به گزارش خبرنگار ایمنا، نیما یوشیج با ظهور خود در وادی شعر انقلابی بر پا کرد. انقلابی که دریچههای بسیاری را روی شاعران نسل بعد از خود گشود و جریانهای متنوع زیادی پی در پی در شعر پارسی پدید آمدند. شعر سپید و شعر موج نو را شاید بتوان دو فرزند خلف شعر نیمایی یا نو نامید. فرزندانی که اگر چه اختلافاتی زیادی با هم دارند اما بر دوش یکدیگر سوار هستند.
شعر نو با امکانات جدیدی که به وجود آورد و محدودیتهایی که از بین برد، بیش از پیش عرصه را برای تصویر پردازیها و خیال پروریهای ناب شاعرانه فراهم آورد. به نوعی میتوان گفت در دیگر جریانهای شعری همچون شعر سپید و شعر موج نو در راستای همین هدف یعنی فراهم آوردن بستری پویا برای خیال پردازیهای مهار ناشدنی شاعران فراهم آورد. در این بحبوحه افراد زیادی از قشر جوان تواناییهای خود را در این بستر سنجیدند و به دنیای شعر معاصر پارسی وارد شدند. میزان شهرت و نقد مهارت شعرای امروز یا همان جوانان دیروز مسئلهای است که مسئولیت آن باید به مردم و منتقدان سپرده شود.
شمس لنگرودی متولد ۱۳۲۹ در لنگرود گیلان از آن دسته شاعرانی است که توانسته نظر مخاطبان زیادی را به خود جلب کند و منتقدان را واداشته که با دقت بیشتری به آثار او توجه داشته باشند. شمس در خانوادهای روحانی و اهل شعر و ادبیات دیده به جهان گشود. پدر او آیت الله شیخ جعفر شمس گیلانی شاعر بود. با این حساب شمس با وامگیری از سلوک پدرش به شعر روی آورد و اولین تجربههای شیرین شعر خود را در دوران دبستان تجربه کرد و خود را به محک آزمون گذاشت. اگر چه در ابتدا از جانب عدهای بی استعداد قلمداد میشد، ولی رفته رفته شمس با مطالعه بیشتر و تلاشهای مداوم توانست به عوالم جدیدی در شعر دست یابد. به خصوص در دوران تحصیل اقتصاد در رشت این فرصت را یافت که با شعرا و صاحب نظران بیشتری آشنا شود و زمینه فعالیت خود، یعنی شعر سپید و به یک اعتبار شعر نو را پیدا کند.
اولین کتاب شعر منتشر شده از شمس لنگرودی "رفتار تشنگی" نام داشت که مهری بر شروع فعالیتهای هنری او بود و تا حدودی میتوان به تأثیر پذیری او از شاعران غربی مثل بودلر و لورکا پی برد. با وجود انتشار کتابهایی دیگر و فعالیتهای مختلف در زمینه پژوهش، شمس با انتشار "بانو و خاکستر" و "جشن ناپیدا" به عنوان شاعری مستعد مطرح شد و پس از دورهای سکوت با انتشار "نتهای برای بلبل چوبی" تواناییهای خود را بیشتر به رخ کشید.
لنگرودی در قالبهای مختلفی شعر سروده و فراتر از آن در رشتههای هنری دیگری همچون بازیگری و خوانندگی و رمان نویسی فعالیت داشته است، ولی بیش از هر چیز فعالیتهای او در شعر مورد توجه منتقدان قرار گرفته است. هم قطاران و منتقدان قابل توجهی، شمس لنگرودی را بهواسطه نظرات جنجالبرانگیزش درباره موضوعات و اشخاص مختلف به تندی نقد کرده و وی را متهم به سادهاندیشی و کژفهمی در شعر کردهاند. اما در عوض در نظر گاه عدهای دیگر او شاعری پویا، تنوع طلب، مستقل، با وقار و جسور است که سادهسرایی از ویژگیهای بارز اشعار او است.
غلامحسین شریفی، عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات دانشگاه اصفهان در این باره به خبرنگار ایمنا میگوید: شمس لنگرودی را بیش از آنکه شاعر قلمداد کنم؛ محقق میدانم. البته او در شعر بیان خاص خود را دارد و میتوانیم بگوییم تا حدودی صاحب سبک است، اما مبدع و مبتکر نیست. اینکه شاعر بتواند در اشعارش خودش باشد و مهر مخصوص خود را پای آثارش بزند؛ جایگاه پایینی نیست و افراد کمی هستند که در شعر توانستهاند به این مرحله برسند.
ویژگیهای اشعار شمس لنگرودی
او پیرامون معیارهای اصلی برای سنجیدن بیان شخصی شاعر، اظهار میکند: سه معیار اصلی که در پی بردن به بیان شخصی شمس لنگرودی در اشعارش ما را کمک میکند که آنها شامل نوع نگاه شاعر به جهان، که تحت تأثیر محیط است، شیوه ابراز این نوع نگاه به وسیله شعر و گستردگی مخاطبانش است. اگر با این سه معیار بخواهیم قضاوت کنیم میتوانیم بگوییم تا حدودی او توانسته به بیانی خاص برسد. اگر چه این بیان شخصی هنوز به صورت کامل قابل اندازهگیری و حد و مرز کشیدن نیست.
این استاد دانشگاه با اشاره به تأثیری پذیری شعرای نوپرداز از سبک هندی و نیما یوشیج ادامه میدهد: میتوان گفت در شعر معاصر یک اصل کلی به خصوص درباره شاعران نوپرداز وجود دارد که تا حدی از سبک هندی یا اصفهانی تأثیر پذیرفتهاند. شمس لنگرودی با توجه به مطالعاتی که در این زمینه داشته به نظر میرسد که بی تأثیر از آنها نبود. به علاوه نیما یوشیج هم جزء شاعرانی است که باید گفت همه شعرای نوپرداز کم و بیش از او تأثیر گرفتهاند. این راهم باید اضافه کرد که در این میان هستند عدهای که به جای تأثر از نیما تعصب خاصی نسبت به او دارند و حاضر نشده خود را از قید و بند چنین تعصباتی رها کنند تا به تجارب جدیدی برسند، اما افرادی مثل اخوان ثالث و احمد شاملو با تأثیر پذیری از نیما توانستهاند به خوبی بدرخشند و به جایگاه بالایی در شعر معاصر برسند.
"تاریخ تحلیلی شعر نو" و دوری از کم گویی به سبک اصفهانیها!
غلامحسین شریفی با تمجید از فعالیتهای پژوهشی شمس لنگرودی درباره «کتاب تحلیلی شعر نو»، تصریح میکند: حدود چند دههای از انتشار کتاب تاریخ تحلیلی شعر نو از شمس لنگرودی میرسد و در حال حاضر قضاوت درباره آن کار سختی است. طبیعی است که با توجه به شرایط، در طی سالها نظرات افراد درباره موضوعات مختلف احتمالاً تغییر پیدا میکند. ولی این کتاب در نوع خود نکات مثبت بسیاری دارد و خود من هم از آن استفادههای خوبی کردهام. اما نکته بسیار مهمی که در مکتب اصفهان (در همه زمینهها) وجود دارد گزیدهگویی است. به همین خاطر زیادهگویی و توضیحات فراوان ممکن است به مذاق اصفهانیها زیاد خوش نیاید. به قول نظامی کم گوی و گزیده گوی چون در! مثلاً نمونه این گزیده گویی را میتوان در آثار مرحوم استاد مظاهری جمشید مظاهری (سروشیار) به خوبی مشاهده کرد. این موضوع تا جایی است که استاد شفیعی کدکنی شاعر توانمند و پژوهشگر و منتقد بزرگ که واقعاً افتخاری برای ادب پارسی هستند در دوران دانشجویی بارها به من میگفتند هیچ وقت از سروشیار مقالهای نخواندم، مگر اینکه چیزی از ایشان یادگرفته باشم. این در حالی است که خیلی از آثار را میتوان نخواند و چیزی را هم از دست نداد. در واقع این کم گویی و گزیده گویی ویژگی طلایی است که در جاهای دیگر کمتر آن را میبینیم و البته نمیتوان خردهای هم گرفت. به هر حال این نکته را هم باید توجه داشت که زیاده گویی هم در بعضی از مواقع بخصوص لازم است.
نظر شما