به گزارش ایمنا، میگویند هر رنگ، معنا و احساسی را درون خود نهان کرده است. از وقار بنفش گرفته تا گرمای نارنجی. پس وقتی دم از «احساسات رنگین» میزنیم، آنچنان هم بیراه نمیگوییم. احساسات و رنگها واقعی هستند!
و اینجا، بیمارستان امام حسین اصفهان، سرزمین احساسات رنگی است. سرزمین کودکان و نوجوانانی که شاید بیماری گریبان گیر جسمشان شده، اما «احساس» را در وجود خود پرورش میدهند؛ گاه قرمزِ شور و گاه سیاهِ غم، گاه زرد امید و گاه طوسی اندوه.
اما نقطه مشترک تمامی این کودکان و نوجوانان، سفیدیِ بیگناهی و آبیِ حقیقت است و سخن گفتن با هرکدام نیز، دریچهای است برای ورود به دنیای درونی آنها. دنیایی که از بدیها تأثیر نگرفته و سرشار از زیبایی است.
کودکی بهاری با گیسوانی زرین همچون قلبش که تاجی خیالی بر سر گذاشته است و بر تخت شاهی نشسته است. افسوس که این تخت شاهی در جهان حقیقی صندلی چرخ دار است و حلقه نگین جواهرش برچسب سِرُم.
پسری که خیال خوشی را هنگام دویدن بر روی چمن زمین سبز فوتبال در سر میپروراند، میدود و گل میکارد. اما افسوس که زمین سبزش تخت سفید بیمارستان شده است.
البته نمیشود نادیده گرفت کودکی را که دنیایش در سکوتش پنهان شده است. توان حرف زدن، توان حرکت کردن ندارد، اما جهان را به خوبی میبیند و میشنود. حال مادر نیز دگرگون تر از او، او هم نمیتواند حرف بزند، اما این سکوت از بغض است، چرا که سخن گفتن اشک را سرازیر میکند.
پس حیف نیست تلاش نکنیم تا دنیایی را که این کودکان و نوجوانان، این مادرها و پدرها شاهد آن هستند، زیبا کنیم؟ یا حداقل نگذاریم روز و شبشان تلختر از اینی که هست بگذرد؟
«جنگ شادمانی در سرزمین خیال» برنامهای است که هر چند به دلیل شیوعی جان گداز پشت صفحههای تلویزیون محصور شده است، اما سعی دارد از همین طریق شادی را بر دل این بچهها بنشاند. هر چند کم، هر چند موقتی.
این برنامه به دنبال جریان دادن به حسی زیباست که در سالن آمفیتئاتر بیمارستان امام حسین اجرا میشود، تولد لبخند و رنگ در جنگ شادمانی.
پروانههای رنگین و کاغذی که بر روی دیوارهای سالن نمایش به پرواز درآمدهاند، پر و بال «جنگ شادمانی در سرزمین خیال» شدهاند. صندلیهای سرخی که برای رعایت پروتکلهای بهداشتی، میزبان شخصیتهایی مقوایی و تعداد انگشت شماری از کودکان این بیمارستان شدهاند.
آوازی که سرمیگیرد و دستهایی که کودکان بر هم میکوبند تا برای چند دقیقه هم که شده همراه پروانهها شوند و به آسمان خیالشان پرواز کنند و همین کافی است برای تولد لبخند، چرا که در تندباد حوادث، مرگ «رنگ ها» بعید نیست و هر اقدامی برای سر پا نگه داشتن احساس، غنیمت و ارزنده باشد.
گزارش از: آفرین عدیلی، خبرنگار نوجوان سی و چهارمین جشنواره بین المللی فیلمهای کودکان و نوجوانان
نظر شما