به گزارش خبرنگار ایمنا، کمتر ایرانی است که نغمه "ای ایران" را نشنیده باشد و احساسات ناب ملی گرایانه و وطن دوستی در او غلیان نکرده باشد. تصنیفی که سرشار از غمی حماسی و پرصلابت است به خصوص آنکه صدای مخملی غلامحسین بنان قدرت نفوذ آن را چند برابر کرده باشد. چنین تصانیفی که با غنای ملودیکی خود بتواند اینچنین احساسات را برانگیزاند و علاوه بر این محتوای آن به طرز اعجازآوری چکیدهای از تاریخ اندوهناک و در عین حال غرورآفرین ایران باشد؛ شاید به تعداد انگشتان دست هم نرسد.
شعر این تصنیف معروف را "حسین گل گلاب" سروده است که با موسیقی آن پیوندی ناگسستنی دارد. مشخص است که میتوان تنها بر اساس همین ساخته به هوش و توانایی فوقالعاده آهنگساز این اثر و شخصیت میهنپرست، آگاه و روشنگر او پی برد.
روح الله خالقی نوازنده ویولن و آهنگساز برجسته موسیقی ملی ایران بود که به تاریخ ۱۲۸۵ خورشیدی در ماهان کرمان دیده به جهان گشود. خالقی در خانوادهای هنردوست و آشنا با فرهنگ و هنر ایرانی به دنیا آمد. پدر و مادر او هر دو با موسیقی آشنایی داشتند و دستی هم به تار داشتند. از جانبی بنا بر روایتهای خود روح الله خالقی در نوشتههایش شوهر دختر عمه او کمانچه نوازی ماهر بوده است که خالقی در خاطرهگوییهای خود به زیبایی نوای کمانچه او را ستوده است از طرفی دیگر خالقی فراگیری موسیقی را با ساز ویولن در سنین نوجوانی نزد شوهر عمه خود میرزا رحیم شروع کرده است. باید به این نکته اقرار کرد که موسیقی در خانواده خالقی میراثی بوده گرانبها که به دست او رسیده و به خوبی توانسته آن را حفظ کند و تعالی بخشد.
علینقی وزیری نقطه عطف زندگانی خالقی
نقطه عطف زندگانی روح الله خالقی آشنایی او با علینقی وزیری بود. مردی که خالقی خود را مدیون او و نگرشی که وزیری به او در موسیقی اعطا کرده است میداند. این علاقه اما هیچ گاه از روی تعصب نبوده است چرا که باز هم با مراجعه به کتبی که خالقی تألیف کرده است میتوان به انتقادات هرچند نرم و دوستانهاش به وزیری پی برد. خالقی شخصیتی آگاه، کنجکاو و جویشگر داشته است و گویا این را از استادش که الگوی هنری او بوده فراگرفته است. وی پس از آشنایی با وزیری با ورود به هنرستان عالی موسیقی، فراگیری موسیقی را به صورت حرفهای دنبال کرد و با موسیقی غربی به خوبی آشنا شد. هارمونی یا به تعبیر خود او هماهنگی را از وزیری فرامیگیرد، ولی او همچنان به این بخش از موسیقی علاقهای وافر داشته است و به همین جهت شخصیت جستجوگر و کنجکاوش او را بر آن میدارد که هارمونی را از طریق مکاتبه با دانشگاهی فرانسوی فرا بگیرد.
دیدگاههای تجددطلبانه او به موسیقی ایرانی همانند چتری بود که تمامی آثار او را فراگرفته است. خالقی را باید پیرو راه وزیری دانست، اما نه به شیوهای مقلدانه. خالقی در هارمونی موسیقی ایرانی، پیوند شعر و موسیقی، تئوری موسیقی ایرانی، سنت در موسیقی ایرانی، تاریخ هنر و حتی مسائل فرهنگی و اجتماعی دیدگاههای جالبی دارد که بخشی از آن در تالیفات او یعنی کتابهای "سرگذشت موسیقی ایرانی"، "نظری به موسیقی" و "هماهنگی" به خوبی منعکس شده است.
خالقی در رشته ادبیات و فلسفه به تحصیل پرداخت و پس از آن به استخدام وزارت فرهنگ و ارشاد درآمد. او همچنین سوابق مدیریتی بسیار درخشانی داشته است که نمونه آن فعالیت در نشریات موسیقی و اداره کل هنرهای زیبا و همچنین هنرستان ملی موسیقی است. هنرستان ملی موسیقی را خود او به سال ۱۳۲۸ تأسیس کرد و به همین جهت توانست خدمت بسیار بزرگی به موسیقی ایران بکند و اساتید برجسته زیادی را در موسیقی ایرانی که تا امروز هم در قید حیات هستند پرورش دهد.
نجات موسیقی ایرانی از دست منورالفکران غربزده!
در بلبشوی مقهوریت عده زیادی از منورالفکران ایرانی نسبت به فرهنگ و تمدن غربی، تنفر از موسیقی سنتی و نغمههای اصیل بسیار باب شده بود. در این میان بود که نقش علینقی وزیری و شاگران خلف او علیالخصوص روح الله خالقی بیش از پیش برجسته شد. خالقی با دیدن چنین فضایی رسالت بی نظیر خود را پذیرفت و با نگرشی علمی و دقیق به بررسی فرهنگ و هنر ایرانی پرداخت و حاصل آن را در کتابها و مقالات خود در نشریات مختلف موسیقی منتشر کرد.
قلم خالقی بسیار روان، شیرین و جذاب بود و همین مخاطبان و همفکران زیادی را به مطالب او جذب کرد؛ ادبا و شاعرانی که با وجود هجوم بی سراپای فرهنگ غربی همچنان دغدغههای فرهنگی و اجتماعی مشترکی داشتند. خالقی با کریم فکور، حسین گل گلاب، محمد محیط طباطبایی، شهریار، رهی معیری و بسیاری از ادبا و صاحب نظران هم عصر خود همنشینی داشته است و همین همنشینیها و همدلیها آثاری را پدید آورده است که در تاریخ موسیقی ایران تا ابد جاویدان خواهد ماند. آثاری مانند "ای ایران"، "خوشه چین" با ترانه کریم فکور، "سرود نفت" با شعری از رهی معیری به خوبی وجود این همفکریها و دغدغههای ملی را میان خالقی و دیگر هنرمندان میرساند.
از دیگر آثار ماندگار و ارزشمند خالقی که غالباً در همکاری با ارکستر گلها پدید آمده است میتوان به آهنگ آذربایجان، لاله خونین، حالا چرا، خاموش، یار رمیده، امید زندگی و تنظیمهای بی نظیر از تصنیفهای عارف و شیدا و بسیاری آثار دیگر نام برد. بی شک خالقی را باید شخصیتی متفکر، آگاه، جهان دیده، باتجربه، مدیر و مدبر، دلسوز، میهنپرست و روشنگر دانست که خدمات او به فرهنگ و هنر ایرانی هرگز فراموش شدنی نیست.
نظر شما