به گزارش ایمنا، روزنامه جام جم نوشت: زیباییهای مسحورکننده فیلیپین، جزیره چشمنواز بوراکای، جزیره رویایی پالاوان در میماروپا که میان دریای چین جنوبی و سولو واقع شدهاند و پاتوق توریستهای زیبایی پسندند یا آکواریوم خیره کننده شهر مانیل که گردشگران خارجی را مبهوت عظمتش میکند و حتی چشم اندازهای بکر سواحل گرمسیری که باد زیر درختان های نخل سرسبزش میافتد و آفتابی که روی سفیدی سواحل صدفی اش لحظات حظ آوری را خلق میکند هیچکدام به اندازه نام گوشنواز وطن نتوانست برای محمد الوندی جذاب باشد. محمد جوان است و در ابتدای دهه سوم زندگی. او زیباییهای کشور محصور در آبهای اقیانوس آرام، یکی از بی حاشیه ترین کشورهای جنوب شرق آسیا را گذاشت، حتی از شغلش که خلبانی بود و برایش درآمد خوبی داشت، دست کشید تا به ایران دوست داشتنی خودش برگردد آن هم با دستی پر و مغزی انباشته از افکاری به نفع مردم وطن.
او در فیلیپین، کشوری که در آن درس خوانده و خلبان هواپیمای مسافربری شده بود، در کشوری که همه چیزش را دوست داشت به جز غربت و دوری از کسانی که قلبش متعلق به آنهاست، به غیر از جاذبههای گردشگری و عکسهای کارت پستالی و تیزرهای تبلیغاتی برای جذب توریست، کامیونی را دیده بود که مثل ایران خودمان، در فواصل مشخص، جمعی از دندانپزشکان که کار خیر میکنند سوار آن میشوند و میزنند به دل مناطق محروم این جزیره شرقی و به مردمی که دور از چشم گردشگران خارجی و جایی سوا از زرق و برق پایتخت و شهرهایی که تقریباً هر سال سواحلشان جزو برترین سواحل جهان میشود، به مردمی محروم و ندار، خدمات رایگان میدهند.
خودرویی که مرکب این دندانپزشکان نیکوکار بود آن چنان به چشم محمد آمده بود که جرقهای را در ذهن او روشن کرد. او در خیالاتش ماشینی مشابه را دیده بود که با تدارکاتی بهتر و سر و شکلی شکیل تر در ایران تجهیز میشود و در سرزمینی که نیکوکاری در تار و پودش بافته شده، راه مناطق محروم را پیش میگیرد و در خانه مردمی را میکوبد که خدمات دندانپزشکی برای آنها تجمل محسوب میشود و به جز کشیدن دندان نه به چیز دیگری فکر میکنند و نه پولی برای درمان و زیباکردن دندانهایشان دارند.
این جرقه کم کم جان گرفت و شعله کشید و آتشی گرم و لذتبخش شد که محمد از وجودش گرمی میگرفت و با کمک آن دانه دانه رشتههای اتصالش با غربت را میبرید و او را به وطن و به سرزمین مادری که هیچ جا به خوش بویی آنجا نیست، متصل میکرد. عزم جزم یک جوان به این ترتیب دستمایه یک حرکت خودجوش و جهادی شد؛ حرکتی که مثل مویرگهای طویل بدن انسانها که خون این مایه حیات را به دورترین اندامهای بدن میرساند، خدمات دندانپزشکی را تقدیم کسانی میکند که حتی در خوشترین رویاهایشان نیز گمان نمیکردند گروهی پزشک جراح با احساس، گرانترین و ظریفترین خدمات پزشکی را دو دستی و با لذت تعارفشان کنند.
خواستن توانستن است
او میدانست اولین نیست، او مطمئن بود کسانی غیر از او زودتر و شاید بهتر کارهای مشابهی را انجام دادهاند، محمد یقین داشت در ایرانی که سمبل زایش و جوشش مهربانی است کسانی پرقدرتتر از او سالها قبل دغدغه خدمت داشته و راهی مناطق محروم شده و حتماً دندانهای بیمار مردم سرزمین مادری را نیز نشانه رفتهاند. او اما با خودش گفته بود دست خورده بودن این راه مانع ورود به آن نمیشود، برعکس هر قدر خدمات از مجاری متعدد به مناطق محروم برسد، لطفش بیشتر میشود و افراد بیشتری از رنج و درد رهایی مییابند.
این شد که خواستن مثل همیشه توانستن شد. محمد به شهری که در آن درس خوانده و صاحب شغل و جایگاه اجتماعی شده بود بدرود گفت و سوار بر یکی از پروازهای خطوط هوایی فیلیپین وارد تهران شد؛ شهری که گرچه دودآلود و خاکستری و گرد گرفته است ولی با این حال نفس است و نفس برای اهالیاش. محمد الوندی در راه پر فراز و نشیبی که در پیش گرفته بود، میدانست قدم اول خریدن یک خودروی متناسب است. او آن ماشین فیلیپینی را دیده بود و میخواست روی دست آن بلند شود تا کار خدمت رسانی به مردم نیازمند بی دردسرتر پیش برود. ماشینی که او خرید شبیه آنهایی است که موادغذایی را در پخش مویرگی شرکتهای تولیدکننده میان مغازههای سطح شهر توزیع میکنند با این فرق که باری که این خودرو باید حمل کند نه موادغذایی که یونیت دندانپزشکی و تجهیزات مورد نیاز طوری است که یک مطب دندانپزشکی تداعی شود.
خرید انجام شد و سپس محمد ماند و ماشینی که باید تجهیز شود. او دریافته بود که در سراسر ایران فقط یکی دو نفر توان تبدیل کامیون به مطب دندانپزشکی را دارند آن هم نه بی عیب و نقص. همین شد که او از واگذاری کار به غیر منصرف شد و از پدر و برادرش که آدمهایی فنیاند کمک گرفت تا این کامیون معمولی به جایی خوب برای درمان دندانهای بیماران تبدیل شود.
برای اینکه چنین حاصلی به دست آید سرمایه زیاد و وقت بسیاری صرف شد ولی کامیونی که الان با سری بلند جلوی شاتر دوربینهای عکاسی قرار میگیرد آنچنان خوب از آب درآمده که ارزش وقت و هزینههای صرف شده را دارد. روی اتاقک این خودرو، روی جداره سفید و بلند آن تصویر دستهایی با رنگهای مختلف نقاشی شده که رو به آسمان بلند است و استمداد طلبیدن را تداعی میکند؛ دستهایی که میتواند دستهای مردم مناطق محروم کشور باشد به سمت دندانپزشکان خیری که بی ادعا برای کمک به آنها، مال و دانش و توان خویش را خیرات میکنند.
سرمایهای به نام پزشک پای کار
یک کامیون هر قدر هم که خوب طراحی شده باشد و هرقدر که از مشابه فیلیپینی اش بهتر و مجهزتر باشد اگر پزشکی حاضر نشود داخل آن بنشیند و به نقاط دوردست برود و به مردم بی چیز خدمات بدهد آهن پارهای بیش نیست. کامیونی که به همت محمد و به مدد افکار بلندش ساخته شد اما حتی برای یک لحظه آهن پاره نماند و دندانپزشکان نوعدوستی که هرکدام ته ذهنشان روزی به خدمت به فقرا فکر کرده بودند به تدریج آن را محل کار و مطب دوم خویش دانستند.
اکنون حدود ۳۰۰ نفر از دندانپزشکان جوان تا میانسال ایران حتی متخصصان جراح در رشتههای مختلف دندانپزشکی با این کامیون خدمات سیار به مردم محروم کشور ارائه میدهند و هرکدام درطول ماه برای مدتی دل از پایتخت و اتاق کارهای تمیز و راحت خویش میکنند تا راحتی را به عقب مانده ترین نقاط کشور و عطش دارترین مناطق برسانند.
برخی از این پزشکان نه تنها از وقت و انرژی خویش که از مال خود نیز هزینه میکنند و به گفته محمد مواد دندانپزشکی را که گرانترین بخش خدمات است با خود میآورند تا در هر سفر تعداد بیشتری از هموطنان از رنج و درد بیماریهای دهان و دندان خلاص شوند.
این اتفاق البته در همه حرکتهای خودجوش و جهادی سابقه دارد؛ جهادیها و نیکوکارانی که میکوشند گمنام بمانند هم توان خویش را وسط میگذارند و هم دارایی شان را با این هدف که زندگی برای محرومانی که سر راهشان قرار گرفتهاند کمی راحت تر از قبل شود.
اوضاع خراب دندانها
دندانهای سالم و ردیف که زینت چهره ما آدمهاست خیلی زود رو به اضمحلال میگذارد و از پس بی توجهیهایی که از روی ناآگاهی یا ناچاری به آنها میشود خیلی زود به زشتترین بخش صورت مان تبدیل میشود. کلنجار پزشکان خیر در کامیون سیار دنداپزشکی دقیقاً با همین دندانهاست که در حفره دهان بسیاری از مردم مناطق محروم به تکههایی زشت و بدبو و دردناک تبدیل و بدون اینکه خودشان خبر داشته باشند علت بروز بسیاری از بیماریهایشان شده است.
محمد میگوید وضع اغلب دندانهای این مردم خراب است؛ دندانهای خراب، مرواریدهایی که سالهاست دیگر غلتان نیستند و فاسد شدهاند، دندانهایی که یا به عصب رسیده و باید عصب کشی شوند یا خرابی از عصب شان نیز گذشته و باید کشیده شوند. حتی بیشتر بچههای مناطق محروم و کم برخوردار کشور به روایت محمد، دندانهای خراب زیاد دارند تا جایی که امکانات و تجهیزات کامیون سیار اجازه دهد تک تک روی یونیت دندانپزشکی خوابانده، معاینه و درمان میشوند.
بعضی وقتها اما خرابی به حدی است و غفلت آنچنان عمق دارد که دندانها باید کشیده شوند و روی لثههای خالی باید دندانهای مصنوعی سوار شود؛ آن هم روی لثههای افرادی بعضاً جوان و زیر ۳۵ سال. محمد برایمان تعریف میکند که در یکی از سفرهایش به سیستان و بلوچستان جوانی ۳۰ ساله را دیده که حدود ۲۰ دندان داشت و وضع این دندانها به حدی خراب بود که دیگر تاج نداشت و فقط مشتی ریشه بود که جراح دندانپزشک حدود ۲۰ جراحی انجام داد تا تک تک ریشهها را بیرون بکشد و در نتیجه برای ساخت دندان مصنوعی از دو فک بیمار قالب بگیرد.
محمد میگوید در مناطق محروم کشور، حتی نقاط کمتر توسعه یافته شهر تهران از این نوع بیماران زیادند و برای بیشتر بیماران دستکم هفت هشت جراحی انجام میشود. کامیون سیار دندانپزشکی خیریه از یک سال پیش که نخستین استارتش را زد تا امروز که کرونا مانع جدی گسترش فعالیتهاست در تهران حدود ۲۰۰۰ ویزیت و حداقل ۴۵۰ درمان و در سیستان و بلوچستان حداقل ۶۰۰۰ ویزیت و حداقل ۲۰۰۰ درمان انجام داده که همگی تلاشی بودهاند برای نجات دندانهایی که امیدی به آنها هست و جایگزین کردن دندانهایی که فرصت طلایی برای نجاتشان ازدست رفته است.
جوانی با آرزوهای بزرگ
دل محمد الوندی آکنده از آرزوهای بزرگ است. ذهن و قلب او خانه رویاهای شیرینی است که به شخص خودش مربوط نمیشود بلکه معطوف است به مردم محروم و آنچه نیاز دارند. در کامیون سیار دندانپزشکی او علاوه بر دندانپزشکانی که در آن طبابت میکنند گاهی اوقات پزشکان سایر رشتهها نیز حاضر میشوند و به فراخور نیاز بیماران، خدمات میدهند؛ از پزشکی عمومی گرفته تا متخصصان زنان و اعصاب و دیگران. چون مشکل جسمانی مردم مناطق محروم کشور فقط دندانهای مشکل دار آنها نیست و تجربه سفرهای سایر پزشکان با این گروه جهادی ثابت کرده هر متخصصی که همراه باشد دردی از این مردم را شناسایی میکند، محمد این روزها به فکر خرید چند کامیون دیگر و تجهیز آنها با دستگاههای سونوگرافی و ماموگرافی هم هست؛ دستگاههایی بیشتر برای غربالگری و شناسایی بیمارانی که نبود امکانات، درد آنها را به مخفیترین لایههای ذهنشان رانده، مخصوصاً مشکلات زنان باردار را در مناطق محروم که ترس از تولد نوزادی بیمار از آنها جدی جدی است.
محمد میگوید چون به تجربه دریافته که مردم محروم کشور نه دسترسی به خدمات تشخیصی دارند و نه پولی برای هزینه کردن در این دو بخش، او به چشم دیده که بسیاری از زنان، گرفتار سرطانهای پیشرفته پستان و دیگران گرفتار دردهای کهنه و خطرناک میشوند. رسیدگی به این دردها برنامه آینده این جوان و همکاران معنوی و نیکاندیش اوست؛ برنامهای که ابتدا روح بانیان آن را صیقل میدهد و سپس دست نیازمندی را به گرمی میفشارد.
نظر شما