به گزارش خبرنگار ایمنا، هنر نقاشی خط تلفیقی از آزادگی نقاشی و اصالت خط است، از این رو به این شیوه خطاشی و خط نقاشی نیز گفته میشود؛ تلفیقی جادویی و چشمنواز که شاید این روزها، مورد بیمهری و بیتوجهی قرار گرفته و جایگاه خود را نیافته است. تا حدی که در بین عدهای از مردم هنوز هم ناشناخته مانده است. باوجود این که تقریباً کسی نیست که از هنر خوشنویسی آگاه نباشد اما هنوز هم کسانی هستند که نقاشی خط را نمیشناسند. ایران خاستگاه و پناهگاه نقاشیخط است اما این هنر در میان مردم پناه ندارد. بسیاری بر این باورند که تک رویها و غرور برخی هنرمندان این عرصه، باعث غریبگی و بیپناهی هنر نقاشی خط شده است.
ترکیب نقاشی و خط، مقولهای مبهم و پیچیده است چرا که نقاشی و خط از دو دنیای کاملاً متفاوت با ارزشهای متفاوت با یکدیگر تلفیق میشوند و دنیای تازه ای خلق میکنند دنیایی که شاید هنوز هم لازم باشد به کشف ناشناختههای آن بپردازیم و تاریخ نهفته درون آن جست و جو کنیم.
اکبر میخک، هنرمند پیشکسوت نقاش که در بخشی از کارهای خود از حروف و کلمات استفاده میکند، ریشه این هنر را در تاریخ هنر ایران میداند.
وی در این باره به خبرنگار ایمنا، میگوید: با نگاهی به آثاری که از سیلک، شوش، نیشابور و نطنز در موزههای سراسر دنیا وجود دارد، میتوان متوجه قدمت این هنر در ایران شد. نقاشی خط در دورههای مختلف شکوفا شد و در قرن سیزدهم هجری به اوج خود رسید. بعد از آن سیاه مشق بود. این هنر دگرگونی بزرگ و ارزشمندی به وجود آورد که خود تحلیل و گفتگویی مجزا و مفصل میطلبد.
این هنرمند ادامه میدهد: ریشههای تاریخی این هنر مورد توجه قرار نگرفته و در دوره محدود و توسط مالکان متفاوتی محصور شده است. در صورتی که یک جنبش هنری بر اساس شالودهاندیشه هنرمندان، فرهیختگان ادب و ضرورتهای یک دوره شکل میگیرد. همینطور که در مکتبهای اروپایی هم این واقعیت مطرح است و کسی ادعایی مبنی بر خلق یک مکتب ندارد علاوه بر این پیشرفت چنین تکرویهایی به سو استفاده در بازار هنری نقاشی خط هم منجر شده است.
میخک با بیان این که هر کسی سعی بر مالکیت هنر نقاشی خط دارد، اضافه میکند: اما در اصل، تمامی اینها مالکیتهایی کاذبیاست که از نداشتن آگاهی برخاستهاند. در واقع هیچ مکتب هنری متعلق به شخص خاصی نیست بلکه متعلق به جمع است.
آینده نقاشی خط را تعامل هنرمندان آن مشخص میکند
وی اظهار میکند: از آنجایی که تفکر و اندیشه ما به صورتی انفرادی شکل گرفته است، اجتماع را مطرح نکرده و به حساب نمیآوریم. این موضوع نه تنها سودی برای هنر ندارد جایگاه نقاشیخط یا به صورت کلی هنر را متزلزل خواهد کرد. تا جایی که هیچ کس از مفهوم و ماهیت اصلی این هنر آگاه نمیشود.
این هنرمند در ادامه درباره ماهیت نقاشیخط و معنا و مفهوم آن تاکید میکند: در رابطه با این حوزه هنری، دو دسته از هنرمندان وجود دارند. دستهای خوشنویسان هستند که بر زیبانویسی تکیه کردهاند و عدهای دیگر را نقاشان تشکیل میدهند. مفهوم نقاشی ارزش و ماهیت مختص به خود را دارد و دارای دیدگاه کاملاً متفاوتی از خط است. نقاشی با دیدی آزاد، تازه و درونگرا به عناصر مینگرد در حالی که خط در محدودهای حساب شده، دقیق و جدی حرکت میکند.
میخک تصریح میکند: من به هنری اعتقاد دارم که باز تولید هنرهای دیگر و کاری زنده باشد. این که چگونه یک هنرمند میتواند هنگام دوبارهسازی یک هنر که سالها وجود داشته، تمامی شخصیت فردی خود را بازتاب دهد برایم جذاب است.
وی خاطرنشان میکند: این درونگرایی مختص دوره مدرن نیست و در تاریخ ما هم از ابتدا، نگاه درونگرایی به اشیا وجود داشته است. یک نقاش، با نگاه زیبایی شناختی به حروف مینگرد و به ارزشهای دیگر آن میپردازد. باید توجه داشت که او آنچه هست را دوباره روایت نمیکند.
این هنرمند با اشاره به این که آینده هنر نقاشیخط را تعامل هنرمندان این حوزه مشخص میکند، توضیح میدهد: تنها راه به سوی آیندهای خوش برای هنر نقاشیخط، مثل تمامی هنرها، تجمیع و گفت و گو و انسجامی میان هنرمندان است. آینده این هنر مستلزم تعامل و نگاهی به تاریخ است چرا که هنری ارزش دارد که در تاریخ ریشه داشته باشد. هنر در دورههای مختلف خود را تکمیل میکند و بیانی از تاریخ سرزمین است بر همین اساس نمیتوان گفت که هنر نقاشیخط در چهل سال یا صد سال خلاصه میشود و ریشه در تاریخ کهن ایران دارد.
نظر شما