مطبوعات و رسانههای آزاد و شفاف در هر جامعهای، از ارکان توسعه و دموکراسی محسوب میشود، لذا خبرگزاری ایمنا، مرور بر بخشی از عناوین مطبوعات کشور را به صورت روزانه در دستور کار خود دارد.
روزنامه آرمان ملی، در صفحه نخست خود با تیتر «یک جریان علیه ٥ جریان سیاسی» به بررسی وضعیت سیاسی کشور پرداخت و نوشت: پایان ثبتنام انتخاباتی و لیستی از اسامیای که طی این چهار دهه همواره و همیشه مدیر بودهاند و همچنان در سودای قدرت نام مینویسند برای ریاستجمهوری. در این میان گزینههایی که قبلاً نیز شانسشان را برای این کار آزمودهاند پای به عرصه گذاشتهاند و از همین الان هم برای داغ کردن بیشتر تنور سرد انتخابات هرچه در چنته دارند رو میکنند و از این رو دست به رقابتسازیهای متعددی نیز زدهاند؛ رقابتهایی که شاید یادآور ماجراهایی مثل کلید و گازانبر در سال ۹۲ باشد. با این تفاوت که امروز تمامی چهرههایی که اتفاقاً نامشان به عنوان تایید صلاحیت شدههای نهایی احتمالی عنوان میشود خیلی فراتر از این واژهها برای نبرد انتخاباتی خود گام برداشتهاند.
لاریجانی که با شعار «نه به کلید و نه به چکش» وارد عرصه شده و از موفق نبودن مدیریت پادگانی میگوید، در برابر سعید محمد قرار گرفته که تلویحاً گفته او (لاریجانی) خود با حمایت از همین پادگان و چکش و دادگاه اعتبار یافته است. محمد از واژهای به نام پایان اشرافیت خانوادگی سخن میگوید؛ اشرافیت خانوادگیای که در نگاه نخست شاید شخص علی لاریجانی را هدف قرار داده است، اما در این میان، جریان خاص اصولگرا مفاهیمی پیچیدهتر از این دارند.
از دیرباز اقتدارگرایان سوار بر امور مملکت همواره برای حذف رقبای خود با پسوندها و واژههایی توانستهاند به خوبی زمینهسازی افول سیاسی رقیبان را چه در میان حاکمان و چه در میان مردم به وجود آورند و با شانتاژهای متعدد در این زمینه عملاً خویش را به عنوان تنها جریان معقول در داخل ساختار کشور معرفی کنند. تنها نگاهی به تلاش این گروه از اصولگرایان و اقداماتی که در این زمینه صورت گرفته بیانگر استراتژی ویژه آنهاست.
نخست زیر سوال بردن صلاحیت رقبا در بدنه حاکمیت و دوم تخریب هرچه بیشتر آنها در بین ملت؛ موضوعی که تا امروز هم خیلی خوب جواب داده است. آنچه سعید محمد در توئیت خود درباره جریان اشرافیت خانوادگی بیان میکند نیز نشان دهنده همین موضوع است، اما ریشه این واژه خیلی فراتر از این است. حذف از طریق پسوند اشرافیت و اشرافیگری سیاسیون البته در طول چهار دهه انقلاب به اشخاص و افراد متعددی لقب داده میشد. فقر همیشگی مردم در این سالها، این تفکر را به ویژه در دهه اول انقلاب که فقر باعث افتخار است، بر سر زبانها انداخته و تهیدستی مردم را بهعنوان یک ارزش معرفی کرده و در مقابلش چهرههای سیاسیای قرار داشتند که باید به نوعی حذف میشدند و با پسوند اشرافیگری از چشم مردم و سیستم میافتادند. نخست در مورد شاه و تمامی چهرههای سیاسی قبل انقلاب، پسوند زندگی اشرافیگری کلیدواژه خوبی برای یکی از انگیزههای انقلابیگری و البته شعارسازیهای آن دوره بود. وعدههای حمایت از محرومان و مبارزه با اشرافیت یکی از رمزهای انقلاب ۵۷ به شمار میآمد، اما بعد از انقلاب، این روند ادامه یافت؛ این بار با حذف چهرههایی که خود از انقلابیون به شمار میآمدند.
روزنامه همدلی، در صفحه نخست خود با تیتر «نامزدهای پاستور بیخیال کرونا» به بررسی بیتوجهی کاندیداهای ریاستجمهوری به اولویت مبارزه با کووید ۱۹ در کشور پرداخت و نوشت: ثبت نام نامزدهای ریاست جمهوری برای انتخابات خردادماه ۱۴۰۰ بهپایان رسید. تقریباً تمام چهرههای سیاسی که اندکی احساس کردند توانایی بهدست گرفتن سکان هدایت قوه مجریه را دارند با حضور در ساختمان وزارت کشور برای ریاست جمهوری نامنویسی کردند.
افراد شاخص در این لیست بلند بالا از اسامی وزیر و وکیل گرفته تا رؤسای سابق و فعلی قوای سهگانه بعد از انجام مراحل ثبتنام با ایستادن در پشت میکروفن خبرگزاریها از علت اصلی حضور در جریان انتخابات و البته محورهای اصلی برنامههای ریاستجمهوری خود گفتند. مانند همیشه مسئله فقر، اقتصاد و فساد که طی سالهای گذشته تبدیل به کلیدواژه محافل سیاسی و انتخاباتی شده است، بخش بزرگی از بیانیههای نامزدها را شامل شد اما با وجود اینکه روزانه حداقل بالای ۱۰۰ نفر از مردم این کشور براثر ابتلا بهکرونا جان خود را از دست میدهند که گاهی این تعداد به نزدیک ۵۰۰ نفر بر اساس آمار رسمی وزارت بهداشت میرسد، تقریباً در بیانیه هیچ کدام از نامزدهای ریاستجمهوری، حداقل آن کسانی که به احتمال زیاد از فیلتر نظارت شورای نگهبان عبور میکنند واکنشی به ماجرای کووید ۱۹ و انجام عملیات مؤثر و سریع واکسیناسیون علیه این بیماری دیده نشد جز چند عبارت کوتاه در بیانیه اسحاق جهانگیری، معاون فعلی رئیسجمهور در دولت حسن روحانی، آن هم شاید بهدلیل مواجهه مستقیمی است که ایشان با مسئلهای بهنام کرونا در دولت مستقر دارند.
این در حالی است که همین چند وقت گذشته وقتی انتخابات ریاست جمهوری در ایالات متحده برگزار شد بسیاری دیدند که مباحث مربوط به مبارزه با کرونا چه نقش تعیین کنندهای برای انتخاب افراد در رقابتهای حزبی احزاب دوگانه و در نهایت در رقابت بین حزبی جمهوریخواهان و دموکراتها داشت. اما گویی نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری در ایران تنها در حد نوشتن بیانیههای پرطمطراق که در آن از صورت مشکلها گفتند نه از ریشه آن، تهیه چند برگ کپی شناسنامه، گرفتن سابقه سوء پیشینه و در بهترین حالت تهیه ویدئو کلیپ از لحظه ثبتنام در ستاد انتخابات وزارت کشور برنامهریزی کرده بودند. در حالی که بهنظر میرسد یکی از اولویتهای رئیسجمهور آینده همین مسئله کرونا و برداشتن سایه مرگ ناشی از آن در زندگی مردم است.
در همین باره محمدرضا محبوبفر، عضو انجمن بهداشت و ارتقای سلامت ایران به روزنامه همدلی گفت: «وضعیت شیوع کرونا که امروز در کشور وجود دارد شکننده و ناپایدار است، طوری که ما در یک قدمی پیک پنجم هستیم اما این که در بیانیههای انتخاباتی این نامزدها برای ریاستجمهوری اشارهای به کرونا و کووید نشده است، من گمانم این است که دغدغه این آقایان برای حضور در انتخابات بهجای حل مشکلات اولویتدار مردم ایران چیز دیگری است. خیلیهایشان از شعارهای کلیشهای و تکراری مانند فقر و مشکلات اقتصاد صحبت کردند در حالیکه تعداد زیادی از نامزدها بهوجود آورنده وضع موجود هستند. بخشی از مشکلات ایران در تعاملات جهانی که مانع ورود واکسن کرونا به کشور ما شد حاصل تصمیمگیری همین تعداد از افرادی بود که در انتخابات اعلام نامزدی کردند. قطع رابطه ایران با کشورهای جهان سبب ایجاد مشکلات زیاد بهداشت، درمانی، دارویی و البته مانع بهبود وضعیت کرونا در کشور شده که برخی از آقایان هم در آن نقش داشتند.»
وی ادامه داد: «اینکه درباره کرونا و وضعیت شیوع کووید ۱۹ در ایران صحبت نمیکنند دلیلش از سر بدون دغدغه بودن آنها است، طوریکه فقط سعی کردند با حضور خودشان یک مانور تبلیغاتی بدهند و حضورشان را به رخ یکدیگر بکشند، طوری که شبیه یک لشگرکشی وارد ستاد انتخابات وزارت کشور شدند گویی که اصلاً مشکلات اولویتدار کشور مانند کرونا برایشان جای اهمیت نداشت.»
این اپیدمیولوژیست در ادامه به چالش جدی رئیسجمهور آینده در خصوص مبارزه با کرونا اشاره کرد و گفت: «امروز متأسفانه یک بیاعتمادی در میان افراد جامعه در خصوص مقابله با بیماری کرونا نسبت به دولت ایجاد شده است، بنابراین مشکل بزرگ فردی که رئیس جمهور آینده میشود همین بیاعتمادی است. مردم در خصوص کرونا حرفهای ناصحیح زیادی شنیدند، طوریکه حالا جلب اعتماد آنها کمی مشکل شده است. مثلاً در خصوص ایام عید فطر اعلام شد که تردد بین جادهای ممنوع است، اما ما بازهم شاهد ترددها بودیم، همه اینها سبب بیاعتمادی مردم میشود. بنابراین بزرگترین چالش رئیسجمهور آینده، درباره بیماری کووید ۱۹ و هم درباره سایر مسائل اساسی کشور بحران بیاعتمادی است.»
روزنامه شرق، در صفحه نخست خود با تیتر «ترافیک پدیده نامزدهای پوششی» به بررسی نامزدهای پوششی در انتخابات ۱۴۰۰ پرداخت و نوشت: مطهری نامزد پوششی لاریجانی، جلیلی نامزد پوششی رئیسی، جهانگیری نامزد پوششی لاریجانی، زاکانی نامزد پوششی رئیسی، پزشکیان نامزد پوششی جهانگیری، رستم قاسمی و سعید محمد نامزد پوششی محسن رضایی، آخوندی نامزد پوششی جهانگیری و….
تعداد نامزدهای پوششی در انتخابات ۱۴۰۰ از تعداد نامزدهای اصلی فراتر رفته است!
موضوع نامزد پوششی از انتخابات ۹۲ بود که کمی باب شد تا پیش از آن نه اسمی از آن بود نه در عمل کسی قرار بود دیگری را در انتخابات پوشش دهد و بعداً به نفعش کنار رود. همجناحیها اگر میآمدند واقعاً برای یک رقابت درون و برونگروهی آمده بودند. انصرافی هم اگر در کار بود، دلایل دیگری داشت. بیشتر دلایل خودخواهانه داشت نه دگرخواهانه! اگر فردی با تشخیص خودش یا توصیههایی کنار میرفت، در طول مسیر انتخابات به این نتیجه رسیده بود نه این که از ابتدا با نقشه نیامدن، بیاید که نماند! ماجرای نامزد پوششی در جریان اصولگرایی به علت اطمینان از تأیید صلاحیت نامزدهای اصلی بیشتر قابل نقد است تا اصلاحطلبی. اصلاحطلبان هیچوقت از تأیید صلاحیت نامزدهایشان مطمئن نیستند برای همین عجیب نیست اگر با نامزدهای پوششی و زاپاس وارد میدان شوند.
اما همین هم نافی این نیست که حتی بعد از تأیید صلاحیت هم در نقش پوششی عمل نکنند مثلاً از پزشکیان سوال شده که آیا او پوششی جهانگیری است و او گفته من با قدرت در صحنه هستم اما اگر اقبال مردم در جبهه اصلاحات بر اساس نظرسنجیهای ملی به یک نفر زیادتر باشد، گفتهام به نفع آن فرد کنار میروم. اشتباه است که گفته شود نامزد پوششی جهانگیری هستم! مطهری هم قبلاً گفته بود: «من بهطور مستقل و جدی وارد عرصه رقابت شدهام؛ برای گرم کردن فضا برای کسی نیامدهام و لاریجانی هم ،اعلام نامزدی خودم هم بدون اطلاع او بوده و خبر نداشته است؛ هماهنگی بینمان نبوده و این که بگویید به عنوان کاندیدای پوششی آمدهام، درست نیست». این پاسخهای صریح اما در جریان اصولگرایی و از زبان چهرههایی که در مظان پوششی بودن قرار دارد، شنیده نمیشود.
در جریان اصولگرایی ماجرا متفاوت است. سال ۹۲ مشخص بود که حدادعادل، ولایتی، قالیباف و جلیلی هر چهار نفر تأیید صلاحیت میشوند. با این حال با اعلام این که قرار است یکی بماند و سه تا کنار بروند وارد گود انتخابات شدند تا سه نفر نقش پوششی یک نفر دیگر را بازی کنند. اما به جز حداد که کنار کشید دو نفر دیگر به قولشان وفا نکردند. سال ۹۶ هم همینطور بود. آن سال مشخص بود که جهانگیری نامزد پوششی روحانی است که همینطور هم شد و به نفع او کنارهگیری کرد و از بین قالیباف و رئیسی هم مشخص بود که یکی قرار است نقش پوششی ایفا کند.
درنهایت هم اصلیها ماندند و پوششیها رفتند. اگرچه نامزد پوششی هیچ سالی به اندازه امسال رنگ عیان و واضح نداشته است. در دورههای قبل میشد رگههایی از رقابت درونگروهی را بین نامزدهای پوششی دید و از قبل مشخص نبود که دقیقاً کدام نامزدها قرار است پوشش باشند و کدامیک اصلی. امسال اما نامزدهای پوششی هم تعداد بیشتری دارند هم وضوح بیشتری. تا جایی که هم در گمانهزنیهای انتخاباتی و تحلیلهای سیاسی به نامشان اشاره میشود و هم حتی خودشان از سوی رسانهها در همین باره مورد سوال قرار میگیرند.
روزنامه اعتماد، در صفحه نخست خود با تیتر «معامله زیر سقف پارلمان» به بررسی تداوم ریاست قالیباف بر مجلس و تلاشها برای کرسی نواب رئیس و دبیری پارلمان پرداخت و نوشت: حواس همه به وزارت کشور و شورای نگهبان و ستاد انتخابات و البته میدان «پاستور» است اما نمیتوان از «بهارستان» غافل شد. ساختمان هرمی شکل این میدان که این روزها به واسطه دیوارکشی این سالها به دژی مستحکم تبدیل شده و دور از دسترس عموم جامعه، این روزها در شرایطی نظارهگر فعالیت اصولگرایان در صحن علنی و کمیسیونهای خود است که حمایت همهجانبه پارلماننشینان از سیدابراهیم رئیسی، رئیس قوه قضائیه و کاندیدای انتخابات ریاستجمهوری بیش از هر نکته دیگر خودنمایی میکند. نمایندگان که بزرگترین دغدغهشان انشقاق در جریانی سیاسی است که «انقلابی» میخوانند، با انصراف محمدباقر قالیباف از کاندیداتوری و تداوم حضورش در پارلمان یازدهم، حالا پیش از برگزاری انتخابات و حتی قبل از اعلام نتایج بررسی صلاحیت کاندیداها، خود را پیروز انتخابات میدانند و از اینرو ابایی از حمله به علی لاریجانی و اسحاق جهانگیری ندارند آنها البته از کرسیهای هیأترئیسه پارلمان هم غافل نشدهاند؛ هرچند بیحرف پس و پیش، قدرتمندترین کرسی پارلمان را بهنام قالیباف سند زدهاند.
قالیباف که تا همین یکی، دو ماه پیش بهواسطه سفرهای به اصطلاح استانیاش از سوی نمایندگان و افکار عمومی با انتقاداتی تند و تیز مواجه بود و سپس با طرح موضوع هولدینگ یاس و تغییر جداول بودجه بدون اطلاع نمایندگان مجلس و البته گزارش املاک نجومی و… عملاً به گوشه رینگ رانده شد حالا در شرایطی برای تکیه زدن بر کرسی ریاست مجلس، رقیبی را مقابل خود نمیبیند که خوب میداند این مهم نه از سر رضایت طیفهای رنگارنگ اصولگرایان حاضر در «بهارستان»، بلکه به لطف همراهی او با سیدابراهیم رئیسی حاصل شده است.
پیش از این غلامرضا تاجگردون، رئیس کمیسیون تلفیق مجلس دهم به سالنامه «اعتماد» گفته بود که قالیباف مشغول معاملهای است که در نتیجه آن با حضور نیافتن در انتخابات و راحتتر کردن کار اصولگرایان و البته رئیسی، کرسی ریاست مجلس را برای خود حفظ کند. حالا هم شنیدههای خبرنگار روزنامه اعتماد از بهارستان حاکی است که او با خیالی آسوده چشم انتظار پنجم خرداد و برگزاری دومین اجلاسیه پارلمان نشسته است. این موضوع از سوی مجتبی یوسفی، سخنگوی فراکسیون نیروهای انقلاب هم تأیید شده و از قرار معلوم هیچ کس کاندیدای رقابت با قالیباف نشده است. جدیترین رقیب او امیرحسین قاضیزاده هاشمی، نایبرئیس اول مجلس بود. کسی که هم حامیان پر و پا قرصی در بدنه حاکمیت جمهوری اسلامی دارد و هم مقبول اصولگرایان است. او میتوانست سرنوشت حدادعادل را برای قالیباف تکرار کند ولی حالا نهتنها در انتخابات ریاستجمهوری کاندیدا شده است بلکه به دلیل خودپیروز پنداری این روزهای اصولگرایان، از هماکنون در فکر کرسی دیگری در دولت سیدابراهیم رئیسی است و خداحافظیاش از پارلمان یازدهم، دور از ذهن نیست.
روزنامه کیهان در صفحه نخست خود با تیتر «هاآرتص: کاری که مقاومت فلسطین با اسرائیل میکند از توان ارتشهای زیادی خارج است» نوشت: در ادامه اعتراف رسانههای صهیونیستی به شکست این رژیم در عملیات سیف القدس، روزنامه اسرائیلی «هاآرتص» اذعان کرد: «کاری که مقاومت فلسطینی انجام داد حتی از توان نظامی ارتشهای زیادی خارج است چرا که سرزمین فلسطین متعلق به آنهاست و در دفاع از آن هر کاری را انجام میدهند. اکنون نقاب از چهره «نظامیان اسرائیلی شکست ناپذیر» فرو افتاده است».
به گزارش خبرگزاری فلسطینی (سما)؛ مقالهنویس روزنامه هاآرتص در ادامه اعتراف کرد: «خسارتهایی که متحمل میشویم عبارت است از: ۹۱۲ میلیون دلار ناشی از به پرواز درآمدن جنگندهها و هواپیماها، قیمت موشکهای پاتریوت، و تجهیز دستگاهها به سوخت و مصرف مهمات. افزون بر آن، به اختلال در فعالیتهای تجاری، کاهش شاخص بورس، تعلیق اکثر مؤسسات و فعالیتهای ساختمانی، مرگ دام و طیور در مزارع به ارزش دهها میلیون دلار، اختلال در برخی فرودگاهها و برخی خطوط قطار و هزینه تغذیه کسانی که به پناهگاهها روی میآورند نیز میتوان اشاره کرد. همچنین تخریب خانهها، مغازهها، خودروها و کارخانهها با موشکهای مقاومت فلسطینی نیز از جمله خسارتهاست، ما در معرض جنگی قرار داریم که خود، آن را مدیریت نمیکنیم و قطعاً ما کسانی نیستیم که به این جنگ پایان میدهند، به خصوص که ساکنان شهرهای عربی در اسرائیل (فلسطین اشغالی) همه را با این انقلاب عظیم علیه ما، شگفت زده کردند؛ این در حالی است که ما فکر میکردیم ساکنان آن هویت فلسطینی خود را از دست دادهاند.
در این یادداشت روزنامه هاآرتص همچنین آمده است: «ارتشهای کشورها با تمام تجهیزات نظامی خود جرأت نکردند آنچه را که مقاومت فلسطینی تنها طی چند روز محقق کرد انجام دهند! بنابراین در حال حاضر نقاب از چهره «نظامیان اسرائیلی شکست ناپذیر» افتاده است، زیرا سربازان اسرائیلی نیز در معرض کشته شدن یا ربوده شدن قرار دارند؛ بنابراین حالا که تلآویو طعم موشکهای مقاومت را چشید بهتر است از خیالپردازیهای دروغین خود در زمینه اسرائیل بزرگ دست برداریم؛ بنابراین باید برای فلسطینیان کشوری در همسایگی ما وجود باشد و به طور مسالمتآمیز با آنها زندگی کنیم و این تنها کاری است که میتواند طول عمر بقای ما را در این سرزمین برای چند سال دیگر افزایش دهد».
هشتمین روز عملیات شمشیر قدس در حالی سپری شد که مقاومت فلسطینی قدرت خود را به رژیم صهیونیستی در تمام عرصهها ثابت کرده است. در مقابل نیز این رژیم برای انتقام از عملیات موشکی مقاومت تنها به کشتار کودکان و زنان در نوار غزه مشغول است. وزارت بهداشت فلسطین اعلام کرده، در تجاوز و حملات یک هفته اخیر رژیم صهیونیستی به ملت فلسطین در نوار غزه و کرانه باختری و قدس ۲۱۸ تن شهید و بیش از ۵۶۰۴ نفر مجروح شدهاند که در میان آنها ۵۸ کودک و ۳۴ زن حضور دارند. در این میان صهیونیستها نیز طبق روال معمول، مشغول سانسور شدید آمار تلفات و خسارات خود هستند چرا که خوب میدانند، بزرگترین عامل مهاجرت معکوس صهیونیستها، نبود امنیت و آگاهی یافتن ساکنان این سرزمین غصب شده، از این آمارهاست، اما با وجود شهادت ۲۱۸ فلسطینی در این حملات، نیروهای مقاومت طی ۸ روز گذشته دشمن صهیونیست را به زانو در آوردهاند.
اما در ادامه عملیات سیف القدس، گردانهای القسام اعلام کرد که یکشنبه شب شهر «بئر السبع» و «سدیروت» و شهرکهای «نتیفوت» و «اوواکیم» را هدف حمله راکتی قرار داده است. سرایا القدس، شاخه نظامی جنبش جهاد اسلامی نیز از حمله موشکی به سدیروت و نتیفوت در چندین نوبت خبر داده است. ارتش رژیم صهیونیستی نیز با تأیید این حملات اعلام کرده است از ساعت ۷ یکشنبه شب تا ۷ صبح دوشنبه ۶۰ موشک و راکت به سمت اراضی اشغالی شلیک شده است. رژیم صهیونیستی همچنین اعلام کرده که از آغاز این دور از درگیریها ۱۱۸۰ نقطه را در نوار غزه بمباران کرده و شلیک ۳۱۶۰ موشک و راکت از این باریکه به سمت اراضی اشغالی را رصد کرده است. گردانهای قسام همچنین از حمله موشکی به یک ناو ارتش رژیم صهیونیستی در نزدیکی ساحل غزه خبر داد.
پایگاه شنود یگان ۸۲۰۰ (أوریم) در صحرای نقب و ۳۰ کیلومتری بئرالسبع از دیگر مقرهایی بوده که مقاومت فلسطین اعلام کرده آن را هدف قرار داده است. مهمترین تأسیسات شنود الکترونیک ارتش رژیم صهیونیستی در پایگاه شنود الکترونیک أوریم قرار دارد که بخشی از یگان ۸۲۰۰ است.
نظر شما