به گزارش خبرنگار ایمنا، بازیگری بداهه گو که با زیرکی کلمات را به بازی میگرفت و عیان روزگار را در دیالوگهای نمایش پنهان میکرد و با مخاطبان خود رازها در میان میگذاشت. این بازیگر که به "شکر پاره اصفهان" معروف شد، رضا ارحام صدر است.
وی تحصیلات ابتدایی خود را در اصفهان گذراند و سپس وارد کالج انگلیسی این شهر شد. این کالج بعدها تبدیل به دبیرستان ادب شد. او وارد شدن به این دبیرستان را اینگونه روایت میکند: "کلاس دوم متوسطه بودم که ناظم مدرسه آمد و گفت که معلم حساب مریض شدهاند و نمیآیند و ما از دبیرستان سعدی خواهش کردیم که آقای جهانشاه که لیسانس ریاضیات هستند و یک سال هم در انگلستان تکمیل تدریس حسابداری خواندهاند دو هفته بیایند و درس بدهند. اینها را برای این میگویم که ایشان کاشف من بود. اول معلم من بود و بعد هم پدر خانم من شد بنابراین آنچه دارم از آن مرحوم است.
آمد سر کلاس و دفتر حضور و غیاب را برداشت تا به اصطلاح حضور غیاب کند. به بچهها گفت وقتی من حضور غیاب میکنم، چون اولین باری است که آمدم در این کلاس، هر کس را که اسمش را میخوانم، از سر جایش بلند شود و بگوید حاضر که من قیافهاش را هم ببینم و اسمش را در ذهنم بسپارم. نفر چهارم پنجم بود که گفت حسین خسروی حاضر، تقی کربلایی حاضر، بعد رسید به یک اسمی گفت عباس پنیری. کسی نگفت حاضر. ایشان گفت نفهمیدم، این آقا غایب اند. کجا هستند این آقای پنیری؟ من از ته کلاس گفتم قربان تو خیگند. کلاس به خنده افتاد. چون در آن زمان پنیری به بازار میآمد که تو پوست گوسفند بود. یک روغنی هم میآمد که در پوست گوسفند بود و هر دو تا از اجناس مرغوب بازار بودند.
تا من گفتم قربان تو خیگند، معلم خودش هم از زور خنده نتوانست درس بدهد. با خنده از کلاس بیرون و به دفتر رفت و به ناظم و مدیر گفت بیایید ببینید شما چه محصلان خوشبیان و خوش مزهای دارید. مدیر و ناظم مدرسه هم با خنده و شادمانی مستخدم را به دنبال من فرستادند و من را به دفتر خواستند. من در راه که میرفتم فکر میکردم حتماً من را تنبیه خواهند کرد. تا رفتم دفتر دیدم که مدیر و ناظم من را بوسیدند و گفتند تو چقدر حاضر جوابی و این حاضر جوابی همان استعدادی است که خالق من، به من داده و من به یک هنرپیشه بدیهه ساز معروف هستم."
این گونه شد که رضا ارحام صدر، برای اولین بار پا به صحنه تئاتر دبیرستان ادب گذاشت و در "رفیق ناجنس" بازی کرد. اما چرا صحنه تئاتر ادب و چگونه؟
ماجرا از این قرار است که به رسم انگلیسیها هر ساله در این دبیرستان جشنی برگزار میشد. جشنی که در آن به فارغالتحصیلان "ادب" مدرک دیپلم تحویل میدادند. از قضا همان سال به جز از بازیگرانی که از بیرون دعوت شده بودند، قصد داشتند از شاگردان خود دبیرستان نیز کمک بگیرند و اولین نفر هم "رضا ارحام صدر" بود.
در جشن سالانه دبیرستان ادب معمولاً برای معلمان و والدین و بزرگان شهر سه شب نمایش اجرا میشد، اما در زمان حضور ارحام صدر به دلیل استقبال از نمایش «رفیق ناجنس» تا هفت شب بلیت فروخته شد.
ارحام در ادامه، فعالیت هنری خود را از ۱۳۲۶ به صورت جدیتر و منسجمتری با بازی در تئاتر اصفهان آغاز کرد. در ۱۳۲۷ ناصر فرهمند نخستین تئاتر حرفهای را در اصفهان تأسیس و از ارحام صدر برای همکاری دعوت کرد. تمام تلاش وی آن بود که نمایش کمدی از حالت فکاهی محض خارج و با انتقاد از مسائل سیاسی و اجتماعی همراه باشد.
ارحام در این باره میگوید: " یکی از شبها که برای اجرا میرفتم، چند نفر جوان ایستاده پای ویترین تئاتر و با هم بحث میکردند. یکی از آنها به دیگری گفت، میدونی اینها کی هستند که عکسشان را انداختهاند. گفت نه، گفت اینها مزه بیندازهای شهر هستند. آن یکی گفت نه بابا. اینها دلقکند. من از این دو تا حرف رنجش پیدا کردم. رفتم تو تئاتر شب بدی را گذراندم تا نقشم را بازی کردم. تئاتر هم کیسی بود به نام حاج عبدالغفار در تهران. حاج عبدالغفار هم رُل یک نفر سدهای بود که یک دکان تعمیرات دوچرخه داشت که من هم اسدالله نوکر اصفهانی او بودم.
نمایش که تمام شد، آخر شب راه منزلمان یکی بود. آخر شب من و آقای ثبوت هر دو با هم ساکت به سمت خانه میرفتیم. وسط راه به من گفت تو چرا امشب حرف نمیزنی؟ گفتم من دمقم، کسلم. گفت چرا؟ داستان را برایش گفتم که چند نفر بودند، این اظهارات را راجع به ما میگفتند که ما مزهبینداز یا دلقکیم. گفت نه نه تو که الان دیپلم گرفتی و بعد هم میخواهی تحصیلاتت را ادامه بدهی، اصلاً نباید به این حرفها توجه داشته باشی. گفتم حالا استاد یک نظر دارم. گفتم من نظرم این است که ما صرفاً نباید مردم را بخندانیم که آنها هم خیال کنند ما مزه بینداز یا دلقکیم. من معتقدم یک صحنههای انتقادی هم در نمایشهایمان بگذاریم و اصلاً ننویسید نمایش سراسر خنده و کمدی مثلاً خسیس، بنویسیم نمایش کمدی انتقادی خسیس.
گفت: خوب این نظر را فردا عصر که بزرگان قوم و پیرمردهای تئاتر هم هستند، بگو. اگر آنها نظر دادند، شروع میکنیم. انتقاد هم میکنیم. گذشت و فردا عصر شد و من زودتر آمدم و دیدم اتفاقاً مرحوم جهانشاه و مرحوم رفیعی و مرحوم رشتی زاده که او هم از کمدیبازهای قدیمی اصفهان بود، نشستند و دارند چای میخورند. یک مرتبه من که آمدم، مرحوم فرهمند گفت: آقایان، این ارحام دیشب آخر شبی یک همچنین نظری داشت، شما چه میگوئید؟ وقتی من نظریهام را برای آقایان گفتم، همهشان بالاتفاق گفتند چه خوب، هدفش این است که وقتی ما مردم را بعد از ۲ ساعت خنداندیم، و از در سالن بیرون رفتند، یک چیز معنادار هم کف دستشان باشد. یک موضوع اخلاقی، اجتماعی، فرهنگی و یک نتیجه اجتماعی و اخلاقی.
مرحوم ناصر فرهمند گفت من حرفی ندارم، ولی یک مقدار انتقاد از دستگاههای دولتی بکنیم، ما را میگیرند. من گفتم نه خیر استاد. آنها وقتی وظایفشان را به خوبی انجام نمیدهند انتقاد میکنیم و مردم هم هو میکنند و در واقع ما در لفافه طنز یک گوشه کنایههایی میزنیم و این جیگر مردم را وقتی یک همچین چیزهایی بشنوند، خنک میکند. اجازه میدید از همین امشب شروع کنیم؟ گفت شروع کن…"
پس از مدتی با سرمایهگذاری علی صدری (پسر عموی ارحام صدر) «گروه تئاتر سپاهان» شکل گرفت، ولی پس از مدتی ناصر فرهمند همراه گروهی از بازیگران از این گروه جدا شده و گروه تئاتر اصفهان را شکل دادند. ارحام صدر به همراه نصرتالله وحدت در «گروه تئاتر سپاهان» ماند و با افزوده شدن بازیگران زن به این مجموعه فعالیت گروه به اوج رسید.
وی اینگونه در باره سرانجام "گروه تئاتر سپاهان" میگوید: "کم کم صدری که دو سالن تئاتر تأسیس کرده بود یکی از آنها را تبدیل به سینما کرد و دید درآمد سینما بهتر است. من هم مدتی قهر کردم و رفتم و به جای من همایون را آوردند که به او همایون چاق میگفتند و کمدی بازی میکرد. مرحوم جهانگیر فروهر هم بود ولی اینها نتوانستند جای من را پر کنند. من طوری نقش کمدی را بازی میکردم که برای مردم خاطرهانگیز بود به هر حال آمدم بیرون و تئاتر را رها کردم. صدری هم آنجا را تبدیل به سالن سینما کرد."
چند سال پس از این جدایی، هنرمندانی چون مرحوم خندان، خدادوست زارع، محمد گلستان، منصور جهانشاه که تازه وارد تئاتر شده بودند، نزد ارحام صدر رفتند و از "تئاتر گروه هنری ارحام" پیش او گفتند.
گروه هنری ارحام در ۱۸ سال حیات خود برنامههای یکی از دیگری قویتری روی صحنه برد. افراد هنرمندی هم از این گروه وارد عرصه تئاتر کشور شدند. رفیعی، پرویز ممنون و تقی نکته دان که هر سه دارای مدرک دکترای تئاتر هستند و به ترتیب در فرانسه، اتریش و آمریکا درس خواندند، هر سه با گروه هنری ارحام شروع کردند.
"شبنشینی در جهنم" در سال ۱۳۳۶، اولین حضور ارحام صدر در سینما بود. روزی که مهدی میثاقیه برای تماشای نمایش "وادنگ" به اصفهان آمده بود نسخهای از سناریو را از ارحام صدر گرفت که بعدها تبدیل به فیلم شبنشینی در جهنم شد. در این فیلم ابتدا قرار بود ارحام در نقش حاج جبار ظاهر شود، اما به دلیل ضعف هنر گریم در آن زمان، نقش نوکر حاج جبار را بر عهده گرفت. ارحام صدر در مجموع در هفده فیلم سینمایی و سه مجموعه تلویزیونی نیز بازی کرد.
ساخت هتل عباسی توسط بیمه ایران در زمانی که ارحام صدر مدیر عامل بیمه ایران در استان اصفهان بود محقق شد. او در این باره میگوید:
"من آن زمان مدیر بیمه ایران بودم، سرمایه ساخت این هتل سودی بود که بعد از مدتی در بیمه ایران جمع شده بود و قرار بود به مرکز منتقل شود، اما من اعتقاد داشتم این پول مردم اصفهان است و باید صرف خود شهر شود."
بعد از انقلاب اسلامی، تئاتر در اصفهان تعطیل شد و پس از احیای تئاتر نیز ارحام تا پایان عمر ممنوعالتصویر بود و تنها در اواخر عمر از وی برای شرکت در سریال "کوچه اقاقیا" دعوت شد که به دلیل بیماری آن را نپذیرفت. ارحام صدر تا پایان عمر در اصفهان زندگی کرد. وی در سال ۱۳۸۷ در اصفهان درگذشت و در قطعه نام آوران باغ رضوان به خاک سپرده شد.
وی میگوید روزی مقامات دولتی خواستند که مرا به فعالیت هنری در تهران وادار کنند که در پاسخ شان گفتم:
"هر موقع توانستید منارجنبان اصفهان را از بیخ کف تا کف ببرید و در لالهزار تهران کار بگذارید آن موقع بغلش بلندگو اعلام میکنه تئاتر ارحام امروز ظهر اینجا برگزار میکنه."
نظر شما