتخوان، ردیفدان و یکی از بزرگترین اساتید موسیقی ایرانی است که یکم شهریورماه ۱۳۳۱ در محله احمدآباد اصفهان متولد شد. وی از شش سالگی یادگیری آواز را نزد عبدالحسین سپهرینژاد شروع کرد و از محضر اساتید و علمای فرهیختهای همچون استاد تاج اصفهانی، استاد محمدرضا شمشیری، آیتاللهالعظمی فانی اصفهانی، استاد علامه جلال همایی، ابوالبرکات سدهای، فضلالله ضیانور، استاد قدسی و دیگر استادان بزرگ بهرهمند شد. احمد مراتب بعدها نخستین ایرانی شد که بر بام کعبه اذان گفت. نام وی مدتی قبل بهعنوان گنجینه زنده بشری در زمینه حفظ و آموزش آواز مذهبی بر اساس دستگاههای آواز اصیل ایرانی در فهرست میراث ملی ثبت شد.
آنچه میخوانید گفتوگو با سیداحمد مراتب، هنرمند برجسته آوازخوان، مناجات خوان و ردیف دان موسیقی ایرانی است.
ثبت اسم شما در فهرست گنجینه زنده بشری چطور اتفاق افتاد؟
حدود دهه هشتاد بود که رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی استان اصفهان برای دریافت نشان درجه یک هنری بنده که معادل مدرک دکتری است به تهران درخواست داد، اما به دلایلی این کار تا سال ۱۳۹۹ انجام نشد تا اینکه در دیماه ۱۳۹۹ محقق موسیقی ایران علیرضا امینی که از سال ۱۳۸۱ تا اکنون برنامهسازی و معرفی آثار و شیوه هنری بنده را مدیریت و اجرا کرده است این کار را پیگیری و پافشاری کرد تا در اسفندماه همان سال نشان، توسط شورای ارزشیابی به بنده اعطا شد. سپس ثبت نام اینجانب به عنوان گنجینه زنده بشری و نادرهکاران به عنوان میراث فرهنگی ناملموس با گستره ملی با پیشنهاد ایشان، محقق و موسیقیدان و فعال رسانهای علیرضا امینی، به دفتر میراث ناملموس وزارت میراث فرهنگی پیشنهاد شد و در دستور کار این دفتر قرار گرفت؛ مدارک بنده توسط ایشان به وزارت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری تحویل شد و با تلاش ایشان و حمایت استاد بهروز وجدانی و مدیریت آقای دکتر پورعلی ریاست مرکز میراث ناملموس طبق این مدارک در اول شهریور ماه امسال، در زادروز تولدم توسط علیرضا امینی این ثبت اعلام شد و مانند همیشه باز با طرح و ایده نامبرده که یک تلاش ۲۰ ساله را به نتیجه رسانده بود، در مراسمی به همت شهرداری اصفهان، معاونت فرهنگی، هنری در هنرسرای خورشید اصفهان با حضور دکتر قاسمزاده شهردار محترم و جمعی از مدیران و اساتید هنر موسیقی و آواز اصفهان به بنده اعطا شد.
چرا به شما لقب درةالتاج را دادهاند؟
در گذشته مرسوم بود شاگردان علما و عرفا و بزرگان که به مراتبی میرسیدند لقب دریافت میکردند. زمانی که حدود ۳۰ سال سن داشتم این لقب را استادم جلال تاج اصفهانی به بنده اعطا کردند که من دره التاج را به عنوان تخلص در اشعارم نیز استفاده کردهام. قبل از بنده خواننده خوش صدایی در محضر استاد تاج بود که "اکبر لقا" نام داشت که به ایشان لقب جقه داده بودند. ایشان آوازی هم درباره لقب در ه التاج خواندهاند که بخشی از آن را به خاطر دارم:
عاشقان فصل نغمه خوانی شد / موسم عیش و کامرانی شد
بلبل باغ اصفهان آمد / خواند آوازی و جهانی شد
دره التاج آنکه در جهان هنر / صاحب فن خوش بیانی شد
قبل از آن هم استاد روانشاد شکیب اصفهانی نیز اشعاری در سال ۱۳۴۸ سرودند که زنده یاد استاد تاج اصفهانی هم آن را با صدای داوودی خواندهاند که نوار آن موجود است و این افتخار بزرگی برای اینجانب است.
چگونه به دنیای موسیقی وارد شدید و از چه زمانی شروع به آواز خواندن کردید؟
پدر و پدربزرگم و عمویم اهل شعر و آواز بودند و با بزرگان مجالست داشتند. بزرگ شدن در این خانواده، خداوند صدای خوش موروثی را به من هدیه داد. من از شش سالگی به مدرسه سپهر در خیابان «ولیعصر» کنونی رفتم که یکی از نخستین مدارس ابتدایی اصفهان بود. صبحها سر صف قبل از اینکه دانش آموزان به کلاس بروند چند آیهای از قرآن را قرائت میکردم. مدیر مدرسه ما مرحوم شادروان عبدالحسین سپهرینژاد از شاگردان سید عبدالرحیم اصفهانی و همدوره استاد تاج اصفهانی بود.
در آن زمان نگرش فکری مردم نسبت به هنر بسیار پایین بود و مردم هنرمندان را به طور شایسته نمیشناختند. از همان دوران دبستان، به تشخیص مرحوم سپهرینژاد حدود پنج سال تحت تعلیم و تربیت ایشان در زمینه آواز قرار گرفتم و با دقایق و ظرایف موسیقی آشنا شدم.
در سن هشت سالگی پدرم من را به محضر «استاد محمدرضا شمشیری» فرستاد که یکی از مفاخر شعر و ادبیات ایران و ملقب به «شکیب اصفهانی» است. پس از آن در محضر علمای بزرگی همچون آیتاللهالعظمی فانی اصفهانی، استاد علامه جلال همایی، ابوالبرکات سده ای، فضلالله ضیانور، استاد قدسی و دیگر استادان بزرگ آموزش دیدم.
چگونه با استاد تاج اصفهانی آشنا شدید؟
در سن ۱۲ سالگی که به دبیرستان صارمیه رفتم بازهم مسئول خواندن قرآن سر صف شدم. از آن به بعد در مدرسه به غیر از قرآن، تئاتر هم اجرا میکردم و آواز میخواندم. یک روز که سر کلاس نشسته بودم که از دفتر مرا صدا زدند. دکتر حسین آذر، طبیب خانوادگی استاد تاج بود که در مدارس هم طبابت میکرد و مطب او رو به روی مغازه پدرم بود و ما اغلب به ایشان مراجعه میکردیم. دکتر آذر در دفتر از من پرسید که آیا آواز میخوانم و من هم تأیید کردم. او گفت که حتماً باید پیش استاد مجربی همچون استاد تاج بروم و قرار شد همان روز عصر به مطب ایشان مراجعه کنم. عصر که به مطب دکتر آذر رفتم او نامهای به دست بنده داد و گفت به استاد تاج تلفن کردهام و قرار شده که از این بعد در کنار استاد آموزش ببینی. این برای من مثل یک رؤیا بود.
من عاشق این مرد بودم. تا آن روز اصلاً باورم نمیشد که بتوانم به محضر استاد تاج بروم. با شور و اشتیاق در هوای سرد و بارانی پا به دوچرخه گذاشتم و به منزل استاد رسیدم. در را که زدم دیدم پیرمردی با موهای سفید و چهرهای دلنشین پشت در ایستاده است. او من را به داخل دعوت کرد. اول نفهمیدم که چه کسی در را باز کرده است. بعد از آنکه دوباره تکرار کردم با استاد تاج کار دارم و آن شخص گفت "من خودم تاج هستم! " حیرت زده شدم. نامه را در آوردم و به استاد دادم. استاد گفت شما همان آقای مراتب هستید؟ بعد از اینکه تأیید کردم و گفتم لحظهای بایستید تا دوچرخهام را بیاورم داخل، اما استاد خودش چرخ را بلند کرده و به حیاط خانه آورد. بعد از اینکه کمی در منزل استاد نشستم آوازی از دستگاه افشار خواندم که شعرش از استاد صغیر اصفهانی بود. استاد هم آواز دیگری در دستگاه افشار خواند که شعرش این بود:
چنین پسر که تویی راحت روان پدر / سزاست مادر گیتی به تو پسر نازد
و این نخستین جرقه عشق و علاقه من به این استاد فرزانه بود که شاگردی من نزد ایشان مدت هجده سال طول کشید.
چه زمانی فعالیت خود را در رادیو آغاز کردید؟
در سن ۱۴ سالگی وارد رادیو شدم و نخستین برنامه موسیقی خود را به نام "صدای ارتش" اجرا کردم. بعد از آن برنامه "کارگر" را در رادیو اجرا کردم. در زمانی که خدمت استاد تاج بودم با اساتید دیگری هم آشنا شدم مانند استاد "ادیب خوانساری، استاد فرامرز پایور، استاد سیروس ساغری و بسیاری از اساتید دیگر که همگی از مشاهیر موسیقی بودند.
برای کار در خدمت آقای فرامرز پایور بودید یا آموزش؟
من مدتی در وزارت فرهنگ و هنر تهران کار میکردم و استاد فرامرز پایور ریاست بخش حفظ و اشاعه موسیقی را بر عهده داشتند. من از هنر موسیقی ایشان برای پیشرفت در آواز خودم استفاده کردم.
پس از آن به یکی از شهرهای شمال نقل مکان کردم و چون آنجا باغچهای داشتیم در آنجا ساکن شدم و آموزش میدادم و تعدادی شاگرد داشتم. سپس دوباره به اصفهان بازگشتم. در آن زمان، آقای مجید زهتاب مدیرکل فرهنگ و ارشاد اصفهان بود و خواستار فعالیت دوباره من در اصفهان شد. بدین ترتیب مجوز گرفتم و آموزشگاه موسیقی تاج اصفهانی را افتتاح کردم که در آن آوازخوانی و نواختن ساز آموزش داده میشود و هم اکنون در خیابان ۲۲ بهمن در حال فعالیت است و بنده مدیریت آن را بر عهده دارم.
شما آلبوم هم منتشر کردهاید؟
بله، در سال ۱۳۸۸ با طرح و تلاش علی رضا امینی در رادیو نوا و اداره کل نغمات آئین رادیو آلبوم "خلوت دل" که شامل حدود ۱۵ آواز ایرانی بود را منتشر کردم و یکی-دوسال پیش آلبوم "نجوای دل" منتشر شد. اخیراً هم آلبومی دارم که کارهای تکمیلی آن در حال انجام است و به زودی منتشر میشود که "نوای د رةالتاج" نام دارد.
خودتان را در چه جایگاهی از هنر موسیقی میدانید؟
من حدود ۷۰ سال دارم و نزدیک به ۶۰ سال در دنیای هنر و شعر و ادب حضور داشتهام. با آنکه لیسانس الهیات دارم و مدرک معادل دکتری موسیقی را نیز از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دریافت کردهام اما هنوز هم خودم را طلبه میدانم. فکر میکنم چیزهایی که میدانم در مقابل چیزهایی که نمیدانم هیچ است. موسیقی دریای بیکرانی است که هیچکس نمیتواند ادعا کند که به آخر آن رسیده است. هر چقدر انسان در آن جلوتر میرود بیشتر به عجز و ناتوانی خود پی میبرد.
موسیقی علمی خدایی است. خیلیها با موسیقی به وجود خدا رسیدهاند. بسیاری از بزرگان ما زمان در دست گرفتن ساز، وضو میگرفتند. نجواها و زخمههایی که به تار و ساز میزدند و صداهایی که از حنجره بیرون میآمد همگی راز و نیاز با حضرت حق بوده و از دلهای اشخاصی بوده که تطهیر روحی و اخلاقی داشتند.
داستان اذان گفتن شما در بام کعبه چطور اتفاق افتاد؟
من اولین بار در سال ۱۳۵۰ به سفر مکه رفتم و پس از آن سال ۱۳۵۴ این سفر تکرار شد و مسجدالحرام رو به روی خانه کعبه محل استقرار کاروان اصفهان بود. شب عید غدیر، بسیاری از علما و مراجع آنجا جمع بودند. در این جمع از من خواهش کردند که چیزی بخوانم و من شروع کردم در مدح مولا علی (ع) مدحی را خواندم که نوار کاست آن هنوز موجود است. آن زمان امام موسی صدر که رئیس مجلس اعلی شیعیان لبنان بود به عنوان مهمان ویژه پادشاه عربستان به مکه آمده بود و در طواف صدای بنده را شنیدند و من را در آغوش گرفتند و از من دعوت کردند که فردای آن روز به کاروان محل اسقرارشان بروم. بسیاری از علما هم دعوت شدند و آن روز مجلس بسیار با شکوهی برگزار شد.
در همان موقع از من خواستند که آواز بخوانم. در آن جمع که تعداد بسیار زیادی از علما و فقها حضور داشتند خواندن، بسیار سخت بود. در دلم گفتم خدایا کمکم کن و شروع به خواندن غزلی از سعدی کردم. امام موسی صدر در همان مجلس به من گفتند فردا که تمام رؤسای جمهور و سران کشورهای اسلامی و مراجع تقلید به مسجدالحرام وارد میشوند، در بام کعبه اذان بگویید.
برای من باورکردنی نبود. لحظهای با خود فکر کردم که قرار است چه اتفاقی بیفتد. شب تلفن زنگ زد و اطلاع دادند که فردا دنبال من میآیند و برای گفتن اذان آماده باشم. فردای آن روز پس از مراسم قرائت قرآن، پادشاه عربستان دست من را گرفت و به اتفاق امام موسی صدر پس از خواندن نمازهای واجب در هر گوشه از خانه کعبه از پلههای کعبه بالا رفتم. به من گوشزد شده بود که اذان را تا بخش اشهد ان محمد رسول الله بخوانم چون مسلمانان آنجا اهل سنت هستند. من به بالای بام که رسیدم به خود گفتم این اتفاق تا به حال برای کسی نیفتاده است و اینجا خانه علی (ع) است و تو در پناه مولا هستی و از چه میترسی؟ به این ترتیب شروع کردم و اذان را به طور کامل خواندم. این یک معجزه بود که هیچکس به من اعتراض نکرد و مثل اینکه خداوند در آن لحظه تمام آن مردم را ناشنوا کرده بود! بعد هم امام موسی صدر پس از خواندن اذان به من گفتند که چطور باید از شما تشکر کنم؟ و من تقاضای سفر کربلا را کردم که پس از آن به اتفاق استاد تاج اصفهانی به لبنان و سپس به کربلا عازم شدیم.
به نظرتان تفاوت خوانندههای گذشته با امروز چیست؟
خوانندههای ما اغلب انسانهای دین باور بودند. پدر استاد تاج اصفهانی با اینکه روحانی بود اما در موسیقی و آواز صاحب نظر بوده است. استاد تاج هم تا ۵۰ سالگی ملبس به لباس روحانیت بودند.
در گذشته افرادی که وارد عرصه آواز میشدند به موسیقی، ادبیات و معلومات دینی واقف بودند و اشعاری بالغ بر ۱۲۰ بیت از شعرای بزرگ میخواندند. خوانندگان گذشتهی ما مخصوصاً مذهبیخوانها گنجینه بسیار زیادی از ابیات شعر فارسی در سینه داشتند و اینکه یک خواننده شعری را از روی متن بخواند را عیب میدانستند در حالی که خوانندگان امروز حاضر نیستند در زمینه موسیقی آموزشهای بیشتری ببینند و به قول استاد شهناز: "امرو زما استاد خیلی داریم و شاگرد کم داریم! "
مشکلات اصلی در زمینه آواز و موسیقی چه میدانید؟
مشکلات، زیاد است. یکی از این مشکلات این است که در حال حاضر ما جوانهای مستعدی در ساز، آواز، موسیقی و اشعار آئینی داریم اما متأسفانه مورد حمایت قرار نمیگیرند و ناشناخته مانده اند. امروز ما از صدا و سیما انتظار داریم که به این موارد بیشتر توجه کند. ما دارای پیشینه بسیار ارزشمند و قوی بوده ایم اما متأسفانه اگر از مردم سوال کنیم که حافظ کیست؟ به جز اسم او و مصراع «الا یا ایها الساقی» چیز دیگری درباره این شاعر بزرگ نمیدانند. اینکه چه اتفاقی برای فرهنگ کشورمان افتاده است که جوانانش نام بزرگان خود را نمیدانند نامعلوم است.
مسئولان ما باید بیشتر ارزش بگذارند و برنامههایی درباره معرفی و آموزش موسیقی تدوین کنند، کلاسهایی با حضور اساتید بزرگ برگزار کنند و از آنها دلجویی کرده و مکان شایستهای برای آموزش در اختیار آنها قرار دهند.
جهان مملکت ما را به حافظ، سعدی و فردوسی و دیگر بزرگانش میشناسند. متأسفانه امروز کشورهای دیگر مفاخر ما را به نام خود ثبت و ضبط میکنند و این باعث سرافکندگی است. چرا در تلویزیون و رادیو از جامعه موسیقی استفاده نمیشود؟ چرا جوانان ما فقط ساز گیتار و سازهای غربی را میشناسند؟ آواز ما در حال فراموشی است. هنرآموزان ما دیگر حوصله گوش دادن به آواز را ندارند در صورتی که موسیقی ایرانی یعنی آواز.
هنرمند نباید دغدغه نان داشته باشد و نباید به این فکر کند که چه موقع قسط وام دهد و چه زمانی بدهی خود را بپردازند! هنرمند باید فکری آزاد برای پرداختن به هنر خود داشته باشد. هنرمند در زمان حیاتش باید مورد حمایت قرار گیرد. اثری و یادبودی از او بجا بماند تا مورد تشویق، دلگرمی نسل جوان شود، بسیاری از جوانها که به آموزشگاه میآیند در چشمانشان میخوانم که عاشق موسیقی هستند و دوست دارند این راه را ادامه دهند اما بعد از اینکه یک ترم آموزش دیدند با خجالت میگویند که به دلیل مسائل مالی دیگر توان یادگیری موسیقی را ندارند.
از برخی بزرگان موسیقی اسم میبریم و لطفاً شما کلمهای درباره ایشان بگویید.
استاد جلیل شهناز
شهنواز تار ایران
استاد حسن کسایی
نابغه نی
استاد تاج اصفهانی
پهلوان آواز ایران
استاد ادیب خوانساری
خواننده بسیار بزرگ. با اینکه استاد تاج اصفهانی پهلوان آواز بود اما همیشه میگفت دوست دارم دو تا شعر مثل آقا ادیب بخوانم!
شاطر رمضان
شاطر رمضان حاتم زمان خود بود.
به منزل شاطر رفته بودید؟
بله هر هفته سه شنبهها به اتفاق استاد تاج و کسایی و شهناز و اکثر بزرگان ادب و موسیقی و حتی کارخانهدارهای معروف به منزل ایشان میرفتیم و با اینکه یک نانوایی بیشتر نداشت ولی منزلش همانند دانشگاه بود.
چقدر جای خالی بزرگانی که نام بردیم را حس میکنید؟
اصلاً نمیتوانم کلمهای برای پاسخ به این سوال بگویم. به قول استاد قدسی که یکی از معارف بزرگ اصفهان است و شعری از او بر روی سنگ مزار استاد تاج نوشته شده است: "صد سال گر بیاید و صد سال گر رود، دیگر نظیر تاج نبینی به دیر و زود"
و یا به قول استاد همایی: "سرود سعدی و آواز تاج و ساز صبا / به تاج تخت کیانی مده که مختصر است"
جملات پایانی این گفتگو را از شما بشنویم:
من از خلوت عاشقانه مناجات در اوج جوانی و هیجانم تا استودیوی رادیو برای بیش از دو دهه بهعنوان کارشناس مهمان در آواز اصیل ایرانی و مناجات خوانی در برنامههای علی رضا امینی در اوج پختگی و آرامشم، از جشن هنر شیراز و حسینیه قوام شیراز تا پیرغلامان زنجان، از محضر پر فیض استاد تاج تا محضر خداوند بر بام کعبه خواندم ولی جایش مهم نبوده و نیست و همه جا خدا را حاضر و ناظر میدانم و به مولایم علی (ع) و به مولایم حسین بن علی (ع) و همیشه ایمان داشتم و دارم: در پایان به عنوان مهمان از دعوت خبرگزاری وزین ایمنا و انجام این مصاحبه تشکر میکنم و از همسرم و فرزندانم بهویژه آقایان سعادت و سپهر که همیشه و همهجا در کنارم بودند سپاس ویژه دارم. سربلندی، عزت و پیروزی ایران عزیز و هموطنانم را از خداوند آرزومندم.
الهی عاقبت محمود گردان.
والسلام
یاعلی
گفتگو از: شیرین مستغاثی و صبا سجادیان، سرویس فرهنگ و هنر ایمنا
نظر شما