به گزارش خبرنگار ایمنا، این محصول شگفتآور، نتیجه یک خیال پردازی بی حد و حصر است که پیش از این، چیزی شبیه به آن ساخته نشد بود؛ این انیمیشن ژاپنی کاملاً متفاوت از انیمیشنهای هالیوودی و با سبکی متکی بر نقاشی و حس آشکارای ژاپنی است.
در شهر اشباح صداهای انتخاب شده خشن و بلند نیستند و دیالوگهای محاورهای کاملاً با حرکتهای لب در زبان ژاپنی قابل تطبیقاند و در زمانی که داستان در حال انتقال اطلاعات زمینهای حساس است، به کمک صداهای مناسب، جهان خارجی و غیرواقعی برای تماشاگر کاملاً قابل پذیرش میشود. صداها در مورد اشیا، کار سادهتری دارند؛ افسون و فریبندگی فیلم آنقدر داستان را روان کرده که صداها به راحتی بر تصویرها منطبق میشوند؛ این گام بزرگ در پیشبرد بصری فیلم، بسیار مؤثر واقع شده است.
شهر اشباح با بهترین حالت ممکن به پایان میرسد؛ تخیلات موجود در آن با آسایش نافذ و پاکی خاصی همراهند و بدون تردید کارگردان قصد داشته با تقابل موجود در تخیلات و صحنههایی که آفریده، روی بیننده تأثیر بگذارد. رؤیا و کابوس، تصورات زیبا و یا بیتناسب، افسون کننده یا ترسناک، همگی بر یک موضوع واحد تکیه دارند و تاکید میکنند که چه فاصله کوتاهی بین موقعیتها و شرایط به ظاهر کاملاً متفاوت و غیرقابل مقایسه وجود دارد؛ بسیار کمتر از آن چیزی که میتوانستیم تصور کنیم.
اما مسئله مورد توجه در مورد شهر اشباح که حتی برای خود میازاکی کارگردان نیز جالب بود، شباهت آن به داستانی از هزار و یک شب است. فیلم یک داستان حادثهای و شجاعانه با دختری معمولی به نام «چیهیرو» است که تبدیل به زن قهرمان داستان میشود. داستان هزار و یک شب مد نظر، در مورد نسیمی جادویی است که روزی ویژگی خاصی به دو برادر میدهد و میتوانند حتی وارد بدن اژدها شوند، به جای کلونها حرف میزنند و جلوی بازگشت روحهای شرور به جهانشان را میگیرند. هرچند ممکن است شهر اشباح برای کودکان ترسناک باشد، اما داستان موفق میشود در یک حادثه اتفاقی و مسیری غیر واقعی، درسهایی در مورد قدرت عشق و دوستی بدهد و اهمیت هوشیاری در برابر طمع را یادآوری کند.
شهر اشباح یک انیمه بزرگ و حماسی است که در زمان نمایش، نه تنها در گیشه رکوردها را جا به جا کرد، بلکه جایزههای معتبری همچون اسکار را به دست آورد. اثری با جنس متفاوت، در دسته شاهکارهای استودیوی جیبلی است. این اثر هیجانانگیز در برابر تمام انیمیشنهای هالیوودی که بیشتر شما را سرگرم میکنند یا مفاهیم کلیشهای را به یادآوری میکنند، روح شرقی دارد؛ این ویژگی، شهر اشباح را اثری متفاوت از آثار هالیوودی درآورده است.
میازاکی در چند دهه، راه بسیاری طولانی را گذراند تا به شهر اشباح رسید و جان کلامش را در آن به تصویر کشید. این انیمه به دلیل کاربرد نقد هوشمندانه مدرنیته، توجه به حقوق زنان و ضررهای سرمایه داری برای فرهنگ شرقی و از همه مهمتر محیط زیست، جایگاهی ویژهای در دل دغدغهمندان جهان دارد؛ بیننده با هربار تماشای شهر اشباح - اگر از نشانههای اسطورهای مخفی شده در آن اطلاع داشته باشد- هر لحظه نکته تازهای دریافت میکند.
هایائو میازاکی قصد دارد قبل از ورشکست شدن، از میراث خود بهره ببرده و راهی هموار برای جهان آینده بسازد. سینما نقش کلیدی در شکل دهی به ذهن انسانها دارد؛ به گونهای که تأثیر تماشای یک فیلم، بیشتر از تأثیر خواندن یک کتاب، بر گروهی خاص است؛ دقت میازاکی در شناخت تاریخ و اسطورههای ژاپن ستودنی است.
میازاکی با نکته بینی خاصی به سمت زنده کردن سنتها رفته و آنها را در زمینههایی مانند معماری، حمام، زنان، پوشاک و خوراک و رنگها به بیننده نشان داده است. وی با هوشمندی از آن تصویرها به درستی بهره برده تا بتواند جان کلامش را به نحوی به تصویر بکشد که نزد مخاطب امروزی، نه کلیشهای باشد و نه در مفهوم آن گم شود. تنها یک مورخ میتواند چنین هنری داشته باشد؛ البته چنین استعدادی در اثر و قلم یک تاریخ دان نیز یافت نمیشود.
اگر میازاکی به جای پرداختن به دغدغههای تاریخی و سنتی، آثار تجاری تولید میکرد، شاید امروز تنها خاطرهای از دو یا سه انیمیشن به یادگار میگذاشت که در گذشته باعث سرگرمی یک نسل شده بود.، اما وی در کارهای خود محتوا با اهمیت تر از تکنیک و فرم دانسته است و همین ویژگی باعث شده که آثارش به زمان و مکان خاص ختم نشود و شاید بتوان گفت آثار وی بخشی از میراث اندیشه بشر در قرن بیستم است.
یادداشت از: کیوان محمدی - خبرنگار ایمنا
نظر شما