به گزارش خبرنگار ایمنا، فوتبالیهای ایران صبح امروز جمعه - ۲۵ تیر ماه - را با خبری ناگوار آغاز کردند. درگذشت حمیدرضا صدر، مفسر برجسته فوتبال کشورمان که کلام نافذش همواره طرفداران بسیاری داشت، قالبهای هواداران فوتبال در ایران را به درد آورد. فعالیتهای صدر ولی تنها محدود به تفسیرهای تلویزیونی او نبود و قلم قوی و حافظه طلایی این مرد همواره متنهای بینظیری از او به جا گذاشته است.
یکی از متنهای خاطرهانگیز صدر، یادداشتی بود که به بهانه حضور ذوبآهن در فینال آسیا ۲۰۱۰ توسط او نوشته و در ۱۹ آبان ۱۳۸۹ و سه روز مانده برگزاری دیدار نهایی لیگ قهرمانان در سایت خبرگزاری ایمنا منتشر شد. یادداشت اختصاصی حمیدرضا صدر که با عنوان "این سفر کرده که صد قافله دل همره او است" را در ادامه میخوانیم تا بداند آن سفر کردهای است که صد قافله دل همراه او است.
این سفر کرده که صد قافله دل همره او است
متن او به شرح زیر است:
" ۱)
انگار همین دیروز بود، ولی از سال ۱۹۹۳ نزدیک به هجده سال سپری شده. همان سالی که چکها و اسلاوها از هم جدا شدند و چکسلواکی را دو پاره کردند. همان سالی که جرج دبلیو بلوش پدر کنار رفت و بیل کلینتون رئیس جمهور ایالات متحده شد. همان سالی که هواپیمای حامل بازیکنان زامبیا سقوط کرد و همه سرنشینانش جان سپردند. همان سالی که بی نظیر بوتو نخستین رئیس جمهور زن در پاکستان شد… و البته همان سالی که پاس، جام قهرمانی باشگاههای آسیا را بالا برد و ما پس از غیبتی طولانی در عرصه بین المللی از ته دل خندیدیم (تا راهیابی به جام جهانی ۱۹۹۸ پنج سال مانده بود). بله از آن بعد از ظهر خاطره انگیز هجده سال سپری شده و اکنون انتظار ورق خوردن تاریخ را می کشیم. با تیمی از پسران نصف جهان. با ذوب آهن. در آن سوی آبها. در توکیو.
۲)
اینکه ذوب آهن هم در لیگ داخلی آن بالا نشسته و هم در لیگ قهرمانان آسیا پا به دیدار نهایی گذاشته نشان میدهد تصادفی در کار نبوده. نشان میدهد شایستهها راهی توکیو شدهاند. نشان میدهد "تدوام" چه مفهومی دارد "کارایی" یعنی چی. ذوب آهن مسیر طولانی را برای راهیابی به دیدار نهایی پیمود. مسیری که در آن الوحده امارات، الاتحاد عربستان، بنیادکار ازبکستان، مس کرمان و پوهانگ استیلرز کره جنوبی از پیش رو برداشته شدند. با گلهایی نه پرشمار و معمولاً با حداقل فاصله، ولی بی تردید با شکیبایی، هوشیاری، و انضباطی که در تیمهای ایرانی نمیبینیم. آن هم برابر حریفانی از همسایههای عربی (با آن پیروزی شیرین در استادیوم شاه فهد برابر هفتاد هزار تماشاگری که هرگز ما را دوست نداشتند و از ناکامی ما برای راهیابی به مسابقات جام جهانی پایکوبی کردند)، مقابل تیمی به وامدار فوتبال اروپای شرقی (و کسب دو پیروزی متقاعد کننده برابر بنیادکار به رهبری لوئیز فلیپه اسکولاری کبیر و رونالدو و دنیلسون)، برابر نمایندهای از آسیای جنوبشرقی و همین طور باشگاهی برآمده از فوتبال ایران. یعنی ذوب آهن آسیا را بدون در اختیار داشتن ستارههای بزرگ گام به گام زیرپا گذاشت و سرانجام به بام آسیا رسید. آنچه در صفحه اول وب سایت کنفدراسیون فوتبال آسیا مربوط به دیدار نهایی پیش رو در توصیف ذوب آهن آمده "آنها تیغ برندهای دارند" شایسته این تیم است.
۳)
این نخستین دیدار سئونگام ایلهوا، باشگاه زاده شده در شهر سئول، با تیمی از ایران است. به قول مربی شأن شین تا یونگ "ذوب آهن تیمی است که نمیتوان از آن بیم نداشت. ما هرگز با حریفی از ایران روبرو نشدهایم". از سوی دیگر ساسا اوگننوفسکی، کاپیتان استرالیایی تیم، راز توفیق تیمش را مشابه ذوب آهن قلمداد کرده. یعنی کسب پیروزی با کار گروهی. با شکیبایی.
سئونگام ایلهوا برخلاف افتخارات فراوانش عمر کوتاهی دارد و باشگاه بسیار جوانی بشمار میرود. آنها سال ۱۹۸۹ تأسیس شدند. یعنی همین بیست و یک سال پیش. با این وصف هفت بار قهرمان کره جنوبی شدهاند. توفیقشان سه سال پس از تأسیس با فتح نخستین جام غیر منتظره بود و متعاقب آن، کسب سه عنوان قهرمانی پی در پی لیگ با هر معیاری فوق العاده بشمار میرفت. در بالای لوگوی سئونگام ایلهوا عدد ۷ ستاره به نشانه کسب هفت عنوان قهرمانی لیگ نقش بسته و در دل آن اسب بال داری بال گشوده و به پرواز درآمده که نمایانگر اسب اسطورهای افسانههای کرهای است. آنها ادعا میکنند اسبشان باز هم در توکیو به پرواز در خواهد آمد. چنان که هر چند در مقایسه با ذوب آهن تاریخ اندکی دارند ولی فتح جام باشگاههای آسیا در سال ۱۹۹۶ نمایانگر پرواز زود هنگامشان بود. سئونگام ایلهوا در سالهای ۱۹۹۷ و ۲۰۰۴ هم پا به فینال گذاشتند ولی مغلوب شد. این بازی چهارمین فینال آسیایی آنها است و نخستین فینال آسایی ذوب آهن.
۴)
راهیابی ذوب آهن به دیدار نهایی لیگ قهرمانان آسیا به خودی خود، فارغ از پیروزی و شکست در آن، شوق آور است و دلگرم کننده. ذوب آهن در شرایطی که خیلیها با ناکامی تیم ملی در راهیابی به جام جهانی ۲۰۱۰ و همین طور تنشهای فزاینده فوتبال داخلی، فوتبال مار را نزول کرده میپنداشتند، گوشزد کرد استعدادهای این مرز و بوم میتوانند در پناه آرامش به پرواز درآمده و در صف اول آسیا قرار بگیرند. ذوب آهن نشان داد این چشمه تمام نشدنی است. به همین دلیل مدتها است ذوب آهن را نه فقط با تأسیسات عظیمش، با دیگهای جوشان، با صنعت، بلکه با ورزش بیاد میآوریم. با حضوری نزدیک به چهل سال در عرصه ورزش ایران. با ۱۵۹ تیم ورزشی که آنها را معمولاً با اخلاقی خوش بیاد می آوریم… و اکنون با تیمی که آنچه را کاشته درو میکند. ذوب آهن طی سالهای ۱۳۷۵ و ۱۳۷۶ و ۱۳۷۸ عنوان باشگاه نمونه را کسب کردند.
آنها با منصور ابراهیم زاده که در اصفهان به دنیا آمده و یک بومی تمام عیار بشمار میرود راهی فینال باشگاههای آسیا شدهاند. با مربی که هنوز پنجاه ساله نشده و مسیری که پیموده (دستیاری امیر قلعه نوعی، فرهاد کاظمی و لوکا بوناچیچ) نمایانگر تجربه کسب شده بی ادا و اطوارش برخلاف مربیان جوانتر و پرادعای این مرز و بوم است. ترکیب او و مجید صالح فوق العاده از آب درآمد و چه فرخنده. آنچه که بدین معنی است ابراهیم زاده تدریجاً بدل به سرمایه گرانبهای فوتبال ایران شده و به همین دلیل هم امیدواریم مسیر حرفهای اش را هوشمندانه انتخاب کند.
اکنون شاگردان او در آستانه بزرگترین نبرد زندگی ورزشی شأن قرار دارند. آنهایی که تا دیروز گمنام بودند را میشناسیم. شهاب گردان، سید محمد حسینی، علی احمدی، فرشید طالبی و محمد صلصالی را. قاسم حدادیفر، اسماعیل فرهادی، سینا عشوری را. ایگور کاسترو، محمد قاضی، احمد محمدپور، مهدی رجبزاده و شاهین خیری را. حالا به آنها نگاه میکنیم به آنها دل بستهایم.
۵)
اکنون همه انتطار دیدار بزرگ در ساعت ۱۳:۳۰ دقیقه شنبه ۲۲ آبان را در استادیوم المپیک توکیو می کشیم. استادیومی با گنجایشی نزدیک به پنجاه و هشت هزار نفر. استادیومی که یک دهه پس از شکست ژاپن در جنگ دوم، پس از به خاکستر نشستن ژاپنیها زیر دو بمب اتمی، برپا شد. در سال ۱۹۵۸. همان سالی که سومین دوره بازیهای آسیایی را در آن برگزار کردند. همان بازیهایی که ایران شانزده مدال به چنگ آورد. همان بازیهایی که محمود خلیل رضوی مدال طلای ۱۵۰۰ متر را گرفت و علی باغبانباشی طلای دو ۵۰۰۰ متر را. همان بازیهایی که غلامرضا تختی، امامعلی حبیبی و عباس زندی قهرمان آسیا شدند… و اکنون منصور ابراهیم زاده و پسرانش در آستانه به چنگ آوردن عنوان قهرمانی آسیا بسر میبرند. میخواهیم باور کنیم سوت پایان بازی توسط یویچی نیشیمورا مترادف با برپایی جشن بزرگ است.
میخواهیم باور کنیم این شنبه در گنجینه خاطرههای زندگی مان ثبت خواهد شد. شنبهای که حتی شکست هم شیرینی اش را نخواهد زدود. شنبهای برای بیاد سپردن. شنبهای برای کنار هم گرد آمدن و دست زدن برای پسران اصفهان. برای ذوب آهن. این همان سفرکرده ای است که صد قافله دل همره او است.
به قلم دکتر حمیدرضا صدر"
بیشتر بخوانید:
نظر شما