به گزارش خبرنگار ایمنا، این روزها روزهای خوبی برای بناهای تاریخی تهران نیست. تخریب کلیسایی در چهارراه ادیان تهران و یا خانه زند نوابی در میدان فلسطین صدای اعتراض فعالان میراث فرهنگی را در آورده است. بناهایی که بخشی از حافظه این شهر هستند و اگر این رویه در بیتوجهی به میراث فرهنگی شهر دنبال شود تا مدتی دیگر نشانی از آنها نخواهد بود.
اما روی دیگر سکه ثبت و حفظ معدود بناهای موجود پایتخت است که دارای ارزش میراثی هستند. آخرین نمونه از این اتفاق ثبت ملی سینمای قدیمی صحرا بود. سینمایی که متعلق به دهه ۴۰ بوده و این اتفاق میتواند آن را برای تهران حفظ کند. اما با این تکاتفاقات در حفظ میراث فرهنگی تهران نمیتوان بهطور کامل دغدغه فرود بیلهای مکانیکی بر پیکره بناهای ارزشمند تهران را نداشت. بهویژه آنهایی که شاید قدمت چندانی ندارند و میراث فرهنگی اولویتی برای حفظشان ندارد اما از لحاظ نقشآفرینی در تاریخ معاصر یا سبک و نوع ساختمانشان دارای اهمیت هستند.
محمد جواد حق شناس رئیس کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای شهر تهران در گفتوگو با خبرنگار ایمنا این پرسش را پاسخ میدهد که چرا رویکرد حفظ آثار ارزشمند تهران در میان مدیران رو به فراموشی رفته است؛ متن این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
هفته گذشته سینمای صحرا ثبت ملی شد اتفاقی که میتواند باعث حفظ این سینمای قدیمی تهران شود. اما در همین هفته شاهد تخریب برخی بناهای ارزشمند تهران بودیم، چرا برخی از بناهایی که ممکن است در معرض تخریب باشند، ثبت ملی نمیشوند یا با تأخیر این اتفاق میافتد؟ شورا در حفظ این بناهای ارزشمند شهر چه کمکی میتواند بکند؟
این گلایه بهنظر من وارد است. خیلی از دوستداران میراث فرهنگی شهر و سمنها هم بهگونهای این نگرانی و دغدغه را دارند و انتظارشان این است که ما مراقبت جدیتر و بیشتری نسبت به بناها و فضاهای میراثی و تاریخی بر جامانده از گذشته در شهر داشته باشیم.
به نظرم حداقل باید به لحاظ شناسایی و نشانهگذاری بر املاک، ساختمانها و اماکنی که دارای ارزش میراثی هستند اقدامات جدیتری رخ دهد؛ ارزشمندی این بناها ممکن است از لحاظ میراث معماری باشد یا ممکن است منتسب به فردی باشد که برای مردم دارای اهمیت است.
اینکه شخصیت مثبت یا منفی باشد هم مهم نیست شاید روزی شخصیتی دارای ارزشهای مثبت در جامعه نباشد اما آن فرد در تاریخ موقعیتی داشته است که خانه و مکان زندگی او در آینده میتواند محل مراجعه باشد و مورد توجه قرار بگیرد. بنابراین من کاملاً با این رویکرد و این مطالبه همراهی میکنم و امیدوارم که میراث فرهنگی به این خواسته توجه بیشتری داشته باشند.
اتفاقی که برای سینمای صحرا افتاد، اتفاق بسیار خوبی بود و امیدوارم دیگر سینماهایی که در محور لالهزار قرار دارد و به نظر من نماد تاریخ سینمای ایران هستند نیز مشمول این توجه شوند. دعوت میکنم که ساماندهی این محور به شکل یک مجموعه مرتبط و پروندهای ویژه با عنوان سینمای تهران در دستورکار قرار گیرد.
عمر سینما در ایران بیش از یک قرن است که جایگاه شاخصی در سینمای دنیا دارد. دست کم باید از این سالنها که میلیونها نفر با آن خاطره دارند، به گونهای مراقبت و حفاظت شود. طبیعتاً شهرداری و مناطق شهرداری هم اگر این رویکرد را ببینند با میراث فرهنگی همراهی میکنند و اجازه نمیدهند سودجویی صاحبان املاک منجر به تغییر کاربری یا اتفاقاتی شود که میراث فرهنگی شهر کم کم ازبین برود.
البته برخی صاحبان این املاک علاقهمند به حفظ بناهای میراثی هستند به طور مثال ورثه یکی از سینماهای قدیمی در خیابان لاله زار که تمایل داشتند این سینما دوباره جان بگیرد و خاطرات گذشته را زنده کند…
موافق هستم. ما در خیابان جمهوری، سینما جمهوری را داریم که مدتهاست تعطیل شده است. در لالهزار فکر کنم حداقل ۱۰ سینما به همین شکل وجود دارد که میتوانند مرکز جشنواره سینمای ایران باشد.
در دنیا برای کاخ جشنواره یک ساختمان عظیم را تعریف میکنند و در آن چندین سالن میسازند اما به نظرم ما در شهری مثل تهران که جایی مثل لالهزار را داریم، این خیابان میتواند به عنوان کاخ جشنواره محسوب شود، میتوانیم به جای آنکه کاخ جشنواره در قالب یک ساختمان عمودی و مرتفع ساخته شده و شهر را دچار چالش کند، این میراث موجود را حفظ و ساماندهی کنیم و سینماهای لالهزار به عنوان اجزای کاخ جشنواره بازسازی شود.
سینماهای این خیابان سالیان سال مرکز حضور مردم بوده و امروز میتواند با یک رویکرد مدرن و با حفظ همین سالنها و همان نوستالژی دهه ۴۰ و ۳۰، اما با یک کارکرد امروزیتر به دنیا نشان دهیم که ما حتی در حوزه سینما هم صاحب سبک و تاریخ هستیم. در یک کلام معتقدم نباید تا این حد با داشتههایمان مقابله کنیم.
مدیریت شهری نیز در حفظ سینماهای قدیمی لاله زار در صورتی که مالکان علاقهمند به احیا باشند همراهی میکند؟
ما حتی این موارد را میتوانیم به شهرداری منطقه بگوییم مساعدت کند اگر خود مالکان بخواهند و اگر برای رونقش لازم است کافهسینما یا واحدهای تجاری رونقدهنده اقتصاد فرهنگ باشد مثل گالری یا تبدیل یک سالن بزرگی که قبلاً بوده به دو یا سه سالن کوچکتر، زیرا این سینماهای قدیمی معمولاً سالنهای بزرگی داشته که بیش از هزار نفر گنجایش آنها بود اما میتواند در شکل جدید به شکل پردیس سینمایی درآید.
شاید نمونه مشخص احیای موفق سینماهای قدیمی مربوط به سینما ایران باشد، یک سالن بود که تبدیل به سه سالن شد و کنار آن کافهسینما و اغذیه و کافههای متفاوت و گالری و کتابفروشی هم پا گرفت. این رویکرد احیاگر به آنجا رونق داد. همین اتفاق میتواند برای سینمای رودکی هم بیفتد.
البته سینما ایران هم رونق گذشته را ندارد!
خب طبیعی است. یک بخشی از آن به رویکرد فرهنگی کلان کشورمان برمیگردد. ما به جای اینکه سینما را تقویت کنیم، آمدهایم ساختارهای ویدئویی و دیدن فیلم در خانه را تقویت کردهایم؛ یعنی آن نسبتی که سینما با جامعه برقرار میکرد و ۵۰۰ نفر با همدیگر میرفتند فیلم میدیدند و آن حس مشترکی که در یک زندگی اجتماعی ایجاد میشد از جامعه گرفتهایم.
حالا خانوادهها دو یا سه نفره در خانهها مینشینند و حتی سینمای خانگی تعریف میکنند و این به شدت به آن وجهه اجتماعی سینما لطمه زده است. بخشی از این کمکاریها مربوط به وزارت فرهنگ و ارشاد است، بخشی از آن نیز به عناصری که در سینما فعال هستند، بازمیگردد. هنرمندان برای رونق سینماها باید همراه مردم به تماشای آثار بنشینند تا این روح جمعی سینما رفتن احیا شود.
این کمکاری، کمکاری مشترکی است از عوامل سازمان سینمایی و وزارت ارشاد و خود صاحبان سینما. ضمن اینکه این مکانهای فرهنگی میتوانند در اقتصاد فرهنگ اثرگذار باشند، منتها باید راه و روش نوینی برای سودآوری آنها به نتیجه رسیده و دنبال شود.
نظر شما