به گزارش خبرنگار ایمنا و بر اساس یادداشتی از"حسین فتحی اکبری"، دانش آموخته مطالعات شهری:
به چیزی «خیابان» میگوئیم که هیچ ربطی به خیابان ندارد زیرا میان مردم و خیابان گسستی ایجاد شده است؛ گسستی شناخت شناسانه (معرفت شناسانه). زبان این گسست، زبانی است که به دنبال واقعیتزدایی از خیابان است. زبانی که خیابان را صرفاً در حجمها و سطوحش میبیند و مردم را حذف میکند. مردمی که خیابان باید در رابطه با آنها تعریف شود.
خیابانی که شخصیت دارد. دارای بیانی، معنایی، یا شیوهای از وجود خودش است. خیابانی که به مثابه انسان سخن میگوید، خیابانی که میتواند خلقوخوی خود، منشأ های اجتماعیاش و موقعیت تاریخیاش را نشان دهد و به واقعیت تحقق ببخشد. خیابان همیشه و از همان ابتدا پیشروی مردم بوده است، حتی اگر مردم از خیابان روی برگردانند. خیابان جایی است که مردم غریبه میتوانند در آن جدل کنند و همصدا شوند. این امکان منحصربهفرد خیابان است.
چرا به جای «خیابان» از کلمهی همچون «شریان» یا «مسیر حرکت» _ اتوبان _ استفاده میشود. ساختن این همه اتوبان برای خیابانزدایی از شهر است. برای سلب امکان همصدایی. البته این اصطلاحات خنثی نیستند. بلکه استعارههایی اندام گرایانه به شمار میآید. این اصطلاحات در پی تأکید بر شباهت شهر به یک موجود زندهاند. در این اصطلاحات کارکرد دارای اولویت است، یعنی کارکرد پدیدهای چون خیابان را تنها به حملونقل تقلیل میدهند. کارکردی که انسان را از آن بیرون میراند.
در «شریان» و «مسیرهای حرکتی»، اتومبیلهایی با مدلهای مختلف از کنار هم میگذرند، همگی ایزوله در اتاقکهایی آهنی، مکث در خیابان گریزناپذیر و حتی مطلوب است چون ما مشغول یکدیگر میشویم، اتوبان اما راهی است برای شتابان گذشتن. خیابان معطوف به اکنون است، اما اتوبان معطوف به مقصدهای مختلف هریک از ما. در نتیجه واقعیت خیابان چیز دیگری است، واقعیتی که برای همصدایی مردم یک فرصت و برای پادشاهان خودخواه سرشار از تهدید است.
مفهوم خیابان عمیقاً سیاسی است. خیابان محل گذر نیست، محل نظارهی دیگری و نظاره مردم غریبه است. خیابان علیه سلسله مراتب است؛ در خیابان هرکسی که باشی تنها انسانی غریبه به نظر میرسی. همین یعنی امکان توأمان جدل و همصدایی. در انقلاب، مردم در خیابانها تظاهرات میکنند و همصدا میشوند. مردمی که تا لحظهای پیش غریبههایی بیش نبودند. تظاهرات متضمن استفاده از «خیابان» بهمثابهی یک رسانه است. رسانهای برای نمایش جمعیت. برای مانور قدرت. برای بهرخکشاندن عِده و عُدهی حامیان. در واقع خیابان عرصهای است برای هماوردیِ جریانهای مختلف؛ خیابان دموکرات ترین رسانهی سیاسی است.
خیابان نباید به یکی از رسانههای انحصاری حکومت و نظام سیاسی حاکم تبدیل شود. خیابان باید رسانهای باشد که سمپاتها و هواداران احزاب و گروههای سیاسی خُرد و کوچک آزادانه و تقریباً بدون مخاطره از آن بهره بگیرند. این در حالی است که در قانون اساسی (اصل ۲۷) صراحتاً حق استفادهی مسالمتآمیز شهروندان از خیابان به رسمیت شناخته شده است اما در عمل این تنها یک جریان سیاسی خاص است که آنهم هر از گاه و بهطور محدود اجازه یافته است از این رسانه علیه مخالفانش استفاده کند، و معنای نخستین خیابان را تقلیل دهد و در آن کارناوال تبلیغاتی با ملغمهای از کارکردهای فراغتی - سیاسی راه بیاندازد.
ما بیش از هر زمان دیگری محتاج خیابان هستیم. محتاج جدل بر سر چگونه زیستن، جدل بر سر اخلاقی زیستن. محتاج مخالفخوانی و همصدایی. ما محتاج خیابان هستیم، برای بیهدف پرسهزدن در میان یکدیگر، برای گفتوگو بر سر آینده؛ ما محتاج نظم برابری طلب خیابان هستیم. خیابان اتفاقی به وجود نیامده است و اگر تداوم زمان اجتماعی به اندازهی کافی آرام باشد، خیابانی ممتاز میتواند شکل بگیرد. مردمی که سالبهسال شیارهایی را بر حافظهی خیابان حک کردهاند. مردمی که شکوه، کارکرد فصول، غم، شادی، آزادی، شعار، عشق، کار، دستههای عزاداری، جشن، رنج، فقر، بحران و گاه انفجارهای خشم را بر چهره تاریک و روشن خیابان حک کردهاند؛ جایگاه انسانی و قابلیتهای تاریخی خیابان را خنثی نکنیم.
نظر شما