به گزارش خبرنگار ایمنا، فیلم «مثل پدر؛ مثل پسر»، ماجرای ریوتا با ایفای نقش ماساهارو فوکویاما، هنرپیشه شناخته شده ژاپن، معماری موفق در توکیو است که ساعتهای زیادی از شبانه روز را برای تامین زندگی همسرش و پسر شش سالهاش، کیتا به کار اختصاص میدهد اما وقتی آزمایش خون نشان میدهد که کیتا هنگام تولد با کودکی جابهجا شده است روابط این خانواده دچار دگرگونی میشود.
حمیدرضا محمودی نژاد، دانشجوی دکتری مشاوره با اشاره به ویژگیهای فرهنگی و روابط مادر فرزندی و پدرسالارانه در ژاپن، بر این باور است که رابطه بین همسری و والد_فرزندی در این فیلم برجسته است.
یکی از نکات مطرح شده در این فیلم تشویق به فرزندآوری است و طبق نظریه جان لاک کودکان الواح سفیدی هستند که چیزی در آنها نیست و با تربیت شکل میگیرند. در بخش دیگری از تحلیل روانشناختی این فیلم بر این موضوع تاکید شده که والدین از کودکان تا زیر سالهای ابتدای دبستان به طور مستقیم سوال نپرسند؛ چراکه جواب سوالات مستقیم کودکان قابل استناد نیست.
در تحلیل روانشناختی فیلم «مثل پدر؛ مثل پسر» بر روابط نارسیستیک (خودشیفتگی) پدر و دگرگونی وی در خلال فیلم و مطیع و فرمانبرداری بیش از حد مادر تاکید کرده و بر این نکته صحه گذاشته شد که در تربیت متعادل نیازمند اعمال ۵۰ درصد اقتدار و ۵۰ درصد مهربانی از سمت پدر و مادر هستیم.
در بخش دیگر به تحلیل روانشناختی ارزشگذاری و الگوبرداری کودکان از والدین اشاره شد که در برخی موارد این الگوبرداری ناخودآگاه در ضمیر کودک ثبت میشود و تا آخر عمر بدون آن که متوجه شود آن الگوی دریافتی از والدین را تکرار می کند.
تحلیلگران روانشناختی در برنامه «سینماگپ» به نظریه وینیکات و توجه به رابطه اولیه مادر-کودک هم اشاره کردند. طبق این نظریه که تمرکز آن بر روابط اولیه مادر و کودک است باید خاطرنشان کرد که در مرکز نظریه وینیکات مفهوم «خود» از اهمیت بسزایی برخوردار است و به عقیده وینیکات تنها در رابطه مادر کودک تسهیل شده و شکل میگیرد و تمام مفاهیم دیگر در واقع پشتیبان این دیدگاه هستند.
به عقیده وینیکات مفهوم خود در انزوا شکل نمیگیرد بلکه در روابط ما ابتدا با پدر و مادر و سپس با بقیه اعضای جامعه شکل میگیرد. این شکلگیری تا بزرگسالی ادامه خواهد یافت و با رشد ما این حس خود نیز در روابط رشد پیدا میکند اما قدم اولیه این روابط یعنی همان رابطه اولیه کودک_مادر بسیار مهم بوده و تعیین کننده چگونگی برداشت دیگر قدمها است.
در بخش دیگر به پدیده خود کاذب هم اشارهای شد. زمانی که والدین به شکل هشیار و ناهشیار قادر به برآوردن نیازهای کودک نباشند و به رفتارهای خودانگیخته کودک به طور مناسب پاسخ داده نشود و در عوض سعی شود که آرزوها و تمایلات بر کودک توسط والدین تحمیل شود. در این زمان کودک متوجه میشود نیازهایش قابل قبول نیست و ناهوشیارانه مطیع شده و با این پیروی از محیط سعی میکند از تجربه احساس ناامیدی و بی کفایتی جلوگیری کند و کودک تبدیل به آنچه میشود که نیست که میتوان در بخشهایی از این فیلم جستجو کرد.
نظر شما