تصویری از یک کلمه

وقتی هنوز آفتاب از پس تاریکی طلوع نکرده، نوشتن یادداشت کوتاه صبحگاهی درباره‌ ناصر تقوایی مواجه شدن با انبوهی خاطره، تصویر و کلمه است.

به گزارش ایمنا و بر اساس یادداشتی که مسعود طهماسبی، فیلمساز در اختیار این رسانه قرار داده است: تقوایی امروز هشتاد ساله می‌شود و بازگویی آن همه خاطره، تصویر و کلمه‌ای که از خود به یادگار گذاشته، کار ساده‌ای نیست. از آبادان تا تهران، از جعل بلیت‌های سینمای شرکت نفت تا حضور در جلسات هفتگی جلال آل احمد، ابراهیم گلستان، فروغ فرخزاد و بعدها فرخ غفاری و احمد شاملو در تهران، سیمای یک تلاش بی‌وقفه در راه‌های پر پیچ و خم فرهنگ است.

درباره کارهای منتشر شده تقوایی صحبت کم نیست، اما می‌خواهم در اینجا به وجه دیگری از زندگی او اشاره کنم؛ او بارها ساخت و نمایش داده نشد، بارها نوشت و منتشر نشد، بارها گفت و کسی اعتنایی نکرد و این همه برای من تصویری است از یک کلمه: فقدان.

مشهور است که تقوایی در کنار داریوش مهرجویی و مسعود کیمیایی، از پایه‌گذاران موج نوی سینما در ایران است. اما تقوایی برای رسیدن به چنین جایگاهی مسیر همواری نداشت. او نه در پایتخت زندگی می‌کرد و نه برخوردار از وضعیتی بود که بتواند روی خوش زندگی را تجربه کند. تنها دستیاری او در سینما، دستیاری در مستند خشت و آینه ابراهیم گلستان است با دستمزدی که به گفته خود او هزینه‌ی رفت و آمد به لوکیشن را هم تأمین نمی‌کرد. با این‌وجود او یک امتیاز داشت، تقوایی از ابتدا بر شانه‌های غول ادبیات ایستاده بود.

او محدودیت‌ها، تنگناها و تجربه‌ی اندک خود در سینما را با شور بی‌پایان و استعداد کم‌نظیرش در ادبیات جبران کرد. داستان‌های او از همان جوانی نبوغ سرشاری را نشان می‌داد که آل احمد اسم آن‌ها را گذاشته بود: نخستین داستان‌های کارگری صنعتی در ادبیات ایران. شاید اگر اقامتگاه ادبیات در دهه‌های بعدی تا آن اندازه تاریک و تنگ نمی‌شد، تقوایی همچنان در آنجا خانه می‌گزید. سینما رفته‌رفته برای روح معترض تقوایی بدل به پناهگاهی شد که در آن می‌توانست به جای کلمه، به تصویرها چنگ بیندازد.

از «آرامش در حضور دیگران» تا «کاغذ بی‌خط» سی سال گذشت و از «کاغذ بی‌خط» تا به امروز، بیست سال می‌گذرد که تقوایی به سومین پناهگاه خود خزیده است. گذار از ادبیات به سینما و از سینما به غیبتی اجباری-اختیاری، حکایتِ زیستِ فرهنگی تقوایی است. ساده‌انگارانه خواهد بود که از غیبت او در عرصه‌ی هنر و فرهنگ ایران به سادگی عبور کنیم.

من فکر می‌کنم ناصر تقوایی از روزی که آخرین پلان «کاغذ بی‌خط» را ثبت کرد و با صدای بلند رو به دوربین فرهاد صبا و دیگر عوامل فیلم «کات» داد، آرام و بی‌صدا آخرین اثرش را جلوی دوربین تاریخ برد. برای من، تقوایی همچنان در حال ساخت فیلمی بی‌پایان است که پلانی ندارد. نوشته‌ای بدون کلمه، کاغذی بی‌خط، خطاب به آیندگان که شاید روزی خوانده شود.

کد خبر 506399

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.