به گزارش خبرنگار ایمنا، هرات که این روزها به دست کوتهفکران برآمده از تاریکترین اعماق تاریخ افتاده، روزگاری چشم و چراغ ستایشگران زیبایی و زیباییشناسان قلمرو بزرگ فرهنگی ایران بوده است. هرات نزدیک به نیم قرن قبلهگاه بهترین خطاطان، خوشنویسان، نقاشان، شاعران، ادیبان و هنرپروران این سرزمین بوده است. همان شهری که نفیسترین و ارجمندترین شاهنامه نگارگری شده در تاریخ را به خود دیده است. هراتِ خط نستعلیق، هراتِ کلیله و دمنه، هراتِ گلستان سعدی، هراتِ خمسه نظامی، هراتِ مینیاتور و هراتِ تذهیب.
محمدمحسن سعیدی، شاعر و نویسنده افغانستانی مقیم ایران در گفتوگو با خبرنگار ایمنا، ضمن تاکید بر روابط حسنه ایران و افغانستان، تصریح میکند: وجود این ارتباطات محکم و دیرینه، از آنجا ناشی میشود که ما دو همسایه عادی نیستیم، بلکه اعضای پیکره واحدی هستیم که برخی عوامل جبری و بهطور خاص استعماری، ما را از هم جدا ساخته است. باید از خود بپرسیم چرا جدا شدیم؟ داستان جدایی این دو کشور دوست و همسایه، عمر درازی ندارد و داستان پر آب چشمی است که به حضور فاجعهبار انگلیس در منطقه مربوط میشود. انگلیس تلاش کرد اقلیم بزرگ و باشکوه ما را چند تکه کند و تا اندازه زیادی هم موفق شد و توانست بخش بزرگ و ارجمندی از این پیکره فرهنگی واحد را که هند بود از ما بگیرد.
وی میافزاید: در منطقه ایران و افغانستان نیز این تفکیکهای سطحی اداری و سیاسی را در قالب مرزهای ملی پدید آورد، اما نتوانست زیرساخت یگانه فرهنگی و هویتی را بشکند. جالب است که راهبرد «ابدیسازی تفرقه»، کماکان در دستور کار است و غرب سلطهخواه، امروز هم بهجد آن را دنبال میکند. اینکه بایدن میگوید «ما آنجا برای ملتسازی نرفته بودیم»، دروغی است که از سر ناچاری و بهمنظور انکار شکست به زبان میآورد. غربیها برای این کار، سعی بسیاری کردند، اما نتیجه عکس گرفتند. میتوان «ملتسازی» را اسم رمزی برای کلانپروژه «امتسوزی» دانست. استعمار میخواهد زیرساخت فرهنگ و هویت یگانه ما را بهگونهای بشکند و نابود کند که نسلهای آینده، حتی از تصور اتحاد و همگرایی منطقهای، عاجز باشند.
هرات؛ چشم و چراغ ستایشگران زیبایی
این شاعر و نویسنده، تصریح میکند: هرات در آثار بهجایمانده از عهد باستان و ماقبل تاریخ نیز شهری مهم و مورد توجه بوده است. باید این پرسش را مطرح ساخت که «آیا کشوری که هرات، بلخ، غزنین و کابل دارد میتواند هنر و فرهنگ نداشته باشد؟» هرات، امروز نیز از جهات مختلف در کشور و اقلیم فرهنگی مشترک ما، جایگاه ویژهای دارد. یکی از این جهات، بیشترین آثار تاریخی قابل بازشناسی و احیا در آن است. در شهرهای تاریخی دیگر، این ویژگی نیست. در شهر مهمی مانند غزنین، متأسفانه آثار معماری قابل شناسایی و احیا در حد صفر است.
سعیدی اضافه میکند: شکوه غزنین را فقط در کتابهای تاریخ و ادبیات میتوان دید و تصور کرد؛ اما در هرات، آثار تاریخی بسیاری را میتوان شناسایی و بازسازی کرد. در دوره اخیر نیز بهصورت محدود، تلاشها و سرمایهگذاری اندکی برای احیای آثار ارزشمند تاریخی هرات صورت گرفته است، اما حجم جفاها و ویرانیها بیش از حد است و با تأسف شدید باید عرض کنم که بخش اعظم آن شکوه درخشان هرات را هم برای همیشه از دست دادهایم.
ایران و افغانستان سابقه اتحاد هزار ساله دارند
وی خاطرنشان میکند: کشورهای ما سابقه اتحاد و یکپارچگی هزارانساله دارند و جدایی رسمی به شیوه امروزی عمری صدساله هم ندارد. بنابراین فرض جدایی بین دو کشور به زمان تولد «ناسیونالیسم» برمیگردد. پیدایش این تفکر در منطقه ایران و افغانستان، همزمان با تشکیل سازمان ملل است. پیش از این حتی در میان حاکمان سیاسی، تصور اینکه «ما میتوانیم»، یا باید دو «ملت» جداگانه باشیم، وجود نداشته است. شاید بتوان زمانی را که دولت پهلوی میخواست نام تاریخی ایران را در سازمان ملل برای قلمرو خود ثبت کند، سرآغاز رسمیت و علنیشدن این تصور دانست.
این شاعر و نویسنده ادامه میدهد: جالب است که برای این کار، دولت پهلوی به حکومت کابل نامه نوشت و از رضایت آن در این باره پرسید و وقتی با سکوت حکومت کابل مواجه شد، آن را حمل بر رضایت دانست. این سکوت در واقع یک سکوت سیاسی و حکومتی بود که فرهنگیان و نخبگان کشور از آن بیخبر ماندند. سکوت حاکمیت شاید بهعلت رویکرد قومی و طایفهای، رضایتمندانه بوده است، اما اگر ماجرا به فرهنگیان و نخبگان، عرضه میشد بهحتم مخالفت میکردند. در هر حال این قضیه در سال ۱۳۱۳ رخ داد و ۱۳ سال تا صدسالگی آن باقی است.
طالبان درباره محدوده آزادیهای حوزه فرهنگ و هنر به اختلاف میخورند
سعیدی گروه طالبان را مجموعهای مرکب از چندین گونه طرز فکر میداند و میگوید: اتحاد طالبان، ناشی از تهدیدی مشترک از ناحیه دشمن مشترک است. انشعاب، هم در گذشته این گروه وجود داشته و هم اکنون پس از پیروزی بر دشمن، پدید خواهد آمد. از جمله اختلافات، اختلافی است که درباره محدوده آزادیها در عرصه فرهنگ و هنر خواهند داشت. این اختلاف، هم مربوط به مبانی و منابع فکری آنان است و هم از ضرورتها و اقتضاهای زمانه نشأت میگیرد.
وی میافزاید: یکی از زیرمجموعههای طالبان، گروهها و افرادی هستند که گرایش تصوفی دارند. تصوف را چگونه میتوان جدا از فرهنگ و هنر، تصور کرد؟ از قضا این گرایش فکری، پیشینه و نفوذ بسیار عمیقی در جغرافیای تاریخی و فرهنگی ما بهعنوان خاستگاه اجتماعی طالبان دارد. همینطور از نظر مقتضیات و ضرورتهای زمانه، طالبان چارهای جز قبول بخشی از آزادیها در این زمینه ندارند. این پذیرش بهویژه به مرور زمان و به تدریج، بیشتر و بیشتر نیز خواهد شد. لازم به یادآوری است که این نرمش تدریجی در رفتار طالبان را دفعه پیش نیز شاهد بودیم.
این شاعر و نویسنده تصریح میکند: آن زمان برخلاف برخورد خشن و بیملاحظهای که در آغاز داشتند در اواخر میدیدیم برخی از سرودهایی را که با ساز و آواز خوانده شده بود، با آواز بدون ساز از رادیوی خود یعنی «صدای شریعت» نشر میکردند. گذشته از اینها حتی در عرصه حاکمیت و سیاست نیز طالبان امروز، دنبال «حکومت همهشمول» هستند. یعنی پذیرفتهاند که نمیتوانند بدون مشارکت بخشی از مخالفان فکری خود مانند جریانهای جهادی، حکومتی پایدار و با مقبولیت نسبی داشته باشند. این ترکیب سیاسی نمیتواند بدون نوعی از ترکیب فکری و روشی، شکل بگیرد.
اشتراکات زبانی ایران و افغانستان
سعیدی، تصریح میکند: اشتراکات فرهنگی میان ایران و افغانستان در حدی است که باید بهجای وجوه اشتراک، دنبال وجوه احتمالی افتراق و تمایز بگردیم. برای توضیح بیشتر کافی است توجه کنیم که زبان ارتباطی مردم در کشور افغانستان بهویژه در عرصه علوم، هنر و رسانهها زبان فارسی دری است. درست است که گاهی از زبان «پشتو» بهعنوان زبان ملی در کشور ما یاد میشود؛ اما حقیقت آن است که در عمل، این فارسی دری است که ارتباط گسترده و اصلی میان اکثریت قاطع مردم کشور را برقرار میکند.
وی ادامه میدهد: علیرغم تلاشهایی که برخی قومگرایان افراطی در پوشش تفکر ناسیونالیستی انجام دادند، زبان پشتو نتوانست فارسی دری را به حاشیه ببرد. علت این امر، ریشه عمیق و گسترده این زبان در تاریخ و فرهنگ ما از سویی و ضعف چندجانبه پشتو از جانب دیگر است. پشتو که بخشی از میراث فرهنگی کشور و اقلیم فرهنگی ما و در حد خود محترم و ارزشمند است، با فارسی، ریشه مشترک دارد، اما در هر حال زبانی است که تا صد سال پیش، مکتوب نبوده و خط خاص خود را نداشته است. ازاینرو خود قوم پشتون نیز گذشته تاریخ و فرهنگ خود را تنها در آئینه زبان و ادب فارسی دری میتواند ببیند و بشناسد.
این نویسنده و شاعر خاطر نشان میکند: پشتو، هنوز هم گنجینه واژگانی کافی برای حمل مفاهیم علمی، هنری و فلسفی امروز را ندارد، حتی از یک دستور زبان دقیق و کامل، برخوردار نیست. خطی که از تغییر و دستکاری خط فارسی برایش ساختهاند در برابر خط فارسی، بسیار ابتدایی و بهلحاظ بصری، نازیباست. در یککلام برای فهم اندازه اشتراکات دو کشور، همین کافی است که بدانیم هر اثر علمی و هنری که به زبان فارسی در ایران تولید و عرضه شود بدون نیاز به ترجمه برای همه اهل سواد در کشور ما قابل فهم است. عکس این قضیه نیز صادق است و تفاوت زبانی فقط در حد لهجههای یک زبان است که در داخل کشورها هم وجود دارد و مانع برقراری ارتباط نیست.
تعامل میان شاعران و نویسندگان دو کشور، رضایتبخش نیست
سعیدی با بیان اینکه «سطح تعامل میان شاعران و نویسندگان دو کشور، بههیچوجه رضایتبخش و قابلقبول نیست»، خاطر نشان میکند: این موضوع در حالی است که بیشترین، نزدیکترین و مؤثرترین ارتباطات میان فرهنگیان، شاعران و نویسندگان دو کشور وجود دارد.
وی ادامه میدهد: روابط اقتصادی هم اغلب خوب و برقرار بوده، اما وضعیت روابط سیاسی به هر دلیل، گاهی نامطلوب و آزاردهنده میشود. در شرایط کنونی، نیاز فوری و شدید به بازسازی و نوسازی پل اصلی ارتباطی دو کشور، یعنی همان زیرساخت فرهنگی و هویتی مشترک داریم. همچنین داشتن رسانههای مشترک، بهویژه تلویزیون و سینمای مشترک را ضروریترین نیاز تعاملی و ارتباطی میان دو کشور میدانم.
نظر شما