به گزارش خبرنگار ایمنا، معماری و شهرسازی شهرهای اسلامی موجب زیستپذیری و افزایش کیفیت زندگی میشد و با اینکه امکانات، تجهیزات و حتی دانش شهرسازی، معماری و برنامهریزی شهری در قدیم چندان پیشرفته نبود، طراحی بناها، فضاهای شهری و جانمایی عناصر به نحوی انجام میشد که شهر بیشترین سازگاری را با محیط اطرافش داشت، نیازهای ساکنان شهرها تأمین میشد و کمترین آسیب متوجه محیط زیست بود.
امروزه در حالی شهرهای توسعه یافته دنیا در شهرسازی و برنامهریزی شهری گامهایی رو به جلو برمیدارند که بیشتر این معیارها در طراحی و برنامهریزی شهرهای کهن ما از جمله شهرهای اسلامی مورد توجه بوده، اما امروزه به دست فراموشی سپرده شده است.
همین امر موجب شده مدیران و برنامهریزان با معضلات زیادی دست به گریبان باشند و کیفیت زندگی در شهرهای امروزی به شدت کاهش پیدا کند، البته بسیاری از این معضلات به سبب تغییر در سبک زندگی شهروندان ایجاد شده است.
به همین جهت تغییر الگو و نظام طراحی و برنامهریزی شهری و انطباق آن با نیازهای امروزی ضروری به نظر میرسد؛ با این حال معیارهای کلی وجود دارد که باز هم میتواند به عنوان یک الگو مناسب و بومی در برنامهریزی شهری شهرهای ما مورد توجه باشد.
گوناگونی در ساختارها و فرمهای فضایی در شهرهای اسلامی
مهدی ابراهیمی، دکترای جغرافیا و برنامهریزی شهری در این باره میگوید: افزایش درکپذیری و خوانایی کالبدی و کارکردی در شهرهای اسلامی به وضوح دیده میشده به نحوی که مراکز عمومی بر سر خیابانها و معابر اصلی قرار داشته و دسترسی مردم به مراکزی که تأمین کننده نیازهای آنان است، به راحتی فراهم شود.
وی میافزاید: در شهرهای اسلامی گوناگونی فعالیتهایی همچون کشاورزی، دامداری، بازرگانی، دوره گردی، فروشندگی و سایر مشاغل دیده میشد و یک شهر تأمین کننده تمام نیازهای شهروندانش بود.
این دکترای جغرافیا و برنامهریزی شهری خاطرنشان میکند: این ویژگی موجب میشد تا گوناگونی در ساختارها و فرمهای فضایی با حضور افراد مختلف، وجود داشته باشد و شهر را سرشار از فهم مکانی و درک ذهنی کند که به شدت در بهبود کیفیت و تنوع معانی و مفاهیم و معانی شهری مؤثر است.
وی تصریح میکند: در معماری و شهرسازی شهر اسلامی، مردم اولویت نخست طراحیها و برنامهها بودند، فضاها به نحوی ساخته میشد که به راحتی دسترس پذیر و کارا باشد و مشاغل مورد نیاز مردم نمایان باشد؛ این نوع معماری و الگو در تمامی نقاط شهر رعایت میشد.
ابراهیمی ادامه میدهد: در شهر اسلامی مردم به راحتی از فضاها و اتفاقاتی که در پیرامون آنها به وقوع میپیوست، مطلع میشدند که این خود تا حد زیادی ناشی از نفوذپذیری و منطقی بودن طراحی و برنامهریزی شهری در استقرار فضاهای عمومی است و لذا فضاهای شهر و مشاغل مختلف به راحتی دیده میشدند.
وی تاکید میکند: شهر اسلامی همچنین دارای فضاهای جامع، کامل و همه شمول بود، به طور مثال میدان عتیق و نقش جهان در اصفهان و سایر میادین شهری در شهرهای دیگر از جمله میدان گنجعلی خان در کرمان یا میدان توپخانه در تهران، همگی از این ویژگی برخوردار بودند.
نحوه طراحی فضاهای شهری غنای حسی را برای ساکنان شهرها به ارمغان میآورد
ابراهیمی ادامه میدهد: در این شهرهای کهن امکان جریان یافتن فعالیتهای گوناگون وجود داشت و بناها نیز در شهرهای اسلامی دارای سازگاری بصری بودند به نحوی که به وضوح با نگاه کردن به بنا میتوان تشخیص داد که چه نوع فعالیتی در بنا انجام میشود در حالی که چنین ویژگی چندان در شهرهای امروزی به خصوص در شهرهای کشور ما مورد توجه نیست.
وی میگوید: غنای حسی یا گوناگونی در تجربههای حسی که موجب لذت بهره برداران و حاضران میشد، در شهرهای اسلامی وجود داشت و بازار به غایت این حس را در درون بافت کالبدی خودش داشت؛ در این مکان فرد به طور همزمان با حس بینایی به عنوان حس مسلط انسان، تنوعی از رنگها، شغلها، افراد و اشیا را میدید و لذت میبرد.
این دکترای جغرافیا و برنامهریزی شهری خاطرنشان میکند: در بازار حس بویایی، شنوایی و بساوایی فرد همزمان درگیر میشد و عناصر و مشاغلی که در بازار وجود داشت، از جمله گلاب، زعفران، حرکت چهارپایان و شنیدن صدای چکش مس گران، قلمکاران و آهنگران و یا حتی کاهگل استفاده شده در ساختار بنا به نحو مطلوبی حواس پنجگانه را درگیر میکرد و غنای حسی را برای مردم به ارمغان میآورد.
وی ادامه میدهد: همه این عوامل موجب میشد حس منحصر به فردی در شهرهای اسلامی ایجاد شود؛ آنچه که امروزه کمتر در فضاها و اماکن شهری مورد توجه است.
ابراهیمی میافزاید: شهرهای اسلامی از حداکثر آسایش دمایی برخوردار بودند؛ ایجاد سرداب، بادگیر، رواق و امثال این عناصر فضایی نمونههای بارزی از این آسایش دمایی هستند که در شهرهای امروزی نیز باید به طور جدی مورد توجه قرار گیرد.
وی میگوید: متأسفانه امروزه در طراحی شهری، ایجاد این فضاها کمتر مورد توجه است در حالی که توجه به این عناصر میتواند موجبات آسایش دمایی را فراهم کند، به علاوه در شهرهای اسلامی کارایی در مصرف انرژی، پاکیزگی محیط و حداقل تولید آلودگی، همچنین حمایت و پشتیبانی از طبیعت و حیات وحش به شدت رعایت میشد.
این دکترای جغرافیا و برنامهریزی شهری تصریح میکند: در شهرهای اسلامی فضاهای گمشده وجود نداشت، زیرا این شهرها سه ویژگی مهم داشتند؛ نخست اینکه شهرها کوچک بودند و عموماً در داخل یک حصار قرار داشتند و لذا کمتر فضاهای گمشده در داخل آنها وجود داشت و به همین دلیل محدودیت زمین شهری و اراضی شهری معطل کمتر دیده میشد.
رشد اندک جمعیت شهرنشین در شهرهای اسلامی
وی ادامه میدهد: رشد جمعیت شهرنشین در شهرهای اسلامی اندک بود لذا نیاز به توسعه، تخریب حصار و ایجاد شکاف در بافتهای شهری کمتر احساس میشد، به علاوه عموماً تقاضاهای اندکی برای ساخت بناهای مسکونی و غیر مسکونی وجود داشت و نیازی به توسعه مداوم شهر نبود.
ابراهیمی تصریح میکند: متأسفانه امروزه طرحهای توسعه شهری به نحوی است که به ایجاد معضل فضاهای گمشده و بلاتکلیف دامن میزند چرا که در این طرحها زمینهایی برای توسعه آینده شهر در نظر گرفته میشود در حالی که دستگاههای متولی توان خرید آن را ندارند و بودجهای برای ساخت و ساز وجود ندارد.
وی خاطرنشان میکند: نبود فضاهای گمشده در شهرهای اسلامی یکی از ویژگیهای اصلی این شهرها بوده و باید در شهرهای امروزی نیز به نحوی با برنامهریزی دقیق، این ویژگی رعایت شود.
این دکترای جغرافیا و برنامهریزی شهری میگوید: از دیگر ویژگیهای شهرهای اسلامی حداقل مصرف در آنها بود که نمود آن در تمام جنبههای زندگی مسلمانان قابل مشاهده است؛ به عنوان مثال اسراف در استفاده از غذا، فضا، انرژی، ساختمان سازی به حداقل میرسید و بیشتر عناصر بر مبنای نیاز واقعی ساکنان تعریف و طراحی میشد.
وی ادامه میدهد: در شهرهای اسلامی طراحی معابر بر اساس میزان تردد و رفت و آمدها انجام میشد به طوری که اصلیترین معابر در بازارها، عریضترین معابر بود، اما زمانی که کارکرد معابر صرفاً دسترسی بود، عرض گذر نیز به همان اندازه کم عرضتر بود و از اختصاص فضای بیشتر پرهیز میشد.
نظر شما