میرزاده عشقی؛ شاعری از جنس آرمان

«سیدمحمدرضا کردستانی» متخلص به «میرزاده عشقی» روشن‌فکر، شاعر، روزنامه‌نگار، نویسنده و نمایشنامه‌نویس ایرانی دوره مشروطیت و مدیر نشریه «قرن بیستم" بود. وی ازجمله مهم‌ترین شاعران عصر مشروطه محسوب می‌شود که از عناصر هویت ملی برای ایجاد انگیزه و آگاهی در توده مردم بهره می‌گرفت.

به گزارش خبرنگار ایمنا، میرزاده عشقی غالباً در روزنامه خود یا دیگر روزنامه‌ها و مجلات اشعار و مقاله‌هایی منتشر می‌کرد که بیشتر جنبه وطنی و اجتماعی داشت. وی از نخستین و برجسته‌ترین روشنفکران و منتقدان اجتماعیِ عصر مشروطه به‌شمار می‌رود که قلم خود را به خدمت بازتاب دادن مصائب، رنج‌ها و کمبودهای مردم در آورد و در این راستا از هیچ تهدیدی پروا نداشت. دو موضوع درباره عشقی از نگاه بسیاری مغفول مانده است؛ نخست این‌که وی خالق نخستین اپرای ایرانی به‌شمارمی‌رود. نکته دوم این‌که میرزاده، از پیشگامان شعر نوی فارسی شناخته می‌شود و جزو نخستین شاعران و ادبای معاصر ایران است که به مقوله «شعر نو» توجه اساسی داشت؛ به‌طوری‌که وی حتی پیش از نیما یوشیج، اشعاری به سبک نو سرود. لازم به یادآوری است که نخستین آثار نیما یوشیج برای اولین بار در روزنامه قرن بیستم میرزاده عشقی به چاپ رسید.

عشقی، با بسیاری از اندیشمندان زمانه خود ازجمله ملک‌الشعرای بهار، نیما یوشیج و حسین بهزاد روابط دوستانه داشت. وی برای تاریخ، هنر و ادبیات ما اهمیت بسیاری دارد. میرزاده برخلاف برخی از ادیبان و هنرمندان هم‌روزگار خود، در زمان خلاصه نشد و آموختنی‌های بسیاری دارد؛ همین اهمیت است که باعث می‌شود سال‌ها پس از ترورِ جان سی‌ویک ساله‌اش، هنوز که هنوز است آثار وی مورد بررسی بزرگان ادبیات قرار بگیرد و نکاتی جدید از هنر وی ارائه شود.

میرزاده عشقی و تجدد

نگرش عشقی به تجدد و مفهوم آن مهم است؛ به‌طوری‌که وی به‌رغم سن کم، شارح و خطاب‌گر مفاهیم تجدد در زمانه خود بوده است. در این راستا، ذکر این نکته خالی از لطف نیست که نمایش‌نامه‌های او جزو نخستین متون «اپرا» ادبیات پارسی نیز محسوب می‌شود و به‌رغم تمِ اصلیِ رمانتیک‌شان، از هوشیاری تاریخی و نگرش نقادانه کم‌نظیر بهره می‌برد. یکی از این نمایش‌نامه‌ها «رستاخیز» است؛ داستان سر برآوردن پادشاهان ایرانی و صحنه حیرت‌آورش، زنده‌شدن خسرو و شیرین با آوازی در مایه اصفهان و پس از آن، برآمدن «زرتشت» که از وضعیت ایرانیان آن زمان اندوهناک است.

نمایش‌نامه دیگر وی «کفن سیاه» نام دارد که عشقی در صفحه نخست آن چنین نوشته است: «[…] این هم چند قطره اشک دیگر است که از چشمان عشقی، بابت دیدنِ ویرانه‌های مدائن، فرو چکید». این اثر، تمام‌قد وضعیت ناخوشایند زنان ایرانی را در آن‌زمان به تصویر می‌کشد.

نوشته‌های جان‌دار و تحلیل‌های موشکافانه و دقیق عشقی با آن قلم روایی و تشبیه‌ها و استعاره‌های سرشار از ظرافت او، در روزنامه‌ای که «علی دشتی» منتشر می‌کرده است، یعنی «شفق سرخ» و پس از آن در روزنامه «قرن بیستم» که خود وی بنا نهاد، معتبرترین متون موجود برای شناخت گفتمان سیاسی_ اجتماعی آن دوران است و بخش وسیعی از اندیشه سیاسیِ مشروطه‌خواهی را تشریح می‌کند. شاید به جرأت بتوان گفت که روی دست این متون اثری یافت نمی‌شود که چنین علمی و موشکافانه نگاشته شده باشد و بتوان با تکیه بر آنها، دست‌کم شرایطِ گفتمان سیاسی_ اجتماعی زمان عشقی را به نیکی شناخت.

ساختار زبانی و نحوی اشعار میرزاده

زبان عشقی نیش‌دار است و آتشین. وی وقایع زمانه خود را با لحن طنز و کنایه بازتاب می‌داد؛ به‌نحوی که گاه از خطرناک‌ترین واژه‌ها و جمله‌ها، برای نمایاندن منظور خود سود می‌جست و درنهایت، همین جنبه طنزپردازانه کار دستش داد. به عبارت دقیق‌تر، عشقی فدای سبک و شیوه نگارش خود شد.

درباره اشعار عشقی از نظر زبانی و ساختاری (صرفی و نحوی)، به نوشته‌ای از «یداله بهمنی» بسنده می‌شود: "در حوزه صرفی، از ورود واژه‌های فرانسوی به شعر و قاعده کاه‌ی زمانی (که غالباً به واژه‌ها و ساختارهای کهن، متروک و مرده زبان مربوط هستند)، همچنین هنجار گریزی سبکی که به عدول شاعر از زبان معیار و استفاده از لغات و ساخت‌های زبان گفتار اختصاص دارد، سخن گفته شده و میرزاده عشقی به‌عنوان یک شاعر نئوکلاسیسیسم بررسی شده است. در حوزه نحو نوآوری‌ها، کاربرد عبارات روایی، استفاده از ترکیبات محاوره‌ای، هم‌نشینی ساخت‌های کهنه و نو در کنار هم، سستی ترکیبات و ضعف تألیف‌های او مورد بحث و بررسی قرار گرفته است و درمجموع نشان داده شده که نوسان شدید در زبان عشقی، چه از نظر توجه به کهنه و نو، قاعده کاه‌ی و قاعده‌افزایی، هنجار گریزی و… حکایت از آن دارد که عشقی در حوزه زبان مشغول آزمایش و خطاست. "

میرزاده عشقی و دفاع از حقوق زن‌

در منابع معتبر بسیاری گفته شده است که میرزاده عشقی، جزو نخستین و برجسته‌ترین روشنفکران دوران مشروطه به‌شمار می‌رود که مدافع جدیِ حقوق زنان بود و از آزادی و حضور آنان در جامعه دفاع می‌کرد. وی اشعاری نغزی نیز در همین زمینه سروده است که غالباً، آمیخته با چاشنی طنز است. از سویی می‌توان به ارتباط میرزاده عشقی با «انجمن نسوان وطن‌خواه» و زنان آزادی‌خواه اشاره کرد. برای مثال، «الیز ساناساریان» در کتاب «جنبش حقوق زنان در ایران»، نوشته است: «انجمن نسوان وطن‌خواه در اردیبهشت سال ۱۳۰۳، با کمک میرزاده عشقی تئاتری با مضمون دفاع از آزادی و رهایی زنان در پارک اتابک اجرا کرد».

درگذشت میرزاده در ۱۳۰۳

عشقی، به هنگام زمزمه جمهوریت در زمان رضاشاه، بار دیگر روزنامه «قرن بیستم» را راه اندازی کرد؛ اما بیش از یک شماره نتوانست منتشر کند که همان شماره نیز توقیف شد. وی در دوازدهم تیرماه ۱۳۰۳ در منزل مسکونی خود، به دستور رضاشاه و به دست دو شخص نقاب‌دار هدف گلوله قرار گرفت و درگذشت.

با آنکه عشقی زندگی ساده‌ای داشت، اما هرگز برای کسب رفاه و زندگی مرفه، قلم آتشین خود را نفروخت. بودند و هستند کسانی که جلوتر از زمانه خود می‌اندیشند و در جامعه آن روزگار، میرزاده شجاع بود و خوش‌قریحه؛ او هرگز افکارش را در پستویِ ذهن خود پنهان نکرد؛ درنهایت نیز تاوان شجاعت و آزاد اندیشی خود را با دادن جانِ شیرین پس داد.

کد خبر 504831

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.