به گزارش خبرنگار ایمنا، شامگاه جمعه گذشته به قاضی ساسان غلامی، بازپرس جنایی تهران خبر رسید مردی ۸۵ ساله که از چند روز قبل در بیمارستانی در پایتخت بستری بود، جانش را از دست داده و از آنجا که روی بدنش آثار ضرب و جرح دیده میشود، احتمالاً به قتل رسیده است.
با دستور قاضی جنایی، تحقیقات آغاز شد و مأموران در نخستین اقدام به تحقیق از پسر وی پرداختند. او با شکایت از مردی که برای نگهداری از پدرش استخدام شده بود، اظهار کرد: پدرم از مدتها پیش تنها زندگی میکرد و ما تصمیم گرفته بودیم تا از طریق یکی از شرکتهای خدماتی برایش پرستار استخدام کنیم تا کارهای روزمرهاش را انجام دهد.
وی افزود: مردی ۴۰ ساله به ما معرفی شد و او قبول کرد که با دریافت مبلغی، کارهای پدرم را انجام دهد. او کارش را شروع کرد اما تنها چند روز بعد پدرم به من زنگ زد و در حالی که ناله میکرد گفت که آن مرد او را کتک زده است.
پسر مقتول ادامه داد: موضوع را به برادرم اطلاع دادم و هردو راهی خانه پدرم شدیم. او بهشدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته و بیحال بود و برای همین وی را به بیمارستان منتقل کردیم. پدرمان چند روزی بستری شد و تحت درمان قرار گرفت و بعد از آن مرخص شد و به خانه برگشت اما روز جمعه دوباره حالش بد شد و این بار که او را به بیمارستان رساندیم، دوام نیاورد و فوت شد.
با دستور بازپرس جنایی، متهم ۴۰ ساله بازداشت شد و دیروز برای تحقیق به شعبه سوم دادسرای جنایی تهران انتقال یافت. این در حالی بود که بررسیها نشان میداد وی چند سال قبل در جریان یک درگیری، در یکی از شهرستانها فردی را به قتل رسانده اما توانسته بود با پرداخت دیه، رضایت خانواده مقتول را گرفته و آزاد شود.
این مرد در بازجوییها اظهار کرد: قتلی که چند سال پیش مرتکب شدم، بر سر درگیری رخ داد. من و مقتول با هم اختلاف داشتیم و هنگام درگیری او را هل دادم و بر اثر برخورد سرش با زمین، جانش را از دست داد. پس از آن مدتی در زندان بودم تا اینکه با رضایت خانواده مقتول و پرداخت دیه آزاد شدم.
پس از آزادی برای کار راهی پایتخت شد تا اینکه در یکی از شرکتها فرم استخدام پر کرده و مدتی قبل بهعنوان نیروی خدماتی و پرستار سالمند استخدام شدم. به این ترتیب به خانه پیرمرد تنها رفتم و کارهایش را انجام میدادم اما او مردی خشن و بداخلاق بود که مدام فحاشی میکرد و به تمام کارهای من ایراد میگرفت و بهانهجویی میکرد. داروهایش را سر وقت نمیخورد و واقعاً مرا کلافه کرده بود. آخرین بار وقتی شروع به بهانهجویی کرد و بهکار من ایراد گرفت، با یکدیگر درگیر شدیم. من که نتوانستم خودم را کنترل کنم، ناگهان به سمتش هجوم بردم و او را به باد کتک گرفتم اما قصد کشتن او را نداشتم و تصور نمیکردم جانش را از دست بدهد.
پس از تحقیق از مرد جوان، وی بازداشت شد و قرار است بهزودی پزشکی قانونی نظر خود را درباره علت اصلی مرگ متوفی اعلام کند.
دستگیری امام زمان قلابی
سرهنگ نصرتالله گراوند سرپرست فرماندهی انتظامی بروجرد اظهار کرد: در پی مراجعه دوتن از شهروندان به کلانتری ۱۱ این شهرستان مبنی بر اینکه یک نفر با روشهای متقلبانه مقادیری طلا و جواهرات از آنها کلاهبرداری کرده است، موضوع به صورت ویژه در دستور کار پلیس قرار گرفت.
وی خاطرنشان کرد: با انجام تحقیقات پلیسی و با توجه به شواهد و قرائن فرد کلاهبردار به بزه انتسابی معترف و اعلام داشت که با ترفندهای متقلبانه و عنوان جعلی، درپوشش منتسب به امام زمان (عج) یک باب منزل مسکونی و ۴۰۰ گرم طلا و جواهرات از شاکیان کلاهبرداری کرده است.
سرپرست فرماندهی انتظامی بروجرد با بیان اینکه متهم تحویل مراجع قضائی شده است، به شهروندان توصیه کرد کلاهبرداران حرفهای معمولاً با پیشنهادهای اغفال کننده و جلب اعتماد افراد، سوژههای خود را انتخاب میکنند و بر شهروندان لازم است که ضمن اعتماد نکردن به این گونه افراد از ارائه هرگونه اطلاعات شخصی به آنان خودداری و هرگونه موارد مشکوک را به پلیس ۱۱۰ اطلاع دهند.
بازداشت زوج مواد فروش
سرهنگ عبدالوهاب حسنوند رئیس پلیس مبارزه با موادمخدر پایتخت اظهار کرد: در پی اقدامات پلیسی مأموران پایگاه ششم پلیس مبارزه با مواد مخدر به دست آورند یک زوج جوان به خرده فروشی مواد مخدر میپردازند.
وی افزود: به دنبال این موضوع مأموران با رصد دقیق فعالیت مجرمانه متهمان، مخفیگاه و محل فعالیت آنان را در یک خانه مسکونی در یکی از محلات شرق تهران شناسایی و بدین ترتیب شمارش معکوس برای دستگیری متهمان آغاز شد.
رئیس پلیس مبارزه با مواد مخدر تهران ادامه داد: پس از هماهنگیهای قضائی، روز گذشته تیمی از مأموران به مخفیگاه متهمان اعزام و موفق شدند این زوج مواد فروش را دستگیر و در بازدید از مخفیگاه آنان ۳۵ کیلو تریاک کشف کنند. متهمان پس از دستگیری به مقر پلیس منتقل و پس از انجام تحقیقات تکمیلی جهت سیر مراحل قانونی به مقام قضائی معرفی شدند.
دزدی که جیب خانوادههای عزادار را خالی میکرد
سرهنگ محمد قاسم طرهانی جانشین پلیس پیشگیری پایتخت اظهار کرد: در پی افزایش سرقت مدارک و اشیا قیمتی شهروندان در بهشت زهرا مراتب در دستور کار عملیات کلانتری ۲۰۵ صحن مطهر قرار گرفت. بررسیهای پلیسی نشان از این داشت، متهم از شلوغی و ازدحام جمعیت در هنگام دفن متوفی استفاده و اموال شهروندان را سرقت میکند.
وی افزود: مأموران عملیات کلانتری در بررسیهای به عمل آمده و تحقیقات میدانی مرد جیب بر ۶۰ ساله بهشت زهرا را شناسایی کردند.
جانشین پلیس پیشگیری پایتخت به افزایش گشتزنیهای هدفمند اشاره و تصریح کرد: تصویر متهم در اختیار تیمهای مختلف قرار گرفت تا اینکه روز گذشته تیمی از مأموران متهم را در حالی که قصد جیببری داشت شناسایی و دستگیر کردند.
وی با بیان اینکه متهم دارای دو فقره سابقه سرقت و تحمل حبس در این خصوص دارد، خاطرنشان کرد: پرونده متهم برای سیر مراحل قانونی به مرجع قضائی معرفی شد.
قتلعام خانوادگی
سرهنگ روحالله بیگدلی فرمانده انتظامی شوشتر اظهار کرد: صبح امروز سه عضو یک خانواده در شوشتر کشته شده و دو نفر نیز به شدت مجروح شدند. فرد ۲۳ ساله که امروز سه عضو خانواده یعنی مادر، خواهر و برادر خود را به قتل رسانده بود و دو عضو دیگر را به شدت مجروح و راهی بیمارستان کرد در کمتر از چهار ساعت دستگیر شد.
وی افزود: طی همکاری تیمهای تحقیقاتی فرماندهی انتظامی شوشتر و فرماندهی انتظامی اهواز، قاتل در کمتر از چهار ساعت در اهواز دستگیر و سلاحهای گرم و سرد وی هم ضبط شد. علت وقوع این حادثه در دست بررسی است.
تزریق بوتاکس زنی را به کما برد
منابع آگاه از تلاش برای احیا این بانوی اراکی در اورژانس یکی از بیمارستانهای دولتی شهر اراک خبر میدهند. با پیگیری پزشکان متخصص نورولوژی (داخلی اعصاب) خوشبختانه بیمار احیا شده و هم اکنون در بیمارستان بستری است.
یکی از پزشکان متخصص شهر اراک به شوک آنافیلاکسی این بیمار اشاره و اظهار کرد: این شوک میتوانست منجر به مرگ تزریق کننده بوتاکس شود.
این پزشک متخصص به مردم هشدار داد اگر چنانچه نیاز به تزریق بوتاکس داشتند به متخصصان و پزشکانی مراجعه کنند که علاوه بر مهارت لازم امکانات پزشکی مناسبی در دسترس داشته باشند.
سکوت شاخ اینستاگرامی قاتل شکست
تحقیقات در این پرونده از شامگاه سوم شهریور امسال شروع شد. آن روز پسری جوان هراسان با ۱۱۰ تماس گرفت و مدعی شد یکی از زورگیرانی که گوشی او را دزدیده بود، از روی موتور افتاده و از هوش رفته است. به دنبال این تماس، تیمی از مأموران راهی محل حادثه شدند. مردی ۴۰ ساله روی زمین افتاده و به دلیل ضربهای که به سرش وارد شده بود، جانش را از دست داده بود و در نزدیکی او پسری حضور داشت که میگفت مالباخته است.
پسر جوان اظهار کرد: دقایقی قبل دو موتورسوار به من حمله کردند و گوشی گران قیمت مرا با تهدید چاقو دزدیدند. آنها قصد فرار داشتند که من پیراهن ترکنشین را گرفتم و کشیدم و او از روی موتور پایین افتاد و حتی یک بار بلند شد تا به فرار ادامه بدهد، اما دوباره زمین خورد و از حال رفت. همدستش نیز با دیدن این صحنه فرار کرد و گوشیام را با خودش برد و من با کمک یکی از ساکنان محل ماجرا را به پلیس اطلاع دادم.
با گزارش ماجرا به قاضی جنایی تهران، جسد مقتول به پزشکی قانونی انتقال یافت و پسر جوان بازداشت شد تا مشخص شود آنچه میگوید حقیقت دارد یا خیر. همچنین دستور بازبینی تصاویر دوربینهای مداربسته و تحقیق از شاهدان نیز صادر شد تا اسرار مرگ مرد ۴۰ ساله فاش شود.
جوان ۲۲ ساله که مدعی بود مالباخته است، پس از دستگیری به دادسرای جنایی تهران منتقل شد. او میگفت که از یکی از شهرهای استان فارس به تهران آمده بود که دختر مورد علاقهاش را ملاقات کند اما در دام زورگیران گرفتار شده بود. از سوی دیگر تحقیقات نشان میداد که وی مدتی قبل به اتهام قتل پدرخواندهاش در استان فارس بازداشت شده، اما در ادامه مشخص شده که بیگناه بوده و پس از آن آزاد شده است.
گرچه پسر جوان مدعی بود که هدف حمله زورگیران موتورسوار قرار گرفته است، اما در جریان تحقیقات هیچ ردی از موتور در آن حوالی بهدست نیامد و ساکنان محل نیز چیزی ندیده بودند. حتی دوربینهای مداربسته، تصویری از این ماجرا ثبت نکرده بودند و همه شواهد نشان میداد که متهم دروغ میگوید.
در این شرایط بازجویی از او ادامه یافت تا اینکه وی پس از گذشت سه ماه، اسرار جنایت را فاش و اعتراف کرد که با مقتول در بازداشتگاه کلانتری آشنا شده، اما پس از آزادی، در جریان درگیری او را به قتل رسانده است. پس از اعترافات متهم، برای او قرار قانونی صادر شد و تحقیقات برای مشخص شدن انگیزه او از جنایت ادامه دارد.
متهم اظهار کرد: مدتی قبل در شهرمان به یکی از دوستانم پول قرض دادم، اما وقتی بدهیاش را نداد، گوشیاش را گرو گرفتم و گفتم هر وقت پولم را داد، گوشیاش را پس میدهم. پس از آن راهی تهران شدم که دختر مورد علاقهام را ببینم. من در اینستاگرام ۱۲ هزار دنبال کننده دارم و با این دختر نیز در آنجا آشنا شده بودم. وقتی به تهران رسیدم، حوالی ترمینال جنوب بودم که مقتول را دیدم. از من سؤالی پرسید و پاسخش را دادم، اما همان موقع مأموران آمدند و مقتول را به اتهام سرقت کتانی دستگیر کردند.
آنها به من هم مشکوک شدند و جیبهایم را که گشتند، دو گوشی پیدا کردند. یکی گوشی خودم و دیگری گوشی دوستم را که آن را گرو گرفته بودم. اما مأموران تصور کردند که یکی از گوشیها سرقتی است. برای همین به کلانتری منتقلم کردند. در آنجا، وقتی ماجرا را تعریف کردم، مأموران با صاحب گوشی تماس گرفتند و او به تهران آمد و بیگناهی من ثابت شد و آزاد شدم.
من تقریباً ۴۸ ساعت در کلانتری بازداشت بودم و مقتول هم که جرمش سرقت کتانی بود با من در بازداشتگاه بود و این طوری آشنایی ما شروع شد. بعد از ۴۸ ساعت بازداشت، چون شاکی او هم رضایت داده بود، هر دو آزاد شدیم، اما همین آشنایی باعث جنایت شد.
وقتی آزاد شدیم مقتول پیشنهاد داد با هم کار کنیم. به من گفت در زمینهای اطراف پل جوادیه مبلغ ۱۵ میلیون تومان زیر خاک پنهان کرده است. پیشنهاد داد پول را برداریم و لوازم مسروقه بخریم و چون دنبال کنندههای زیادی دارم، در فضای مجازی آنها را با قیمت بالا بفروشیم.
من هم قبول کردم و با هم به سمت پل جوادیه رفتیم، اما هرچه زمین را کندیم به پول نرسیدیم. احتمال دادم مرا سرکار گذاشته و بازی داده است. وقتی به او اعتراض کردم ناگهان با چاقو به سمتم حمله کرد. به نظرم چاقو را زیر خاک پنهان کرده بود. او با تهدید چاقو قصد تعرض به من را داشت که با دستم گلویش را گرفتم و همین باعث شد که جانش را از دست بدهد.
خیلی ترسیده بودم. نمیخواستم به زندان بیفتم. چون شنیده بودم که در زندانهای تهران قاتلان مخوفی نگهداری میشوند. از طرفی زمان زیادی نبود که از زندان آزاد شده بودم. چندماه قبل به اتهام قتل پدرخواندهام دستگیر شدم که مدتی طول کشید تا جواب پزشکی قانونی بیاید و مشخص شود که او سکته کرده و من بیگناهم.
من بچه پرورشگاهی بودم و از هفت سالگی حضانت من به پدر و مادرخواندهام سپرده شده بود. پدرخواندهام خیلی مرا دوست داشت اما با مادرخواندهام رابطه خوبی نداشتم. برای همین پس از مرگ پدرخواندهام او از من شکایت کرد و مدعی شد که شوهرش را به قتل رساندهام اما خوشبختانه ثابت شد بیگناهم و آزاد شدم. همه اینها باعث شده بود که از زندان وحشت کنم و با داستانسرایی، خودم را بیگناه جلوه دهم.
نظر شما