به گزارش خبرنگار ایمنا، آندرا پیرلو ستاره سالهای فوتبال ایتالیا است که قهرمانیها و افتخارات زیادی به عنوان بازیکن به ارمغان آورده و همیشه از سوی فوتبالیها به عنوان یکی از بهترین هافبکهای جهان، مورد ستایش قرار گرفته است.
آندرا مثل همه فوتبالیها یک کتاب زندگی نامه دارد که داخلش به دفعات به مردم و حتی دوستانش توصیه کرده که "شاهکار" آندرها را که اینبار نه در داخل زمین و توسط پاهایش، بلکه روی کاغذ و توسط ذهن توانمندش نگارش شده را با دقت خاصی مطالعه کنند.
پیرلو در این کتاب اتفاقات زندگی شخصی خودش را به زیباترین شکل ممکن وصف میکند، اما بیشتر از زیبایی کلمات، غریبه بودن آن شخصی که از او حرف زده میشود، شاید جذابیت دارد. جواهر سالهای پیش آتزوری در کتابش، فقط شبیه یک بخش کوچکی از زندگی فوتبالی خود است. بله، شبیه به همان چیپ حیرتانگیزش به جو هارت (دروازهبان تیم ملی فوتبال انگلیس) است.
در این کتاب، پیرلو از آدمی سخن میگوید که یک جاهایی از فرط بیتفاوتی و پوچی، امیدی به زندگی نداشته و در جایی آنقدر زیبا به زندگی نگاه میکند که حتی بهترین شاعران دنیا هم نمیتوانستند به این شکل ماهرانه به ماجرا نگاه کنند.
در همه لحظههایی که داستان جدایی تلخش از میلان و رفتنش به رئال در سال ۲٠٠۶ را بیان میکند، انگار که رفتن میلان به سریB حکم مرگ مادرش و عدم ناراحتیاش را دارد. البته وقتی لحظهی پنالتی زدنش به فابیان بارتز را توضیح میدهد، با بیان جملهی "خدا نمیتوانسته در آن لحظه فرانسوی باشد" یک دید زیبای شاعرانه را به کار میبرد.
این مرد خلاق و خوش اخلاق، از شخصیت عجیبی برخوردار است، او که ممکن بود بعد از فاجعه استانبول و شکست برابر لیورپول کارش با خداحافظی از فوتبال پایان دهد، حالا در جایگاهی قرار گرفته که تقلا میکند تا باز هم فرصتی برای حضور در مستطیل سبز نه به عنوان بازیکن؛ بلکه به عنوان سرمربی پیدا کند.
آندرهآ که سرمربی یووه شده بود، بعد از شکست برابر پورتو به عنوان سرمربی بانوی پیر، از میل خود برای ماندن گفته بود و از آن زمان به بعد حتی با از دست دادن قهرمانی در لیگ و وجود بیاعتمادی هم نظرش تغییر نکرد، اما آنیلی رئیس یووه دیگر خواهان ادامه دادن با پیرلو نبود و حالا زندگی او دوباره وارد فضای جدیدی شده است.
فقط کافی است هانسی فلیک را به خاطر بیاورید. او که همزمان در اواخر دوران بازی اش به مربیگری روی آورد و خیلی زود هم شکست خورد، ۱۳ سال منتظر ماند و تجربه کسب کرد تا در بهترین زمان ممکن به اثبات خودش مشغول شود. او در تیم ملی فوتبال آلمان و جام جهانی ۲۰۱۴ بود که کنار لوو چهره شد، به بایرن رفت و خیره کننده کار کرد و حالا هم مرد شماره یک مانشافت است.
برای این هافبک باهوش و مقتدر سابق، این زمان میتواند خیلی زودتر از آن رخ دهد که تبدیل به یک مربی بزرگ شود، به شرط آنکه که اسطوره، از این شکست در اولین تجربه خود، به احساس تلخ شکست برابر لیورپول در استانبول نرسد و سعی کند همانطور که ایتالیا را برابر انگلیس به بازی برگرداند، خودش را هم به زندگی برگرداند.
بارسلونا که لاپورتا را بر مسند کار میبیند، با رونالد کومان سینوسی نتیجه میگیرد و رابطه این دو با هم شکراب است، آقای رئیس در به در به دنبال یک سرمربی میگردد، او از پیرلو خوشش میآید و او را تمجید میکند ولی فعلاً کومان که روی لبه پرتگاه است لوانته را برده و از اخراج فرار کرده است.
اگر بر فرض کومان اخراج شود، پیرلو یک گزینه برای نشستن روی نیمکت مربیگری بارسلونا است. هرچند که بسیاری این تصمیم لاپورتا را غلط میدانند، اما او یک بار با سپردن سکان هدایت آبی اناریها به پپ جوان، نشان داده اهل ریسک کردن است.
برخیها معتقدند پیرلو تجربهی کافی ندارد و نباید به او اعتماد کرد، چرا که او یک بار از یووه به عنوان سرمربی اخراج شده است، اما مطمئناً حضور یک ایتالیایی در اسپانیا با یک کادر فنی قوی و حمایتهای آقای رئیس؛ میتواند جالب و جذاب باشد.
نظر شما