به گزارش خبرنگار ایمنا، سمانه صائب مطلبی در چند پست اینستاگرام خود به فساد در شهرداری زاهدان انتقاد کرده و نوشت:
"فساد مالی، رشوه و رانتخواری چنان در نهاد غیردولتی شهرداری زاهدان جولان میدهد که متأسفانه دیوار بیاعتمادی در میان مردم و مدیریت شهری بلندتر از همیشه است. در این شرایط سخن گفتن از مشارکت مردم برای توسعه شهر، تنها به آرزویی بزرگ و مضحک شبیه است. یکی از دلایل ایجاد فساد در شهرداریها به عدم نظارت دقیق و ضعف نهادهای نظارتی و منافع شخصی بر میگردد. اگر فقط در موضوع کمیسیون فروش ملک شهرداری تفحصی جهادی صورت گیرد، موارد قابل توجهی آشکار خواهد شد که امیدوارم نحوه واگذاری اراضی در کمیسیون فروش شهرداری، بالاخص عرصههای موجود در مناطق برخوردار شهر زاهدان طی سالهای اخیر توسط نهادهای نظارتی انقلابی، بررسی و هویت و وابستگیهای خاص افراد تحویل گیرنده زمین مشخص و حقوق مردم مظلوم زاهدان که صاحبان اصلی شهر هستند اعاده گردد".
"یکی از مطالبات همیشگی که هر از چندگاهی در جلسات شورای شهر مطرح و با قول اقدام و رسیدگی فوری باز به فراموشخانه شهرداری زاهدان ارجاع داده میشه، قراردادهای عجیبی هستند که بیشتر شبیه کوزهای عسل اهدایی هستند تا قرارداد و تعهدی حقوقی. قرارداد واگذاری املاک و محلهایی که متعلق به بیت المال و عموم مردم است به شکل اجاره به اشخاصی که زور کسی بهشان نمی چربد و حتی شاید میراث بماند برای فرزندشان تا احتمالاً هر وقت که آبها از آسیاب افتاد ادعای مالکیت هم بکنند. نکته جالب اینکه اجاره یکی از این مکانها مثلاً رستوران ایرانمهر در پارک لاله زاهدان ماهی سی هزار تومان و بقیه هم به همین ثمن بخس! …
باغ خانواده با درهای بسته به روی مردم و یکسال از پایان قرارداد با مثلاً بخش خصوصیاش گذشته… کافه رستوران هشت بهشت، گراناز و… و قراردادهایی که میتواند طبق قانون و مزایده و تشریفات در دسترس همه باشد و منفعتش به شهر و مردمش برسد. متاسف و اندوهناکم برای شهرم و برای اینگونه اقدامات که حتی با اعطای بهترین شرایط به طرف قرارداد و در نظر نگرفتن منافع شهرداری که همون منافع مردمه با وجود سالها از پایان این قراردادها، توان و ارادهای برای خلع ید در شهرداری وجود نداره. چرا که سکههای زر، تماسهای زور، شیرینی تبانی، تلخی تهدید و رنگ بی عدالتی واقعیت دارند. اینو هم باید بگم که من قصد ندارم برای دور بعد انتخابات شورای شهر کاندید باشم پس لطفاً این پستهای بنده رو حمل بر محبوبیت طلبی و رأی نگذارید. من برای خودم مینویسم و شما و دیگر هیچ".
"چهار نفر نیروی جوان، باتجربه چهار پنج سال کار در شهرداری یکی از مناطق زاهدان یک روز صبح خبر اخراجشان را دریافت میکنند. دلیل؛ چون دو نفر سفارش شده شهردار محترم زاهدان و دو نفر سفارش شده رئیس محترم شورای شهر میبایست به جای آنها استخدام بشوند.. این چهار نفر جدیدترین موارد از صدها موردی هست که تو این چندسال اخیر توسط شهرداری استخدام شدن. طبق معمول همه از وابستگان و نور چشمان. بخش اعظمی از بودجه سالیانه شهرداری زاهدان برای حقوق و مزایای پرسنل عریض و طویلش صرف میشود و متأسفانه در خور این حجم از نیروی انسانی، پیشرفت و توسعهای در زاهدان حاصل نمیشود".
"انتخابات هیئت رئیسه شورای شهر زاهدان شورای اسلامی شهر زاهدان عضو شورای شهر زاهدان انتخابات یعنی رأیگیری عادلانه بین چند کاندیدا در شرایط آزاد در راستای رسیدن به اهدافی که به توسعه و مردم سالاری منجر گردد".
همچنین وی چندی پیش با انتشار مطلبی دیگر از "استخدامهای سفارشی" لیست چند دهنفره در استانداری سیستان و بلوچستان خبر داد و مدعی شد این موضوع پیش از این نیز در سال ۹۵ در استانداری رخ داده و در جریان آن بستگان و نزدیکان فرماندار و معاون استاندار استخدام شدهاند.
"این قصه سر دراز دارد… این چند خط شاید تنها درد دلی باشد از یک شهروند زاهدانی، از یک ایرانی که میبیند و درد میکشد… سال نود و پنج خبر استخدام چهل و هفت نفر از بستگان و نزدیکان فرماندار و معاون استاندار و دوستان در حلقه در رسانههای محلی منتشر شد و بارها تیتر خبرهای پرمخاطب قرار گرفت. بارها و بارها از سوی مردم و رسانهها باز مطالبه شد، استاندار قول پیگیری داد، معاونش هم… حرف و حرف و حرف… نتیجه این شد که آن لیست چهل و هفتنفره تبدیل شد به لیستی صدنفره و حالا همه این عزیزان وابسته مشغول کار هستند و خوشحال از اینکه خدا را شکر در این وانفسای مملکت، بیکار نیستند و همان آب باریکه معروف… ما هم میگوئیم خدا را شکر چرا که جوان ایرانی باید شغل داشته باشد و ایجاد شغل وظیفه حاکمیت است… اما نه بواسطه فامیل بودن یا رانت یا معامله بلکه در شرایط برابر… بگذریم حالا بااااز هم لیست چند دهنفره جدیدی در استانداری شکل گرفته است که همگی جوانند و از عزیزان وابسته به اشخاص ذی نفوذ… و انگار قصه استخدامهای سفارشی پایانی ندارد…
این چند ده نفر هم ناعادلانه آمدهاند و بیتردید گرد و غبار زمان، آمدنشان را از حافظهها پاک خواهد کرد چرا که هزار توجیه و تفسیر برایش رو میشود و میماند آن جوانی که درس خوانده و دستش به جایی بند نیست… وای به حال جامعهای که در آن هر کس به هر قیمتی به فکر جان به در بردن خودش باشد و با لبخندی حق به جانب، بدبختی دیگران را نگاه کند آن جامعه، محکوم به سقوط و فناست. به کجا چنین شتابان؟ پی نوشت؛ اگر میپرسید پس استخدامهای شهرداری چه؟ میدانم و سر فرصت به آن خواهم پرداخت اگر زنده بمانم".
نظر شما