به گزارش خبرنگار ایمنا، بر اساس قانون اساسی آمریکا، در سیستم حقوقی این کشور رسیدگی به درخواستهای تجدید نظر دادگاههای ایالتی و فدرال در دیوان عالی مطرح میشود و احکام آن قطعی و لازمالاجرا است.
این دیوان در حقیقت مرحله پایانی رسیدگیهای حقوقی و فصل مشترک دو سازمان قضائی ایالتی و فدرال است و به همین دلیل احکام آن از اهمیت ویژهای برخوردار بوده و در نظام آمریکا وحدت رویه را در آئین دادرسی ایجاد میکند. دیوان عالی همچنین مرجع رسیدگی شکایات ایالات علیه یکدیگر است. بنیانگذاران واشنگتن این نهاد را برای حل و فصل اختلافات میان اعضای فدراسیون به وجود آورند.
سومین وظیفه دیوان عالی نظارت بر مصوبات کنگره ایالات متحده آمریکا و مجالس قانونگذاری ایالتهاست. اگر این مصوبات مغایر با اصول قانون اساسی آمریکا شناخته شود، از سوی دیوان عالی از درجه اعتبار ساقط میشود به عبارت دیگر این دیوان، نقش دادگاه قانون اساسی را ایفا میکند تا از نقض قانون اساسی توسط مقامات فدرال یا ایالتی جلوگیری کند.
اعضای دیوان عالی آمریکا
قضات دیوان عالی آمریکا پس از انتخاب از سوی رئیسجمهور و دریافت رأی اعتماد از سوی مجلس سنا، در صورت بازنشسته نشدن به صورت خودخواسته، مادامالعمر در این سمت باقی میمانند و به همین دلیل ترکیب قضات دیوان عالی از نظر سیاسی و عقیدتی از اهمیت زیادی در تعیین روند اجتماعی این کشور برخوردار است. این دیوان از ۹ عضو تشکیل شده که ارشدترین قاضی تحت عنوان قاضی ارشد، ریاست این نهاد را بر عهده میگیرد. ۸ قاضی دیگر سمت دستیاری دارند، اما از حق رأی برابر با قاضی ارشد برخوردار هستند.
پروندهها در دیوان عالی با حضور ۹ عضو رسیدگی شده و حداقل ۵ رأی برای تصویب و یا رد تصمیمات دیوان لازم است. در دیوان عالی همیشه پیش از ورود به ماهیت پروندهها، در این خصوص که آیا دیوان باید آن موضوع را رسیدگی کند یا خیر رأیگیری می شود و در صورتی که رأی کافی کسب نشود پرونده از دستور کار خارج میشود.
تاریخچه شکلگیری
علت انتخاب ۹ عضو برای دیوان عالی بر اساس قانون اساسی آمریکا نیست. قانون اساسی ایالات متحده که در سال ۱۷۸۹ تهیه شده، هیچ اشارهای به تعداد اعضای دیوان عالی فدرال نداشته است.
بر اساس عرف تعداد قضات دیوان عالی فدرال همواره بین ۸ تا ۱۰ نفر بوده است. در سال ۱۸۶۶ اندرو جانسون از انتخاب دو پست خالی در دیوان عالی جلوگیری کرد و به همین دلیل کنگره، تعداد اعضا دیوان را به ۸ قاضی کاهش داد، اما جانشین وی، گرانت با انتخاب یک قاضی دیگر موافقت کرد و از آن زمان به بعد تعداد قضات دیوان عالی ۹ نفر شد.
نظارت بر اجرای درست قانون اساسی
دیوان عالی فدرال بر اساس قانون اساسی علاوه بر وظیفه داوری میان دادگاههای مختلف و صدور احکام نهایی، مسئولیت نظارت بر اجرای درست قانون اساسی را هم بر عهده دارد. این دیوان میتواند قوانین مغایر با قانون اساسی را باطل کند.
در طول ۲۰۰ سال از ۱۷۹۰ تا ۱۹۹۰ تعداد ۱۳۲ قانون تصویب شده توسط کنگره ایالات متحده آمریکا و ۱۱۲۷ قانون تصویب شده توسط مجالس قانونگذاری ایالتی از سوی دیوان عالی فدرال مغایر قانون اساسی شناخته شده و رد شده است. کمترین موارد رد مصوبات از دیوان عالی فدرال مربوط به دهه ۹۹–۱۷۹۰ است که هیچ قانونی مغایر با قانون اساسی تشخیص داده نشد، اما در دهه ۷۹–۱۹۷۰، مردم آمریکا با بالاترین میزان مخالفت دیوان عالی با مصوبات کنگره و مجالس ایالتی مواجه بودند. در این دهه ۲۰ مصوبه کنگره ایالات متحده و ۱۸۱ مصوبه مجالس قانونگذاری ایالتها مغایر با قانون اساسی شناخته شد. این تصمیمات دیوان در خصوص مغایرت با قانون اساسی قطعی و غیرقابل تغییر است.
وجود دیوان عالی ایالات متحده به شش دلیل اهمیت دارد: این دیوان در خیلی از مسائل حرف آخر را میزند و قدرتمندترین نهاد قضائی و حقوقی این کشور است. از مسائل سقط جنین گرفته تا تبعیض مثبت، محدودیت حمل اسلحه و خدمات درمانی، سرنوشت خیلی از مهمترین مسائل روز سیاست آمریکا نه در کاخ سفید یا کنگره، بلکه توسط ۹ عضو دیوان عالی ایالات متحده حل و فصل میشود. احکام دیوان در نظام حکومتی آمریکا نیز حرف آخر را میزند و تنها از طریق اصلاح قانون اساسی یا نظر خود خود دیوان قابل تغییر است.
از جمله کارهای دیوان عالی در یک دهههای گذشته، میتوان به مواردی چون قائل شدن حق ازدواج برای همجنسگرایان، تأیید حق مالکیت اسلحه، تغییر قوانین ناظر بر بودجه فعالیتهای سیاسی و تأیید اصلاحات خدمات درمانی باراک اوباما اشاره کرد.
دیوان عالی مسائل مهم دیگری را هم بررسی میکند: قانون اساسی ایالات متحده حول محور ارزیابی و توازن طراحی شده تا از قدرت گرفتن بیش از حد هر کدام از بخشهای حاکمیت جلوگیری کند، اما کنگره به شدت دچار اختلاف نظر بوده و اکثراً نمیتواند در موضوعات مهم به توافق جزئی برسد و به همین دلیل بیشتر ترجیح میدهد مسئولیت نظارت بر زندگی آمریکاییها را به سازمانهای دولتی واگذار کند.
رؤسای جمهور آمریکا، مخصوصاً اوباما و ترامپ برای پیشبرد کارها از فرمانهای اجرایی استفاده کردهاند. اگر کسی با این قوانین نظارتی یا فرمانها مشکل داشته باشد و کنگره هم حاضر به دخالت نشود، باید برای تغییر آنها سراغ دیوان عالی برود. این کاری بود که جمهوری خواهان هنگام ریاستجمهوری اوباما و حالا هم دموکراتها با ترامپ انجام میدهند.
دیوان عالی سالانه با اتخاذ تصمیمهای مهمی دستوپنجه نرم میکند، برای همین تغییر در ترکیب ایدئولوژیک آن میتواند آثار بزرگی همراه داشته باشد. فعالان اجتماعی نظر مشابهی درباره سرعت و عمق عمل دیوان عالی ندارند، اما بیشتر افراد بر این عقیدهاند که نظر دیوان عالی درباره سقط جنین محافظهکارانهتر خواهد بود؛ به عنوان مثال با پذیرفتن قوانینی که به ایالات مختلف اجازه میدهد حد و حدود سقط جنین را خود تعیین کنند.
قضات ارشد دیوان عالی تا به امروز اهمیت حیاتی این مسئله را که دیوان عالی جایگاهی فراتر از دعواهای سیاسی دارد به خوبی درک کردهاند. خطری که دیوان عالی را تهدید میکند این است که پایش به بازیهای سیاسی باز شود. قضات ارشد دیوان عالی تا به امروز اهمیت حیاتی این مسئله را که دیوان عالی جایگاهی فراتر از دعواهای سیاسی دارد به خوبی درک کردهاند.
در دهه ۱۹۵۰، قاضی ارشد ارل وارن از بقیه اعضای دیوان عالی خواست که در مخالفت با تفکیک نژادی در مراکز آموزشی متفقالقول عمل کنند تا بلکه تصمیمشان به پیامی قانونی و اخلاقی در مخالفت با تفکیک نژادی تبدیل شود. امروز هم قاضی ارشد جان رابرتس به خوبی میداند که اگر دیوان عالی بیش از حد با بخشهای انتخابی حاکمیت مخالفت کند و به نظر برسد که جانبدارانه عمل میکند، ممکن است اعتبارش را از دست بدهد. وی به عنوان نگهبان جایگاه دیوان عالی به دنبال مصالحه و احکامی خواهد بود که تأثیرات عمده کمتری به جا بگذارند، مگر در مواردی که فکر میکند امکانپذیر نیست.
عزل و نصبهای دیوان عالی تا به امروز کمتر جایی در کارزارهای سیاسی چپگرایان داشته است. اگر ترکیب دیوان عالی عوض شود، این رویه هم دستخوش تغییر خواهد شد و هر انتصاب جدید اهمیت بیشتری پیدا خواهد کرد.
نظر شما