به گزارش خبرنگار ایمنا، نحوه طراحی فضاها و عناصر شهری در شهرهای اسلامی با هویت و فرهنگ ما پیوندی عمیق دارد، به نحوی که با گذشت چندین دهه از ورود مدرنیته به شهرها هنوز نیز شاخصترین و اصیلترین بناهای شهری بناهایی هستند که بر طبق اصول طراحی شهر ایرانی اسلامی ساخته شدهاند. نحوه طراحی فضاها و بناهای شهری با روح و هویت شهروندان ایرانی پیوندی عمیق دارد و موجب آسایش روانی و جسمی آنان در محیطهای شهری میشود و کیفیت زندگی آنها را ارتقا میدهد اما امروزه به دست فراموشی سپرده شده است. در گفتوگویی با مهدی ابراهیمی، دکترای جغرافیا و برنامهریزی شهری، شاخصترین ویژگیهای شهرهای اسلامی را مورد بررسی قرار دادیم. مشروح گفتوگو را در ادامه میخوانید:
جانمایی عناصر شهری در شهرهای اسلامی از چه الگویی تبعیت میکرده است؟
اهمیت دادن به مکانهای مقدس همچون تحت تأثیر مرکز بودن شهر مکه، به عنوان قبله مسلمانان از این قبیل است. همانطور که مکه مرکز عالم اسلام است؛ مساجد در شهرها و محلات اسلامی نیز که به نحوی خانه خدا است، مرکز محله است و به همین دلیل در شهر اسلامی حائز اهمیت است. در شهر اسلامی، مسجد جامع شهر، عمارت دارالحکومه و میدان اصلی شهر در مرکز شهر ساخته میشد تا با ارزش بودن و مقدس بودن این مکانها القا شود. در طراحی خانههای مسکونی نیز همین قاعده رعایت میشد. پذیرایی در خانههای قدیمی در شاه نشین قرار داشت و حیاط خانه که اهمیت زیادی داشت وسط خانه بود؛ برخلاف واحدهای مسکونی جدید که به حیاط بیشتر به عنوان منبعی برای تأمین نور نگاه میشود، در گذشته به حیاط به عنوان مرکز خانه نگاه میشد. در طراحی شهر نیز مسجد و میدان محله در مرکز قرار داشتند. این الگو در چیدمان عناصر پر اهمیت داخل بنا نیز رعایت میشد؛ به طور مثال منبر، محراب و یا درب ورودی همه در معرض دید قرار میگرفت و عناصر کم اهمیتتر و یا غیر مقدس در گوشهها و به دور از دید بود.
از چه عناصری برای طراحی بناها در این شهرها استفاده میشده است؟
شهروندان در شهر اسلامی دلبستگی زیادی به استفاده از عناصر متعارف و همانند موجود در اطرافشان برای آفرینش محل زندگیشان داشتند. انجام مطالعات فرهنگی در خصوص نژادها و گروههای مختلف نشان از آن دارد که آنان از عناصر متعارف و آشنا در اطراف خودشان به عنوان ابزاری برای هویت بخشیدن و آسان کردن فهم مکانهای مختلف بهره میبردند و این مهم در کف سازی خیابان، چگونگی روشنایی خیابان، نوع کاشت درخت، اشراف یا نبود اشراف و نمادهای مورد استفاده در آرایههای ساختمان خودش را نشان داده است. شهرهای اسلامی نیز از این قاعده مستثنی نبودند؛ به طور مثال ساخت حیاط در اغلب مساجد بزرگ و جامع شهر با نوع خاص از سنگ، سنگ خارا، انجام میشد. از این سنگ در طراحی مسجد جامع اصفهان استفاده شده است و ادای فریضه نماز مغرب و عشا به ویژه در فصل گرم در سکویی به ارتفاع ۳۰ سانتی متر انجام میشده است. کاشی کاری انحصاری گنبدهای مساجد و تفاوت آن با کلیساها و دیگر گنبدها به وضوح در شهرهای اسلامی قابل مشاهده است.
جایگاه برنامهریزی شهری در شهرهای اسلامی کجاست؟
در شهر اسلامی اوقات نمازهای یومیه بر زمان بندی استفاده از فضاهای شهری تأثیر مستقیم داشت؛ شروع به کار بعد از نماز صبح، صرف صبحانه بعد از طلوع آفتاب و خواب قیلوله قبل از نماز ظهر، بود. محیطها در شهر اسلامی بازتاب دهنده ارتباطات هستند؛ آنها را هدایت، بازرسی و نظارت کرده و یا دسترسی به آن را ممکن میکنند. فضاهای مذهبی در شهرهای اسلامی با داشتن خصلت با اهمیت و در مرکز بودن، دعوت کنندگی داشتند و راههای اصلی معمولاً به سمت آنها منتهی میشد و مردم ناخودآگاه به آن سمت هدایت میشدند. تفاوت نداشتن میان ارتفاع سطح ورودی با سطح معبر اصلی و وجود سر در برای همه مساجد موجب میشد تا افراد ناخودآگاه به سمت اماکن مذهبی و به ویژه مسجدها هدایت شوند؛ ورودیها بدون هیچ گونه پیچ و تاب بود و فرد را به سمت حیاط مسجد رهنمون میکرد. مسجد جامع، مسجد حکیم و تمامی مساجد قدیمی این ویژگیها را در طراحی خود دارند. علائم موجود در شهرهای اسلامی قدیمی نیز به دلایلی ساخته میشد و معنای بازرسی داشت؛ به طور مثال در پشت هر درب، به خصوص درب خانههای مسکونی یک کوبه زنانه و یک کوبه مردانه قرار داشت و به مردم ناخودآگاه القا میکرد که بدون کوبیدن کوبه در، آن هم کوبیدن کوبه یا درکوب متناسب، وارد حریم خانه نشوند.
در شهر اسلامی عرصههای خصوصی و همگانی با تعریف نفوذپذیری مناسب به خوبی از یکدیگر تفکیک شدند. فضاهای عمومی به طور معمول در بر معابر اصلی هستند و با داشتن سر در و جلوخان دید مستقیم به فضاها دارند، در مقابل فضاهای خصوصی در آخرین درجه سلسله مراتب معابر و دسترسیها قرار دارند و حتی با هشتیها و دالانهایی از دید افراد رهگذر محفوظ نگاه داشته میشدند.
مشارکت در شهرهای اسلامی چگونه معنا میشده است؟
در شهرهای اسلامی حس هویت در مکانها و فضاهای شهری در حد اعلا بود. حضور و مشارکت مردم در فعالیتهای مختلف شهر و محله چشمگیر بود و همین امر حس هویت و وطندوستی را تقویت میکرد. در محلههای سنتی علت اصلی پیوند اعضای محله، وجود یک مدیر و یا کدخدا بود. این کدخدا از مردم برای حل مشکلات مختلف و مسائل محله دعوت میکرد تا در امور مشارکت داشته باشند اما متأسفانه امروزه با وقوع تحولات مختلف در زندگی شهری، ورود خودرو به عمق محلات، پیدایش وسایل ارتباطی و ایجاد دهها سازمان و نهاد متولی امور شهری که برای حل مشکلات شهری ایجاد شدهاند، بدون اینکه در آن محوریت بارزی مثل کدخدا وجود داشته باشد و بدون توجه به محوریت محله، موجب شده است تا انسجام در مدیریت شهری بر هم بخورد. نیاز به حضور در جمع همسایگان نیز امروزه به شدت کاهش پیدا کرده است.
برای داشتن یک زندگی اسلامی، سرزنده و پویا، نیاز است در محلات شهری امروزی مدیریت و تعامل احیا شود. این احیا البته نیاز به مدیریت و برنامهریزی دارد که یکی از آنها احیای مدیریت محلات از طریق برگزاری انتخابات شوراهای محلی است. اگر مدیریت شهری کشور به این سمت برود، میتواند تا حدودی خلأ نبود کدخدا در محلات گذشته شهرهای اسلامی را پر کند.
نظر شما