به گزارش خبرنگار ایمنا، درخت گردو، پنجمین ساخته سینمایی مهدویان در مقام کارگردان است که در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و توانست سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر نقش اول مرد را از آن خود کند. در این فیلم نیز بار دیگر مهدویان، دست بر روی یک واقعه تاریخی گذاشته تا آن را در قالب تصویر و با زبان سینما بازگو کند.
درباره فیلم
محمد حسین مهدویان در " درخت گردو " تصمیم گرفته درباره بمباران شیمیایی سردشت فیلم بسازد، واقعهای مربوط به جنگ ایران و عراق در سال ۱۳۶۶. این فیلم به نویسندگی ابراهیم امینی و حسین حسنی، روایتگر داستان تلخ زندگی فردی رنج کشیده و اهل کردستان به نام قادر مولان پور است که خانوادهاش درگیر فاجعه بمباران شیمیایی سردشت بودند. داستان فیلم در سه بازه زمانی سالهای ۶۶، ۸۳ و ۹۵ روایت میشود.
یکی از ویژگیهای منحصر به فرد درخت گردو، استفاده از ساختارهای مختلف برای فیلمبرداری در سه دهه مختلف است. مهدویان در این فیلم برای دهه ۶۰ از فیلمبرداری با فرمت ۱۶ میلیمتری، در دهه ۸۰ با استفاده از فرمت ۳۵ میلیمتری و برای دهه ۹۰ از دوربین دیجیتال استفاده کرده است. همین امر بر مستند بودن وقایع صحه میگذارد و درست از همین جا است که مشکل اساسی فیلم، آغاز میشود.
در درخت گردو، همچون سایر آثار این کارگردان، تکنیک جلوتر از فیلمنامه است. زمانی که قرار است یک حادثه تاریخی به تصویر کشیده شود، نباید تنها به مستندسازی روی آورد، بلکه باید درام کار را گسترش داد. کاری که مهدویان در دو اثر قبلی خود یعنی هر دو ماجرای نیمروز، با بهرهگیری از همین فرمول انجام داد و یک داستان پلیسی را وارد تاریخ معاصر ایران کرد و با استفاده از تکنیکهای سینمایی استاندارد و به روز، فیلمهای پرمخاطبی را خلق کرد.
اما در درخت گردو، این درام وجود ندارد و تنها برمستندات واقعی این اتفاق تاکید شده است. به عبارتی دراماتیزه کردن یک رویداد تاریخی در این فیلم وجود ندارد و تنها احساسات مخاطب را نشانه رفته است. این فیلم از فاجعه سردشت راززدایی نمیکند بلکه تنها وقایع و فجایع آن را به شکلی هالیوودی به تصویر میکشد.
این فیلم به دلیل سانتی مانتالیزم اغراق شده و احساسات گرایی آزار دهندهاش، تمام انرژی مخاطب را گرفته و فیلم در مواقعی تنها به ذکر مصیبت تقلیل مییابد. در لحظاتی درخت گردو آنقدر فیلم تلخ و سهمگینی میشود که همچون پتک بر دل و جان مخاطب فرود میآید.
درخت گردو را بر اساس تعاریف بینالمللی باید یک فیلم آخرالزمانی دانست که در نیمه ابتدایی خود پر است از میزانسنهای شلوغ و دشوار که نظیر آن را در آثار قبلی مهدویان هم شاهد بودیم. کمتر فیلمی را در سینمای ایران داشتهایم که بتواند این میزان احساسات را برانگیزاند، آن هم در واکنش به یک فاجعه انسانی جهان شمول.
این فیلم همچون سایر ساختههای این کارگردان، نشانههای آشنای این فیلمساز را دارد. صحنههای شلوغ و پر تنش، شلوغی جمعیتی که هراسان و سرگردانند، شهری که ویران شده، هواپیما و هلیکوپترها بر فراز آسمان شهر، بارش پرندگانی که مرده و از آسمان میبارند، همه و همه به نوعی امضای شخصی این فیلمساز است که در دخت گردو نیز وجود دارد و مهدویان در تصویر کردن آن موفق عمل کرده است.
ایراد اساسی فیلم چیست؟
یکی از اتفاقات مهم درخت گردو که تقریباً به مذاق هیچکس خوش نیامده، استفاده از راوی برای روایت داستان است. قصه فیلم از زبان هما، یکی از معلمهای سردشت، روایت میشود. شاید انتخاب این راوی کار درستی نبوده، راوی باید دانای کل بی طرفی باشد که به دور از احساسات، وقایع را تعریف کند، اما از آنجا که هما در این داستان بی طرف نیست، نوع روایتش فیلم را به سمت مرثیه سرایی سوق داده است. مرثیهای که با نریشن های نه چندان مفید بر آن تاکید میشود و نتیجه را به دام پرگویی میاندازد.
نوع گویش مینا ساداتی نیز به عنوان راوی، بر دافعه برای مخاطب چندان بی تأثیر نیست. در هر حال زبان سینما، تصویر است و فیلمساز با در اختیار داشتن مدیومی همچون سینما، میتواند داستانش را به زبان تصویر بیان کند. اما گویی مهدویان ترجیح داده تا راوی، وقایع فیلمش را روایت کند نه زبان تصویر.
درباره بازیگران
معمولاً هسته اصلی بازیگران آثار مهدویان را افراد ثابتی تشکیل دادهاند، اما در درخت گردو از این ترکیب همیشگی و ثابت خبری نیست. پیمان معادی، مینا سادات، مینو شریفی و مهران مدیری بازیگران اصلی آن فیلم هستند.
درخت گردو یک پیمان معادی شاهکار دارد که برای ایفای نقش در این فیلم، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد را از سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر از آن خود کرد. او در این فیلم از چهره آشنای همیشگیاش در دیگر فیلمها، یعنی یک آدم معمولی پایتخت نشین که در موقعیتهای انسانی پیچیده گیر میافتد، به خوبی فاصله گرفته و این بار در قامت یک مرد کرد ظاهر شده که باید همه آن معمولی بودن شهری را فراموش کند و تبدیل شود به اوستا قادر بنا در روستایی نزدیک سردشت.
انتخاب معادی را باید ریسک بزرگ مهدویان برای فیلمش دانست که اتفاقاً بسیار درست از آب درآمده است. حتی سیگار کشیدن و راه رفتن این بازیگر در درخت گردو با دیگر فیلمهایش فرق میکند. لهجه کردی را نیز به خوبی فراگرفته و در ادای دیالوگها به هیچ وجه نمیلنگد. معادی در ایفای این نقش، اجرای مینیمال را برگزیده که نتیجه آن تلنبار شدن حس دردی است که کمر هر انسانی را میشکند.
مینو شریفی، بازیگر ناآشنای درخت گردو است که به خوبی از ایفای نقش خود بر آمده و نامزد دریافت بهترین بازیگر مکمل زن از جشنواره سی و هشتم فیلم فجر شد. قطعاً شریفی آینده درخشانی دارد و او را بعد از این بیشتر خواهیم شناخت.
شاید بدترین انتخاب مهدویان برای درخت گردو، مهران مدیری باشد که حتی گریم درخشان او هم نتوانسته به باورپذیری نقش او کمک کند. مدیری بر خلاف معادی، در آشنایی زدایی از چهره همیشگیاش ناتوان بوده و بازی او در یک نقش جدی (پزشک سردشت)، با ایفای نقشش در سریال طعم گیلاس یا فیلم سینمایی دیدار، چندان تفاوتی ندارد. شاید انتخاب او برای این نقش، صرفاً به دلیل داشتن نیم نگاهی به گیشه بوده اما فارغ از هر دلیلی، نتیجه به هیچ عنوان قابل قبول نیست.
نظر شما