به گزارش خبرنگار ایمنا، سرایش شعر از دیرباز در میان ایرانیان رواج داشته است، ضربالمثلی میگوید: «ایرانیها یا شاعر هستند یا دوستدار شعر» پویش در دیرینه تمدن این مرز و بوم نیز موید مدعای نهفته در این سخن است، استاد فقید محمدتقی بهار نیز در کتاب «تاریخ تطور نثر فارسی» گزیدهای از اشعار عهد هخامنشیان که به خط میخی نگاشته شده را آورده است. مرور تاریخ ادب پارسی بهویژه آثاری چون «لبابالالباب» از محمد عوفی و «المعجم فی معاییر الاشعار العجم» از شمس قیس رازی که هردو در آغاز قرن هفتم تألیف شده اند نشان میدهد که «محمد بن وصیف سیستانی» در قرن سوم هجری قمری سرایش شعر به زبان فارسی دری را آغاز کرده و بررسی دقیق شعر محمد بن وصیف نشان میدهد که او به منابعی ارزنده از شعر و ادب پارسی دسترسی داشته است.
شاعران پارسیگو در طی قرون متمادی شعرها سرودهاند که غالباً آکنده از مضامین حکمی و عمدتاً با درونمایه پند و اندرز است، اما یکی از مضامینی که شاعران در آن طبعآزمایی کردهاند معرفی شهرها و آداب و رسوم و محلات مختلف است که پس از عهد تیموری رواج بیشتری گرفته است. این قبیل از شاعران به هر بهانه از دیاری سروده و کوشیدهاند تا خوبیها و گاه بدیهای یک دیار یا مردمان آن را بازگو کنند.
اصفهان از کانونهای اصلی تمدنی پارسی و از کهنشهرهای فلات مرکزی ایران است که از دیرباز به همان اندازه که در عرصههای سیاسی، ادبی و هنری و فرهنگی این سرزمین نقش آفرین بوده، موضوع شاعران و نویسندگان بسیاری قرار گرفته و از مزایای مختلف آن گفتهاند.
یکی از قطعههای ادبی که در قالب قصیده و در بیبان اوصاف جمال و جلال اصفهان سروده شده، قصیدهای است به قلم مجید پویامهر (پویا فراز اصفهانی)، شاعر، وکیل دادگستری و حقوقدان و استاد دانشگاه است. او شاعری است که هر چند در محافل ادبی اصفهان کمتر شناخته شده اما بررسی و تعمق در کلامش نشان میدهد در شاعری دستی تمام دارد و بر اسلوب شاعری مسلط است. به مناسبت روز اصفهان گذری بر قصیده این شاعر در وصف اصفهان میکنیم.
این شعر که در وصف اصفهان سروده شده است را دو منظر میتوان بررسی کرد، نخست از دیدگاه ظاهر کلام و پرداخت لفظ و دیگری از منظر معنا. از جهت پرداخت، الفاظ و عبارات از استحکام و در عین حال روانی برخوردار است. هر لفظ در معنای خود بهکار رفته و کلام از لفاظیهای بیمورد شاعرانه به دور است و از این جهت، کلام شاعر به سبک خراسانی نزدیک است بهویژه سرایش در قالب قصیده و بهرهگیری از قالبی مختص این قالب شعری بر امتیازات اثر افزوده و شاعر را بیشتر به سرایندگان سبک خراسانی نزدیک میکند.
استحکام لفظ و قدرت پردازش کلام و روانی آن به شیوه رودکی سمرقندی و شیوه بهرهگیری از صور خیال به شیوه فرخی سیستانی نزدیک است. به عقیده نگارنده، شاعر در احوالات و شیوه شاعری سنایی غزنوی نیز مداقه داشته است زیرا آهنگ قصاید سنایی نیز در این اثر مشهود است، البته ذهن آشنا به ادبیات پارسی با خواندن این اثر، ناخودآگاه، روانی شکوه کلام سعدی را نیز تداعی میکند که قلت استعمال الفاظ عربی- خلاف شاعران سبک عراقی- مانع تعمیق این تعبیر میشود.
به هر روی، این اثر از نظر ظاهر، از پختگی و روانی خاصی برخوردار است که آن را شایسته تقدیر میکند.
اما از نظر معنا، شاعر در این اثر کوشیده است تا با رعایت تلخیص و پرهیز از گزافهگویی- چنانچه مثلاً شیوه برخی شاعران مداح سبک خراسانی یا برخی سرایندگان سبک هندی است، مقصود خود که معرفی آثار تاریخی برجسته اصفهان است را معرفی کند. شاعر در این قصیده در عین حال که تلاش کرده تا از آثار فرهنگی اصفهان نام ببرد، کمتر از اختیارات وزنی استفاده کرده و کوشیده است که عروض را با رعایت استانداردهای اصلی آن رعایت کند که این، از برجستگیهای کار اوست.
با این توضیحات، قصیده مجید پویامهر در وصف اصفهان را از نظرتان میگذرد:
قلب ایران است و جانبخش جهان است اصفهان
شهر آوای هَزاران؛ گُلسِتان است اصفهان
زنده رودش مینوازد روح با آهنگ عشق
هم نشینی گر کنی آرام جان است اصفهان
بر «سی و سه پل» هویدا، هم پل «خواجو» ی آن
ساختارش حاکی از زنده دلان است اصفهان
«شیخ لطف الّه» و «عالی قاپو» و «عباسی» اش
نقش دل دارد به جان، «نقش جهان» است اصفهان
از «منارجنبان» و «مسجد جامع» و حمام «شیخ»
ریشه در اعجاز و درایمان عیان است اصفهان
سازههای هشت بهشت و چهلستون، کاخ هنر
«چهارباغ» اش دلسِتانی در میان است اصفهان
مُلک فرهنگ و تمدن، علم و ارباب خرد
شهره در فرّ هنر، والا نشان است اصفهان
در دفاع از خاک میهن وز نثار مال وجان
پیشتاز است و همیشه قهرمان است اصفهان
گر هزاران سال دارد قدمت این دیر کهن
شاعری شاداب و پرشور و جوان است اصفهان
خوش نوایی میکند از دولت شهد سخن
خاستگاه مردمی شیرین بیان است اصفهان
گفته اند اما شنیدن کی بسان دیدن است
نیم آن را دیده اند؛ «نصف جهان» است اصفهان
دلنواز است و طرب انگیز و پر لطف و صفا
در بهار و صیف و سرما و خزان است اصفهان
میوههای رنگ رنگ و بوستانهای فراخ
حاصل دستان کار بی امان است اصفهان
ارمغان دارد اگر بسیار از فنّ و هنر
بر همه نسل بشر یک ارمغان است اصفهان
خوش سخن فرزانگان، در وصف آن بس گفتهاند
ناتوان الفاظ، در وصف و بیان است اصفهان
علم عشق از «مهرِ پویا»، نیک، بنیان کرده است
شید تابان، سر «فراز» و جاودان است اصفهان
یادداشت از: عباس صادقی، خبرگزاری ایمنا
نظر شما