به گزارش ایمنا، تفاوتی ندارد کسی که آثار آل احمد را در دست میگیرد فردی با تحصیلات عالیه باشد یا کسی که تنها خواندن و نوشتن میداند؛ او به گونهای قلم زده است که هر کس به اندازه سهم خود برداشتی از آنها داشته باشد. آل احمد سالها ادبیات درس داده بود و به همین دلیل معلمی و نویسندگیاش در هم تنیده بود. درک نیازهای فرهنگی و اجتماعی زمانه و همراه شدن آن با قلمی پرقدرت توانست آل احمد را در قامت یک منتقد اجتماعی به جامعه ادبیات داستانی معرفی کند. عمدهترین نگاه او در نوشتن، کند و کاو در بطن زندگی طیفهای مختلف جامعه بود که ابزاری برای ایجاد جاذبه و کشش هنری شد. این نویسنده از نمایندگان دوره سوم نثر فارسی است و زبان نوشتار و محاوره را آنقدر به هم نزدیک کرده که گاه تشخیص تفاوت آنها دشوار میشود.
آل احمد با تمام احترام و عظمتی که نزد مردم دارد، یک انسان بود و خطاهایی در زندگی داشت. رضا شجری، رئیس دانشکده ادبیات و زبانهای خارجه دانشگاه کاشان در این خصوص به خبرنگار ایمنا، میگوید: آل احمد در خانوادهای مذهبی و متعصب متولد شد و رشد کرد. پدرش انتظار داشت که به حوزه علمیه برود و روحانی شود، اما او مخفیانه در دارالفنون نام نویسی کرد و شبانه در آنجا درس خواند. حتی پدرش او را به نجف فرستاد تا در آنجا تحصیلات حوزوی را ادامه دهد، اما چند ماهی بیشتر نماند و بازگشت. پس از مدتی افکار چپگرایانه پیدا کرد و از مقیدات مذهبی خود دست کشید. اما وقتی پی برد کسانی که به دنبال دفاع از طبقات زحمتکش هستند و شعار آن را سر میدهند، در واقع در پی تامین منافع خود هستند، سر خورده شد و راه تعهد در پیش گرفت. اگر زنده میماند شاهد تأثیر اجتماعی او در دهه پیروزی انقلاب میبودیم. آل احمد با مرحوم شریعتی و شهید مطهری ارتباط داشته است.
وی میافزاید: جلال آل احمد از نویسندگان بزرگ ادبیات معاصر بود. هر چند این نویسنده ۴۶ سال بیشتر عمر نکرد، اما حدود ۳۰ سال برای مردم قلم زد و تقریباً ۴۰ اثر ماندگار از خود بر جای گذاشت. آثار داستانی او بسیار مورد استقبال قرار گرفته و برخی از آنها حتی به بیش از صد هزار نسخه چاپ رسیده است. از طرفی تأثیر آثار آل احمد بر اندیشه جوانان نسل پیش از انقلاب بر کسی پوشیده نیست. در واقع او روشنفکری متعهد بود که سعی کرد جوانان هم نسل خود را با اهداف استعمار آشنا کند و در راه پیشرفت کشور ایران و محو استبداد و اختناق گامهایی بردارد.
این استاد ادبیات ادامه میدهد: نثر داستانی آل احمد شتاب زده، تلگرافی، شلاقی، عصبی در عین حال منزه، صمیمی، روان، فصیح و خالی از دشواریهای زبانی بوده است. سیمین دانشور پس از درگذشت آل احمد درباره تندنویسی او میگوید: "حالا میفهمم چرا اینقدر شتاب زده مینوشت، گویی میدانست که چراغ عمرش دیری نخواهد پایید". بر همین اساس اگر روی جملات این نویسنده دقت کافی نشود، فهم آنها کمی دشوار خواهد بود. این دشواری به علت اصطلاحات ثقیل یا بهکارگیری لغات بیگانه و ترکیبات عربی نیست، بلکه به خاطر حذف برخی از ارکان جمله است. در واقع گاهی حروف اضافه و ربط یا فعلهای جملات را حذف کرده است و شتاب زده خوانده شدن نثرش نیز به همین امر باز میگردد. البته شاید دلیل دیگر شتابزدگی او این باشد که میخواست به زبان مردم بنویسد و حذف ارکان جمله گاهی در زبان محاوره رخ میدهد.
شجری اضافه میکند: جلال آل احمد در دهه ۲۰ عضو حزب توده شد، در این حزب بسیار فعال بود و به مقامات بالایی در آن رسید، اما وقتی متوجه وجود دستهای بیگانه در پشت پرده آن شد؛ به اتفاق برخی از دوستان خود ابتدا از این حزب منشعب شد و پس از شکست جبهه ملی در کودتای ۱۳۳۲ نوعی تأمل درونی و بازگشت به خود در او رخ داد که منجر به رنگ و بوی دینی گرفتن داستانهای او شد. در واقع آل احمد از آن پس، برای خود رسالتی یافت که آثارش را نمونه یک ادبیات متعهد کرد.
آل احمد رسالت خود را بیداری مردم میدانست
وی تصریح میکند: ادبیات متعهد کاری به ساختار و نثر ندارد، بلکه به دنبال درون مایه است و درون مایههای آثار آل احمد بیشتر رنگ و بوی سیاسی و اجتماعی دارد و در جهت بیدار کردن مردم است. در داستان "سرگذشت کندوها" با تمثیل کندو و صاحب آنکه دسترنج زنبورها را به یغما میبرد، میخواهد نشان دهد که چگونه نفت ما را به غارت میبرند و چیزی عاید کارگرانی که زحمت استخراج آن را میکشند، نمیشود. در "مدیر مدرسه" سعی میکند از دریچه حوادثی که در یک مدرسه کوچک میگذرد، مسائل و مشکلات جامعه را بررسی کند. در "نون و القلم" میخواهد منحرف شدن جنبشها از مسیر خود را نشان دهد. به طور کلی او رسالت خود را بیدار کردن مردم میدانست. در واقع آنچه در آثار این نویسنده غالب است تعهد اجتماعی و رسالت رسوایی دستگاه ستم و استبداد به گونههای مختلف است. آل احمد حوادث و رویدادهای سیاسی و اجتماعی را با زبان هنر بازتاب داده است. یکی از ویژگیهای آثار او این است که علت ناکامی و شکستها را، در داستانها و رمانهای خود جست و جو میکند.
این استاد ادبیات با اشاره به رئالیستی بودن سبک آل احمد، ادامه میدهد: جلال آل احمد یک نویسنده واقعگرا است و در داستانهای خود از زنان به عنوان یک عنصر اجتماعی فعال یاد کرده است. تصویری که او از زنان ارائه کرده است، واقعی است نه متوهمانه. به طور کلی بیش از ۹۰ درصد داستانهای جلال واقع گرایانه است و در آنها گونههای مختلف زن را به تصویر کشیده است. برخی از داستان نویسان بزرگ ما به شدت متأثر از آثار او هستند. نادر ابراهیمی یکی از داستان نویسانی است که از آثار آل احمد متأثر شده است.
شجری ادامه میدهد: آل احمد از نظر محتوایی سبکی را بنیان گذاشت که تمام کسانی که دغدغه مسائل سیاسی و اجتماعی داشتند و میخواستند در این زمینه قدمی بردارند متأثر از آثار او بودند. این مساله درباره شاعران نیز صدق میکند. حسن حسنی که یکی از شاعران انقلابی است، سروده: در جام شفق شکفت سیمای جلال / جوشید سرود عشق از نای جلال / دردا که در این طلیعه صبح طفر / خالیست میان عاشقان جای جلال"، اخوان ثالث نیز قصیدهای مفصل درباره جلال آل احمد دارد.
وی میافزاید: سخنم را با این کلام از آل احمد به پایان میبرم: "زنهار تا کلام را به خاطر نان نفروشی و روح را به خدمت جسم درنیاوری اگر میفروشی همان به که بازوی خود را اما قلمت را هرگز! " خود نیز همین کار را انجام داد.
نظر شما