آثار کمال‌الملک نمی‌تواند نماینده روز ملی نقاشی باشد

به علت وجود بحران های فراوان و بی‌توجهی به هنر به ویژه هنرهای تجسمی باعث شده تقویم ایران خالی از روز نقاش باشد، برخی معتقدند که تاریخی مرتبط با کمال‌الملک را باید به عنوان روز ملی نقاشی ایران انتخاب کرد، اما از طرفی بسیاری از صاحب نظران مخالف سرسخت این پیشنهاد هستند.

به گزارش خبرنگار ایمنا، نقاشی یکی از قدیمی‌ترین هنرهای تجسمی است که حتی قبل از اختراع خط در انتقال مفاهیم به خوبی ایفای نقش کرده است. اما با وجود قدمتی که دارد همچنان روزی تحت عنوان روز ملی نقاشی در کشور وجود ندارد، برخی از افراد برای انتخاب این روز، زادروز و یا روز درگذشت محمد غفاری ملقب به کمال‌الملک را پیشنهاد داده‌اند؛ البته این پیشنهاد انتقادهای بسیاری را برانگیخته است.

حسین تحویلیان درباره انتخاب چنین روزی به عنوان روز ملی نقاشی به خبرنگار ایمنا می‌گوید: کمال‌الملک را باید در ظرف زمانی خود بررسی کرد و موقعیت ایران و اروپای آن زمان را در نظر گرفت. برهه‌ای که کمال‌الملک به اروپا سفر می‌کند در فرانسه نقاشی امپرسیونیستی شروع شده و در دوره بعد بهار با امپرسیونیست آشنایی دارد، بنابراین در نتیجه امپرسیونیست در ایران نیز شناخته شده بود، اما کمال‌الملک نقاشی سبک رئال هلندی را از اروپا به علت سلیقه و ذائقه نقاشان ایرانی، سوغات می‌آورد.

این هنرمند نقاش با بیان اینکه اگر کمال‌الملک نبود با ریشه نقاشی اروپا آشنا نمی‌شدیم، اضافه می‌کند: ایران از انتهای دوره صفویه به دنبال نقاشی طبیعت‌گرا و واقع‌گرا بوده و همه نقاشان دنبال فراگیری این سبک در سطح عالی بودند. کمال‌الملک نیز به دلیل یادگیری سبک رئال به اروپا سفر می‌کند و به همین علت سبک رئالیست که مورد تقاضا نقاشان بوده را به ایران می‌آورد. او در اواخر عمر خود دنبال بومی سازی این سبک بود که پیشرفتی را برای ایران به وجود می‌آورد.

وی ادامه می‌دهد: با مطالعه زندگینامه کمال‌الملک، با اخلاق او آشنا می‌شویم، او کمتر زیر بار سفارش می‌رفت یا اگر سفارشی را قبول می‌کرد، سفارشی بود که خود او دنبال انجام آن بود. شاید کمال‌الملک قبل از سفرش به اروپا سفارشی را قبول می‌کرد، اما بعد از سفرش همه آثار او دلخواه خودش است. کمال‌الملک را نمی‌توان جزء نقاشان سفارشی دانست، چرا که در زمان رضاشاه پهلوی به علت اینکه سفارشات را قبول نمی‌کرد به حاشیه کشانده شد.

تحویلیان خاطرنشان کرد: کمتر نقاش وجود دارد که ذهنیت عمومی را به هنر نقاشی تغییر داده باشد. مانی، بهزاد و رضا عباسی با کمال‌الملک مورد مقایسه قرار می‌گیرند. اکثر افراد برای نشان دادن عالی بودن نقاش از شبیه سازی او به کمال‌الملک استفاده می‌کنند.

کمال‌الملک باید آموخته‌های هنر غربی را با تجربه هنر ایرانی ترکیب می‌کرد

در ادامه حجت امانی، هنرمند و پژوهشگر هنری درباره کمال‌الملک، می‌گوید: کمال‌الملک را از دو جنبه باید بررسی کرد که یک جنبه شخصی کمال‌الملک و دیگری جنبه انتصاب او به یک سیستم قدرت است زیرا در زمان ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه وابسته به حکومت بود. بخشی از آثار کمال‌الملک همچون تابلوهای "فالگیر بغدادی"، "میدان کربلا" و "عرب خوابیده" که در کربلا کشیده شده است نسبت به تابلوهای "کاخ گلستان " "پرنده در قفس" و" نقاشی مظفرالدین شاه و درباریان " به شخصیت کمال‌الملک نزدیک‌تر است چرا که دسته دوم آثار سفارشی هستند.

امانی اعتقاد دارد زمانی که کمال‌الملک در مقام و منصب حکومتی قرار گرفت و دنبال تأسیس یک مدرسه بود، باید او را به عنوان نماینده اجتماع هنری بررسی کنیم.

این هنرمند ادامه می‌دهد: ورود کمال‌الملک به اروپا مصادف است با آغاز جریانات مدرن در اروپا که البته در آن زمان هنوز اثبات نشده و مرسوم نبود و مایه توانمندی اروپا محسوب نمی‌شود. کمال‌الملک سوغات درستی را آورد، اما نقدی به او وارد است که می‌توانست آموخته‌های هنر غربی را با تجربه هنر ایرانی ترکیب کند. کمال‌الملک باید یک شیوه را خلق می‌کرد، نه اینکه صرفاً شیوه و تکنیکی را بدون دخل و تصرف آموزش دهد و باید به سابقه پرافتخار هنر ایران توجه می‌کرد.

کمال‌الملک نمی‌تواند نماینده هنر ملی ایران باشد

امانی تصریح می‌کند: محمودخان صبا، هنرمند دوره قاجار این مسئله را به خوبی درک کرده بود، اگرچه آموزه‌های غربی در اثر "استنساخ" او وجود دارد، اما به طور کلی پشتوانه تاریخی در اثر او هویدا است. ابوالحسن غفاری که دایی کمال‌الملک است نیز با وجود فراگیری آموزه‌های غربی به اینکه نکته توجه داشته است.

وی اظهار می‌کند: رویارویی مدرنیسم با قاجار آغازگر یک جریان نو است و پا فشاری کمال‌الملک به ایده شخصی خودش جای نقد دارد. البته زمانی که کمال‌الملک به زادگاه خود بازمی‌گردد به خدمتکار خود می‌گوید بهترین هنر، فرش زیر پای ما است. کمال‌الملک اهمیت هنر ایران را درک کرده بود، اما وابستگی که به دربار داشت به او اجازه نواندیشی و نوآوری را نداد. شخصیت کمال‌الملک سرشار از اخلاق و فهم شرایط سیاسی روز و همیشه مورد تمجید و ستایش بوده است اما از جهت نماینده جامعه هنر ایران توجهی به حفظ فرهنگ و هنر چند صدساله ایران نکرد و افسوس می‌خورم.

این هنرمند با بیان اینکه نام گذاری زادروز محمد غفاری به عنوان روز ملی نقاشی، نمادین است، توضیح می‌دهد: اگر این روز را به عنوان روز ملی نقاشی نام گذاری کنیم تنها نمادی برای نقاشی داریم، اما آثار کمال‌الملک نمی‌تواند نماینده نقاشی ملی ایران باشد. کمال‌الملک از نظر شخصیت و اخلاق همچنین از لحاظ توانمندی نقاش شایسته است، اما نمی‌تواند نماینده هنر ملی ایران باشد. شخصیت‌های اسطوره‌ای بسیاری در طول تاریخ این مرز و بوم وجود دارد، اما به دلیل نبودن تاریخچه دقیقی از زندگی آنها و مشخص نبودن تاریخ‌ها لذا روز تولد یا فوت کمال‌الملک به عنوان پیشنهادی برای روز ملی نقاشی مطرح می‌شود.

اسیر کمال‌الملک هستیم

همچنین ندا ضیایی، نقاش نیز در این خصوص به خبرنگار ایمنا می‌گوید: همچنان شاهد تأثیر کمال‌الملک بر زندگی مردم به ویژه در شهر اصفهان که بافت هنری‌اش سبک کمال‌الملک و واقع‌گرایانه با تاکید بر تکنیک است هستیم. کمال‌الملک با تأسیس مدرسه خود باعث پیشرفت‌های بسیاری شد، ولی در زمینه تعامل در دنیا موفق نبود؛ زیرا زمانی که به اروپا سفر می‌کند در انجمن اروپا حضور پیدا نمی‌کند بلکه در موزه‌های دو قرن قبل رفته و از کار هنرمندان کپی می‌کند.

این هنرمند خاطرنشان می‌کند: با وجود تأثیر گذاری کمال‌الملک بر عوام، اسیر کمال‌الملک هستیم و از او نتوانستیم عبور کنیم، نقاش تأثیرگذار بوده، اما باعث یکجا ماندن شده است و زادروز کمال‌الدین بهزاد گزینه مناسب‌تری برای روز نقاش است.

بیشتر بخوانید:

کد خبر 462507

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.