به گزارش خبرنگار ایمنا، عمر بن سعد روز ششم نامهای با این مضمون از عبیدالله ابن زیاد دریافت کرد که: «با سپاهیان خود بین حسین [ع] و اصحابش و آب فرات فاصله بینداز، به طوری که حتی قطرهای آب به او نرسد، همان گونه که از دادن آب به عثمان بن عفان خودداری شد!»
عمر بن سعد پانصد سوار را در کنار شریعه فرات مستقر کرد. یکی از آنها فریاد زد: «ای حسین! به خدا سوگند که قطرهای از این آب را نخواهی آشامید تا از عطش جان دهی»
حضرت (ع) فرمودند: «خدایا! او را از تشنگی هلاک کن و هرگز او را مشمول رحمتت قرار مده.» حمید بن مسلم میگوید: به چشم خود دیدم که نفرین امام (ع) عملی شد.
در روز هفتم کم کم تلخترین لحظات تاریخ نزدیک میشد، با وجود اینکه ورود مسلم بن عوسجه به صحرای کربلا منجر به شادمانی یاران امام شد، اما واقعهای شوم در پیش بود.
مسلم بن عوسجه شبانه از کوفه به کربلا آمده و خود را به سپاه امام رساند. وی اولین شهید عاشورا است و از چهرههای درخشان کوفه و هوادار اهل بیت (ع) بود. وی پس از ورود مسلم بن عقیل به کوفه، به یاری او شتافت و از مردم برای حمایت از امام حسین (ع) بیعت گرفت. او همچنین، کار خرید سلاح، دریافت کمکهای مردمی و فرماندهی جنگجویان طایفه مذحج و بنی اسد را بر عهده داشت.
مسلم پس از پراکنده شدن کوفیان و شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه، خود را از دید سربازان عبیدالله مخفی کرد و شبانه همراه خانواده خود از کوفه خارج شد و به سپاه امام حسین(ع) پیوست. در روز عاشورا وقتی دو لشکر به هم درآمدند، عدهای از سپاه ابن سعد که عمرو بن حجاج سرکردگی آنها را بر عهده داشت، از سمت رودخانه فرات به لشکر امام (ع) حمله کردند و با میسره سپاه به فرماندهی زهیر بن قین درگیر شدند.
در این میان مسلم بن عوسجه سرسختانه به نبرد با آنها پرداخت. بنا بر گزارشهای تاریخی وی حدود ۵۰ تن از جنگجویان ابن سعد را به خاک افکند و همچنان با شمشیر خود به قلب سپاه دشمن میزد. از شدت نبرد گرد و غبار زیادی بلند شد، ساعتی گذشت؛ گرد و غبار تا حدودی فروکش کرد و پیکر نیمه جان مسلم بر زمین کربلا افتاده بود.
امام حسین (ع) با حضور بر بالین او فرمودند: «ای مسلم خدا تو را رحمت کند».
نظر شما