به گزارش ایمنا، اگرچه قرآن نقش هدایت مردم را بر عهده گرفت؛ اما تجلّی آیات الهی در وجود پیامبر نمود پیدا کرد. لذا کسانی که هنوز فطرت پاکشان زیر خاک دنیاگرایی و تمامیتخواهی مدفون نشدهبود، تحت تأثیر این اخلاق قرار میگرفتند.
نحوه زیست پیامبر بین مردم، و خود را جز آنها دانستن و شبیه آنها زندگیکردن، تأثیر عجیبی در دگرگون شدن قلوب داشت. اینکه پیامبر با آن همه مقام و جایگاه والای معنوی که داشتند، در جمع مردم عادی قرار میگیرند و با آنها همغذا شده و معاشرت مینمایند و طبق روایت ««وَ لَقَدْ کَانَ صلیاللهعلیهوآله یَأْکُلُ عَلَی الاَرْض»، روی زمین مینشستند و غذا میخوردند؛ «وَیَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْد»، مانند بردگان مینشستند؛ «وَ یَخْصِفُ بِیَدِهِ نَعْلَه»، با دست خودشان کفششان را وصله میزدند؛ «وَ یَرْقَعُ بِیَدِهِ ثَوْبَه»، لباس پارهاشان را با دست خودشان وصله میزدند؛ «وَ یَرْکَبُ الْحِمَارَ الْعَارِی وَ یُرْدِفُ خَلْفَهُ»، بر الاغ بدون پالان سوار میشدند در حالی که دیگری را نیز سوار کرده بودند. همه اینها و توصیفات دیگر، نشانههایی از مهرورزی پیامبر نسبت به خلق خداست و به همین دلیل بود که اتفاقاً افراد ضعیف و فقیر جامعه بیشتر به ایشان متمایل بودند؛ چرا که وجود او را منجی دانسته و تعبیر رؤیای تولد عدالت و ختم تبعیض و تفاخر و تکبر را با او میدیدند.
انسانها، فطرتاً گرایش به محبت دارند و اصولاً بین محبتنمودن و جذبکردن همچون برادههای آهن و آهنربا کششی دوسویه وجود دارد. اخلاق پیامبر مخصوصاً آن جا که از حق شخصی خویش میگذشتند و عفو و مدارا و مهربانی را مبنای دعوت خویش قرار میدادند عامل مؤثری در تحول جامعه جاهلی آن روزگار بود.
ایشان نسبت به کسانی که حتی موجبات آزار و اذیت را برای او فراهم آورده بودند محبت میکردند و همین محبت باعث شرمساری و در نهایت هدایتِ خطاکاران میشد. نکتهای که باید دقت کنیم این است که پیامبر نه در جامعهای معتدل، بلکه در جامعهای پرخشونت حضور داشت و این حجم از مهربانی در برابر آن میزان از خشن بودن میتواند درسی برای ما باشد تا در رفتار خویش نسبت به دیگران و حتی کسانی که با ما همعقیده نیستند پیامبر را الگوی خویش قرار دهیم.
در برهوت بیاخلاقیها خداوند آیهای بر پیامبرش نازل میکند و میفرماید: «فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ؛ به برکت رحمت الهی، در برابر آنان (مردم)، نرم و مهربان شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده میشدند.» قرآن نقش اخلاق را در هدایت انسانها اینگونه بیان میکند. بنابراین اگر خواهان تغییر وضعیت فردی و اجتماعی خویش هستیم و اگر خواهان تحول اخلاق در زندگی حقیقی و فضای مجازی هستیم تمسک به اخلاق را نباید فراموش نمائیم، چرا که تحول اخلاقی، ثمرهی تمسّک اخلاقی است.
آنچه بشریت از آن رنج میبرد تثبیت بیاخلاقی در نهاد بشر است. نمونهاش همین هتک حرمتی است که اخیراً نسبت به وجود مقدس پیامبر صلیاللهعلیهوآله صورت گرفت. آنچه وظیفهی اصلی ما در برابر این هتک حرمتها است؛ نه بیاخلاقی، بلکه معرفی اخلاق پیامبر به جهانیان است. هر یک از ما به عنوان پیرو آن وجود گرامی میتوانیم با اخلاق و رفتار و قدم و قلم خویش در شناساندن این گوهر گرانبها مؤثر باشیم. وقتی شناخت جهان از شخصیت پیامبر کافی باشد، و ندای مهربانی، و اخلاق ایشان در اقطاب عالم طنین اندازد، دیگر کسی زوزهیِ گرگها را نخواهد شنید.
خداوند در جای دیگری از قرآن خطاب به پیامبر صلیاللهعلیهوآله میفرماید: «لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ أَلَّا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ؛ گویی میخواهی خودت را از شدت اندوه برای اینکه اینان ایمان نمیآورند و نجات پیدا نمیکنند به کشتن دهی!» این آیه نیز اوج مسئولیت پذیری پیامبر و حریص بر هدایت بودن او را نشان میدهد.
بیتردید آنچه میتواند منجر به گرایش جوانان به دین گردد اخلاقمداریست، ولی ما تنها با فَربهنمودن برخی از مظاهر دینداری از سویی و عدم رعایت اولویتها قصد دعوت دیگران را به دین داریم و این مساله باعث شده که آنچه دین باید در خدمتش قرار گیرد یعنی همان اخلاق، به حاشیه رفته و امور دیگر جایگزین شوند. در واقع میتوان گفت جابهجایی متن و حاشیه، بلایی است که برخی از مدعیان دینداری بر سر جامعه آوردهاند. لذا توجه به اخلاق اصل است و نباید به بهانهی توجه به فروع، این اصل را فراموش کرد.
از دیگر ویژگیهای اخلاقی پیامبر که بسیار در تألیف قلوب مؤثر بود شناخت شرایط و موقعیتها بود. اینکه پیامبر در برخورد با افراد از یک روش مشابه بهره نمیبردند بلکه همان مهرورزی و عطوفت خویش را در قالبها و ظرفهای متعددی ریخته و متناسب با شرایط مخاطب و زمان و مکان، این جرعهی هدایت را به کام تشنگان میریختند. در مسیر نُصح، گاهی از موعظه و پند دادن بهره میبردند، اما با مهربانی، و گاهی نیز داستانها و عبرتهای تاریخی را برای مردم تبیین میکردند باز هم دلسوزانه و همراه با عطوفت؛ گاهی هم تذکر میدادند و گاهی اخم میکردند اما در پس همان اخم پیامبر هم تفسیری از لطف و مهربانی به مخاطب بود و هرگز از مدار اخلاق خارج نمیشد.
از دیگر خصوصیات رفتاری پیامبر این بود که رحمت و مهرورزی ایشان عام بود و شامل حال همه حتی دشمنانشان میشد. در واقع محبت ایشان محبتی گزینشی یا فقط برای عدهای خاص نبود؛ بلکه همه را در دایرهی این رحمت واسعه جا میدادند و همین منجر به تأثیر پذیری از ایشان میشد. البته این صحبت به معنی تسلیم در برابر ظلم و یا بیتفاوتی نسبت به آن نیست. بلکه منظور این است که بنای نبی مکرم اسلام بر سلوک عاطفی بودهاست. تعبیر «رَحمَةٌ لِلعَالَمین» شاهدی بر این مدعاست.
از دیگر ویژگیهای اخلاقی پیامبر که در تثبیت عقیدهی مردم مؤثر بود استقامت والای ایشان بود. پیامبر شخصیتی خستگیناپذیر بودند که یک لحظه از هدایت خلق غافل نمیشدند. در واقع بیمهریها، دشمنیها، سختیها، تبعیدها، تحریمها، کمبودها و… هرگز ایشان را تسلیم نکرد.
وقتی شهر مکه فتح شد بهترین موقعیت بود تا پیامبر انتقام سالها زجر و قتل و غارت را از دشمنان اسلام بگیرند؛ اما ایشان با فرمان عفو عمومی اعلام کردند که امروز روز رحمت و گذشت است و از این طریق دلها را به سمت خویش مجذوب نمودند.
*کارشناس اخلاق و تربیت و مبلغ تخصصی دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان
نظر شما