به گزارش خبرنگار ایمنا، دلال یا واسطه به فرد یا مجموعه هماهنگ از افرادی گفته میشود که در مقابل اجرت و مزد، واسطه انجام معاملهای میشوند. یعنی برای جنسی که متعلق به دیگری است مشتری و خریدار پیدا کرده و در مقابل اجرت و مزد دریافت میکنند. مصداق عینی این جنبه از دلالی را میتوان به وفور در صنوف توزیعکننده کالاها در بازار مشاهده کرد که بر اساس سود مجاز خود، کالا را از تولیدکننده یا عامل توزیع گرفته و به فروش میرسانند.
کشاورزی یکی از راههای کسب درآمد شهری بین شهرنشینان و روستانشینان ایرانی است که این روزها نه تنها درآمد چندانی ندارد بلکه گاهی با ضرر نیز همراه است، اما برای ادامه حیات یک جامعه و تأمین امنیت غذایی آن، وجود کشاورزان امری الزامی است. این در حالی است که به دلیل کاهش درآمد در این بخش، شاهد افزایش سن کشاورزان و وارد نشدن جوانان به این شغل هستیم به طوری که خطر از بین رفتن کشاورزی نیز احساس میشود.
علاوه بر این، در حالی که کشاورزان درآمد چندانی ندارند، محصولات کشاورزی در سالهای اخیر با افزایش قیمت مواجه بوده و حتی در زمانهای ویژهای از سال شاهد کمبود برخی از این محصولات که در واقع در انبارها احتکار شده هستیم که فشار قیمتی آن بر دوش مصرف کننده شهری است.
به نظر میرسد در این بین یعنی از زمانی که محصول از کشاورزان خریداری شده تا زمانی که به دست مصرف کننده برسد، واسطهها نقش قابل توجهی در افزایش قیمت ایفا میکنند. با توجه به شرایط تورمی کشور نیز هر روز شاهد کوچکتر شدن سفره خانوار هستیم که میتوان با به کار بستن برخی راهکارها از این موضوع جلوگیری کرد تا فشار کمتری بر خانوار ایرانی وارد شود. در همین رابطه گفت و گویی با سید محسن طباطبایی، دبیر انجمن علمی اقتصاد شهری ایران داشتیم که شرح آن را در زیر میخوانید:
چرا کشاورزان ضعیفترین قشر در بین تولید کنندگان هستند؟
به نظر میرسد جنبه منفی دلال یا واسطهگری زمانی مصداق عینی مییابد که عدهای سودجو با ورود به شبکه معیوب و نامتوازن تولید تا عرضه، از خلاءهای قانونی یا ضعفهای نظارتی سوءاستفاده کرده، جیبی بزرگ برای پول شهروندان میدوزند، زنجیره توزیع را طولانیتر و پیچیدهتر کرده و کالا را به چند برابر قیمت عادلانه و واقعی آن به دست مصرف کننده میرسانند. از این میان بالغ بر ۸۵ درصد سود به دلالان و حدود ۱۵ درصد سود در خوشبینانهترین حالت نصیب کشاورز میشود.
در این بین شهروند تولید کننده باید برای تولید هزینه کند تا در آخر با فروش آن بتواند هزینهها را جبران و از مابقی آن گذران زندگی داشته باشد. حال شما در نظر بگیرید با این تورم و گرانی و کمبود نهادهها در یک اقتصاد خرد روستایی که پشتوانه مالی فزایندهای هم ندارد چه خواهد شد. یا باید ادامه ندهد که هم باعث بیکاری و آسیب جدی به زندگی او خواهد شد و بسیاری معضلات دیگر… در این زمان است که دلالان بد از فرصت استفاده کرده و وارد میدان میشوند و ترفندهای مختلف یا با اندک هزینهای محصول را پیش خرید کرده و یا در آخر کار به روشهای مختلف تولید کننده اصولاً بدهکار را مجبور به فروش با نرخ تعیین شده آنها میکنند.
افزایش چند صد درصدی قیمت محصولات از مزارع تا سفره شهروندان به جیب چه کسانی میرود؟
دلالان با تجمیع و انبارداری و … کنترل و قیمت بازار را در دست میگیرند، دلال و واسطه یک پروسه لازم و ضروری است و حذف آن اختلالات بسیار زیادی را به بازار رسانی محصول میرساند. اتفاقی که میافتد این است که متأسفانه در چند دهه گذشته دلالها ارزش افزودهای بالغ بر هزار درصد شامل حالشان میشود یعنی در گذشته ۳۰۰ درصد و در حال حاضر هزار درصد ارزش افزوده دریافت میکنند و پولهای کلان و عجیبی را به جیب میزنند و اینجاست که روز به روز کشاورز فقیرتر شده و کم کم از چرخه تولید خارج میشوند.
از طرفی شهروند مصرف کننده نیز با مشکلات زیادی روبروست و روز به روز مصرف خود را پایینتر میآورد و نیازهایش را بیشتر کنترل میکند و در نهایت پولهای باد آورده در این بین شامل حال گروه خاصی شده که با روشهای سنتی یا مدرن این اتفاق را رقم زدهاند.
چه کسی قیمت محصولات کشاورزی را تعیین میکند؟
عمدتاً واسطهها از روشهای سنتی استفاده میکنند به این شکل که یا قبل از اینکه محصولات کشاورزی به بار رسیده و به چرخه تولید بپیوندد با پیش پرداختهایی آن هم بلند مدت محصول را از کشاورز پیش خرید میکنند که در اینجا ارزش افزوده بیشتری نصیب واسطه و دلال میشود. یا اینکه در زمان برداشت میآیند و به صورت مستقیم خریدها را انجام میدهند و آنها هستند که با قدرت و پولی که در دست دارند نرخ تعیین میکنند و کشاورز هیچ دخل و تصرفی در تعیین نرخ ندارد حال اینکه این تولید با هر قیمتی برای کشاورز تمام شده باشد.
در نهایت واسطه یا دلال آن را حمل میکند تا به مقصد (و به دست مصرف کننده برسد حال این بخش خود دو قسمت دارد یک قسمت دلال اولی که ۹۰ درصد سود را میبرد و ده تا ۲۰ درصد هم سود دلالی شامل حال فروشنده نهایی میشود.
یک تولید کننده پیاز زمانی که به برداشت پیاز نزدیک است دلالان پیاز را کیلویی ۵۰۰ تومان بدون توجه به اینکه این محصول برای کشاورز چقدر هزینه برده و تمام شده از کشاورز خریداری میکنند، در واقع محصول کیلویی ۵۰۰ خریده اما زمانی که به دست شهروندان میرسد آن را کیلویی پنج هزار تومان به فروش میرسانند یعنی چهار هزار و ۵۰۰ تومان سود در این بین از هر کیلو پیاز نصیب بخش واسطه یا دلال میشود.
از این چهار هزار و ۵۰۰ تومان مبلغی در حدود هزار تومان در هر کیلو نصیب فروشنده نهایی در بهترین شکل خود میشود که شامل مغازه دارها و فروشگاهها باشند و از سه تا سه هزار و ۵۰۰ تومان هم نصیب این افراد و شرکتهای واسطهای میشود.
چند نوع دلالی وجود دارد؟
بنابراین میتوان گفت با چه روش در ظاهر ساده و پولسازی روبرو هستیم که البته بسیار پیچیده است و به نظر میرسد هر ماه بالغ بر چند صد میلیارد تومان گردش مالی در این بین در محصولات کشاورزی وجود دارد حالا این قدرت و توانایی روز افزون در بخش واسطه بوده که به راحتی استعمال کرده و اختیار را از تولیدکننده و مصرف کننده صلب کرده است.
اما واسطهگرها دو نوع خوب و نوع بد هستند، نوع خوب به دلالی گفته میشود که ابتدا باید آن را یافت؛ این دلال مبلغی به عنوان مبلغ تمام شده از کشاورز با یک سود معقول که به آن اضافه شده از کشاورز خریده آماده سازی و تجمیع میکند و در شبکه توزیع میآورد و همچنین هزینههای این بین را محاسبه میکند. حمل و نقل، نگهداری، پرت افت و غیره، چرا که عمدتاً نیز تره بار است افت وزن پیدا خواهد کرد و یک اجرت معقولی در این بین بابت کار مزد روی محصول اضافه کرده و به دست شهروندان یا همان مصرف کننده میرساند و مصرف کننده قیمت متعادل و خوبی را دریافت میکند. کشاورز هم سود کرده و این امر باعث تقویت این فرآیند میشود.
در این میان روز به روز شرایط کشاورز بهتر شده و میتواند بهتر کشاورزی کند و کشاورزی خود را گسترش دهد و شرایط زندگی اش بهتر میشود و نارضایتی وی کمتر و مهاجرتش به شهرها محدودتر میشود. در انتها نیز شهروندان بر اساس نیاز میتواند شرایط بهتری را برای دریافت محصولات داشته باشند و از آن سود برند.
اما دلال بد به دلالی گفته میشود که چیزی حدود هزار درصد ارزش افزوده مابین دلالی به دست میآورد و با شرایط به وجود آمده واسطه گران (دلالان) به قدری قدرت گرفتهاند که میتوان گفت به جای اینکه سیستمهای نظارتی و سیستمهای برنامهریزی کنترل کننده این فرآیند و پروسه باشند آنها هستند که ناظرین و برنامه ریزان را کنترل میکنند و به نوعی کنترل از دست آنها خارج میشود.
روشهای مستقیم عرضه محصولات در بازار مصرف چگونه است؟
بهترین کاری که میتوان انجام داد استفاده از تجربیات کشورهای دیگر است که باید مورد مطالعه قرار گیرد و آن این است که سیستمی تعریف شود در واقع پروسه تولید تا مصرف را کاملاً طراحی کرده شفاف سازی کنند، کد رهگیری صادر و در هر مرحله مشخص باشد که هر کس چه میزان در پروسه تولید تا مصرف سود کسب خواهد کرد با این روش میتوان کمی مساله را کنترل کرد.
البته باید گفت روشی دیگری مانند عرضه مستقیم در میادین و تعاونیها وجود دارد که البته امکان این امر نیز در سطح گسترده و پراکندگیهایی که در کشور وجود دارد امکان پذیر نیست؛ پیرامون حل این مشکل که اگر بتوان قیمت مناسب تعیین کرد که به دست مصرف کننده برسد و از آن طرف تولید کننده هم قیمت معقول و مناسبی برایش تعیین شود که هزینههای تولید و سود حاصل از آن در داخل دیده شود؛ روشهای مختلفی وجود دارد یکی از این روشها روش عرضه مستقیم در میادین است.
همانطور که مشخص است در کشور ایران در شرایط حاضر این امکان برای شهروندان کشاورز وجود ندارد چون محل توزیع بسیار گسترده و پراکنده است. و از طرفی تجربه موفقی نبوده و بحث میادین و اشکالی از این قبیل مشاهده میشود که شهروند تولید کننده با یک پروسه خاصی مواجه است.
عرضه مستقیم کالاها چه تبعاتی به دنبال دارد؟
برای گرفتن غرفه اصولاً به خاطر آن شرایط افرادی در این بین قرار میگیرند که اسناد و مدارک آن کشاورز را پولی به آنها میدهند و غرفه میگیرند، بازاریها هم فروشنده نیستند آنها هم میآیند و غرفهها را با قیمتهای بسیار بالا اجاره میدهند و دوباره در این شرایط دلالان هستند که سود کلانی برده و مشاهده میشود که با چه شرایط و قیمتهایی محصولات به دست شهروندان میرسد.
اگر کیفیت محصولات را هم در نظر بگیریم در مقایسه با مغازههایی که بیرون خرید و فروش محصولات کشاورزی دارند خیلی قیمت مناسبی نیست که دست مصرف کننده یا شهروند برسد فقط به ظاهر به قیمت مناسب توسط شهروندان خریداری میشود. این راه، راه حل ویژه و خاصی نیست مگر اینکه کنترلها به صورت ویژه و خاص انجام گیرد تا بخشی از این مساله حل شود یکی اینکه خریدها حمایتی است که تعاونی روستایی سازمان جهاد کشاورزی این کار را بر عهده دارد و دیگر اینکه خریدهای حمایتی نیز با دیر کرد پرداخت و نحوه پرداخت و نحوه خرید و شرایطی که ایجاد میشود در نهایت واسطهها در رقابت با آنها با اشکال دیگری وارد این پروسه میشوند و اجازه این کار را به شکل گسترده و درست نمیدهند و سیستم دولتی هم توان اینکه این کار را به طور کامل انجام دهد را ندارد پس این راه نیز راه حل مناسبی نیست و جز موارد خیلی خاص و تک محصولی به شمار نمیآید.
برای جذب سرمایه گذار چه اقداماتی باید انجام شود؟
راه حل دیگر این است که فرآیند و سیستمی تعریف شود و تعداد دلالان را به حداقل رساند و این روش را با روشهای نوین، کم هزینه تر و قانونمند کنیم این فرآیند و اجرت و مزد را در قدیم میگفتند عمدتاً واسطه و دلال تومنی یک ریال ارزش افزوده میگیرد و با این روش کنترل خیلی راحت تر و قیمتها معقول تر خواهد شد.
شرایط را باید برای صادرات تسهیل کرد و از انحصار خارج ساخت و برای اینکه صادر کننده با شرایط بهتری در این بخش سرمایه گذاری کند برای سرمایه گذار تسهیلات ویژهای در نظر گرفت دریافت مجوزهای لازم را تسهیل و راه را برای سرمایه گذار باز کرد و آموزشهای لازم را در این مسیر برای سرمایه گذار فراهم کرد تا بتواند شرایط بهتری را ایجاد کرده و با قیمت مناسبتری محصول را از شهروند کشاورز بگیرد به گونهای که کشاورز بتواند سود قابل قبولی داشته و به تولید ادامه دهد.
آیا دور ریز محصولات نیز در افزایش قیمت مؤثر است؟
صنایع تبدیلی باید گسترش یابد و به سمت مناطق تولید متمرکز شود به عنوان مثال حجم تولیدی سیب زمینی که به صورت تازه آنها را به بازار میرسانیم افت بسیار زیادی دارد و دور ریز فراوان که این امر عامل اصلی و بزرگی در افزایش قیمت این محصول خواهد بود. اگر سیستمهای فرآوری در نزدیک مراکز تولیدی ایجاد شود ضمن ایجاد اشتغال مناسب برای جوانان و شهروندان میتواند این محصول را در محل فرآوری کرده و حال آنکه به صورتهای مختلف مانند چیپس، پوره و شکلهای مختلف در زمانهای مناسب راهی بازار کرد که باز هم در این پروسه همه اقشار سود خواهند برد.
در نهایت لازم است که فرآیند دلالی و واسطهگری علمی شود لذا فناوریها را وارد مجموعه کرده و با روشهای مدرنی که کم و بیش در حال انجام است اما بسیار محدود؛ مانند سایتهای خرید و فروش، اپلیکیشنها و … که میتواند پروسه دلالی و تعداد آنها را کاهش داده و به نوعی به حداقل شکل ممکن برساند تبدیل کرد. فلذا به نوعی آن را نزدیک به پروسه مستقیم کرده و روشهای جدیدتری که بتواند به این پروسه کمک کند، صورت بگیرد.
آموزش به تولید کنندگان و تشریح ترویج کشاورزی اجتماعی چه ضرورتی دارد؟
این روش از روشهایی است که مطمئناً نقش مؤثری در این سود دهی برای کشاورز خواهد داشت. اگر به تجربیات جهان نگاهی بیندازیم متوجه میشویم که این اتفاقات به اشکال مختلف در گذشته در کشورهای مختلف رخ داده است کما اینکه به طور مثال در آسیای شرقی طرحی که محمد یونس در شهر داگای بنگلادش راه اندازی کرد گرام بانک بود که در سال ۱۹۸۳ راه اندازی شد و هدف این بانک این بود که سیستم اعتباری و خدمات بانکی را برای ارائه به فقرای روستایی راه اندازی کند.
در این روش به اشکال مختلفی کار شد و از طرفی کشاورزان و تولید کنندگان روستایی توانستند با توجه به آن میزان هزینه تولید، پروسه زمان و کارگری که انجام میدهند سود قابل توجه و خوبی ببرند و تولیدی خود را گسترش دهند به عنوان نمونه به بانوان روستایی تلفن همراه داده شد و شبکههای تلفن همراه گسترش یافت و بانوان روستایی آموزش دیدند که عمدتاً فروشندگان و تولید کنندگان خرد شیر بودند.
در این روش شیرهایی که دلالها با قیمتهایی که خود تعیین میکردند از این بانوان خریداری میشد با یک ارزش افزوده فراوان به دست شهروندان میرسید. دولت آمد شبکه اطلاع رسانی را راه اندازی کرد و روزانه قیمت شیر با توجه به درصد چربی آن اطلاع رسانی میشد و با آموزشها و اتحادی که بین روستاییان ایجاد کرده بودند این تولید کنندگان به همان قیمت محصول را میفروختند و دلال نمیتوانست کمتر از این قیمت از تولید کننده خرید کند.
از طرفی کارخانههای لبنیات، قیمت محصولاتشان مشخص بود و پروسه دلالی که در این اتفاق رخ میداد یک کارمزد معقول و مناسبی برای انتقال و هزینه حمل بود که صورت میگرفت و این نمونهای کوچک و قابل توجه است که بهتر است سیاستمداران و برنامه نویسان کشور به آن توجه کنند و با بالا بردن آگاهی تولید کنندگان و کاهش هزینههای تولید از طریق آموزش و تأمین نهادهها در شرایط مناسب قیمت تمام شده کنترل و معقول شود از طرفی دلالی را به حداقل خود برسانند چه از نظر ارزش افزوده و چه از نظر تعدد آن و در نهایت مصرف کننده نیز محصول با کیفیت و با قیمت مناسب تهیه از طرفی همه اقشار در این پروسه یک سودمند خواهند بود.
گفت و گو از: فرشته بابایی، خبرنگار اقتصادی ایمنا
نظر شما