به گزارش ایمنا، بازار سرمایه در شرایطی وارد زمستان شد که دامنه نوسانات در آن تا حد زیادی کنترل شده است؛ در ماه آخر فصلی که گذشت شاخص اکثر روزها را در محدوده کانال ۱.۴ میلیون واحدی قرار داشت و ریزشهای شدید بلافاصله جبران و رشد شدید بازار نیز به سرعت با افزایش عرضه رو به رو میگشت.
این امر البته به معنای ناتوانی سهام شرکتهایی که با تحولاتی رو به رو هستند برای تطبیق قیمت با تحولات جدید نبود؛ به عنوان نمونه به موازات افزایش قیمت متانول در بازارهای جهانی، ارزش سهام شرکت پتروشیمی زاگرس طی یک ماه گذشته رشدی بیش از ۳۰ درصدی را تجربه نمود.
در مجموع رشد شاخص کل در آذر ماه اندکی بیش از پنج درصد و رشد شاخص هم وزن اندکی کمتر از ۱۷ درصد بوده است؛ اقبال بازار به سهام شرکتهای کوچک واکنشی است به افزایش عرضه در سهام بزرگ در جهت کنترل رشد شاخص؛ این اختلاف بازدهی بین سهام بزرگ و کوچک قابلیت استمرار برای یک ماه آینده را نخواهد داشت و در نتیجه یا رشد ارزش سهام در شرکتهای بزرگ منجر به جبران عقب ماندگی آنها در بازدهی خواهد شد و یا سهام شرکتهای کوچک دچار اصلاح قیمتی خواهند شد که اگر صاحبان نقدینگی خارج شده از کوچکترها امیدی به رشد ارزش بزرگترها نداشته باشند شاهد حاکمیت رکود و کاهش ارزش معاملات خواهیم بود.
در هفتهای که گذشت اظهارات علی پروین پیشکسوت تیم فوتبال پرسپولیس در برنامه پخش رقابت فینال لیگ قهرمانان آسیا مبنی بر ارزش گذاری ۳۰۰ میلیارد تومانی برای این تیم توسط سازمان خصوصی سازی و همچنین اختلاف سطح فوتبال باشگاههای کشور با لیگهای مطرح آسیایی، یک بار دیگر نگاهها را به سمت لزوم بازنگری در اقتصاد این رشته ورزشی بازگرداند؛ بی مناسبت نیست اگر در این نوشتار نگاهی به سهم شرکتهای پذیرفته شده در بازار سرمایه در گردش توپ فوتبال در لیگ برتر کشور داشته باشیم.
از ۱۶ تیم لیگ برتری هشت تیم نام شرکتهای بورسی را با خود یدک میکشند که شامل تیمهای گل گهر سیرجان، فولاد مبارکه سپاهان، فولاد خوزستان، آلومینیوم اراک، پیکان، سایپا، مس رفسنجان و ذوب آهن میباشند؛ جهت بررسی اینکه باشگاه داری برای این شرکتها چقدر آب میخورد به صورتهای مالی هر یک از این باشگاهها در سامانه کدال مراجعه میکنیم.
اگر چه دادههای موجود بر سامانه کدال در بهترین حالت مربوط به فصل قبل این رقابتها میباشد با این حال میتواند تخمینی از وضعیت درآمد و دارایی این باشگاهها به دست دهد؛ با وجود اینکه هر کدام از این باشگاهها در چند رشته ورزشی و همچنین پایههای مختلف سنی اقدام به تشکیل تیم و شرکت در رقابتهای ورزشی مینمایند اما بیش از ۷۰ درصد از درآمد و هزینه آنها به رشته فوتبال بزرگسالان باز میگردد.
بر اساس آخرین صورتهای مالی منتشر شده توسط این باشگاهها، بهای تمام شده فعالیتهای ورزشی آنها در مجموع بالغ بر چهار هزار میلیارد ریال برای یکسال مالی بوده است؛ به دلیل عدم شفافیت در ارائه جزئیات تسهیم بهای تمام شده بین رشتههای مختلف در تمامی باشگاهها نمیتوان رقم دقیقی از سهم فوتبال از این مبلغ بیان نمود اما همانگونه که ذکر شد در باشگاههایی که بیشترین تنوع رشتههای ورزشی را دارند (نظیر سایپا) ۷۰ درصد از هزینهها مربوط به فوتبال بوده است و در سایر باشگاهها نیز سهم فوتبال کمتر از این نیست.
بنابراین سهم فوتبال از بهای تمام شده فعالیتهای ورزشی این باشگاهها بالغ بر سه هزار میلیارد ریال است؛ کمترین بهای تمام شده مربوط به آلومینیوم اراک با ۱۸۸ میلیارد ریال و بیشترین هزینه انجام شده مربوط به فولاد مبارکه سپاهان با رقمی فراتر از هزار میلیارد ریال برای کل رشتههای ورزشی میباشد.
همچنین این ۸ باشگاه مجموعاً بیش از ۵۳۰ میلیارد ریال برای هزینههای عمومی و اداری در طول یک سال مالی پرداخت نمودهاند؛ اگر چه این ارقام در مقایسه با گردش مالی شرکتهای حامی رقم قابل توجهی به شمار نمیآید و میتوان در چهارچوب مسئولیت پذیری اجتماعی این شرکتها آن را توجیه نمود اما باید توجه داشت که در شرکتهایی که بخشی از سهام آنها به مردم تعلق دارد مسئولیت پذیری اجتماعی نیز باید با تصمیمات بهینه صورت پذیرد.
هزینه بیش از سه هزار میلیارد ریال برای فوتبال در سال گذشته توسط شرکتهای بورسی در شرایطی است که برخی بحرانهای کارگری که در سالهای گذشته برخی مناطق کشور را دچار بحرانهای امنیتی کرده است با مبالغی به مراتب کمتر قابل حل و فصل بوده است. به عنوان نمونه طلب نزدیک به ۶ هزار کارگر نیشکر هفت تپه بابت هر ماه از حقوق خود ۲۴ میلیارد تومان گزارش شده است در حالی که هزینه خرید خدمت مدیرعامل باشگاه فولاد خوزستان در همان استان در یک سال ۷۶۰۰ میلیون ریال گزارش شده است که به مراتب بیشتر از سقف حقوق مصوب برای شاغلان در بخشهای دولتی و عمومی است.
آنچه در این بررسی اهمیت دارد محل تأمین هزینه این تیمها است که میتواند نشان دهنده سطح سلامت اقتصاد تیمها در لیگ برتر و تناسب درآمدها و هزینههای آنها باشد؛ وابستگی این باشگاهها به بودجه دریافتی از شرکت حمایت کننده آنها از ۶۷ درصد در باشگاه ذوب آهن تا ۹۹ درصد در آلومینیوم اراک متغیر میباشد.
این نسبت برای مجموعه باشگاهها ۹۲ درصد میباشد؛ سایر ردیفهای درآمدی باشگاهها که به نظر میآید در ورزش حرفهای باید در برگیرنده درآمد اصلی این باشگاهها باشد شامل دریافتی از سازمان لیگ بابت حق پخش تلویزیونی، تبلیغات دور زمین، فروش بلیط، سایر تبلیغات، درآمد ورزشگاه، نقل و انتقال بازیکنان و نظایر اینها در مجموع کمتر از ۸ درصد درآمد باشگاهها را شکل میدهد.
با توضیحات مختصری که داده شد مشخص گردید حداقل نیمی از بار برگزاری لیگ ناکارآمد و فساد زده فوتبال کشور به جای آنکه بر دوش جامعه هواداری باشد بر دوش جامعه سهامداری است؛ به نظر نمیرسد تیمهای ورزشی تا زمانی که دسترسی به منابع سهلالوصول و بودجههای کلان شرکتهای نیمه خصوصی میسر باشد اقدامی جهت تغییر ساختار اقتصاد ورزش و کسب درآمد از محل فعالیتهای ورزشی جهت خودگردانی به انجام رسانند.
بودجههای تکلیفی شرکتهای بزرگ نیز اگر قرار بود موجبات رشد و ارتقای فوتبال کشور را فراهم آورد تا الان زمانی کافی برای این رخداد وجود داشت؛ با توجه به اعلام مکرر مسئولان جهت واگذاری تیمهای استقلال و پرسپولیس در فرابورس، به نظر میرسد سایر باشگاهها نیز باید به هواداران واگذار گردند و بنگاههای اقتصادی بر اساس صرفه و صلاح و یا جهت بهرهمندی از مشوقهای قانونی نسبت به حمایت از این باشگاهها به جای تملک آنها و باشگاه داری اقدام نمایند.
توجه: این نوشته حاوی هیچ توصیهای برای هر گونه تصمیم سرمایه گذاری شامل خرید و فروش نمیباشد و صرفاً بیان رویدادهای مرتبط با بازار سرمایه و نظر شخصی نگارنده میباشد. مسئولیت هر گونه تصمیم بر عهده سرمایه گذاران میباشد.
** کارشناس ارشد مدیریت مالی، تحلیلگر بازار سرمایه و بورس
نظر شما