به گزارش خبرنگار ایمنا، رضا چلنگر چهره آشنای جامعه فوتبال ایران است که آشناییاش با زبان کرواتی او را به فوتبال کشاند و از بلاژویچ تا برانکو و کرانچار را در ایران همراهی کرده و به آنها کمک کرد تا برنامههایشان را بهتر اجرا کنند. او که به واسطه مترجمی نزدیکترین فرد به تأثیرگذارترین مربیان کروات سه دهه اخیر فوتبال ایران بوده است، ناخودآگاه هزاران اتفاق عجیب و غریب را به چشم دیده است. او هر از گاهی یکی از خاطراتش را از صندوقچه اسرارش بیرون میکشد و آن را بر زبان میآورد که معمولاً برای علاقهمندان به فوتبال، جذاب و شنیدنی هستند؛ اتفاقی که باعث شده رسانهها به او لقب "جعبه سیاه فوتبال ایران" را بدهند. رضا چلنگر با خبرنگار ایمنا گفت و گوی مفصلی انجام داده است و در آن از نحوه الگو برداریاش از مترجم رئیس جمهور کرواسی، مشکلات تیم ملی در زمان بلاژویچ و بازماندن از جام جهانی ۲۰۰۲، دلایل ناکامی تیم ملی پرستاره در جام جهانی ۲۰۰۶، پیشنهاد سپاهان و استقلال به برانکو و ماجراهای عجیب دوران حضور کرانچار در سپاهان پرده برداشته است که بخش دوم این گفت و گوی جذاب و خواندنی در ادامه میآید:
جام جهانی ۲۰۰۶ تورنمنت موفقی برای ایران نبود خیلیها علت آن را گروه تشکیل دادن برخی بازیکنها در اردوی تیم ملی میدانند، چنین چیزی را تأیید میکنید؟
بهترین اردویی که تیم ملی برای جام جهانی داشته در آن سال بود چون آلمان در تمام جهان به لحاظ امکانات، نظم و کیفیت معروف بود و مسابقات را بسیار سطح بالا برگزار کردند. چیزی به عنوان گروه بندی نداشتیم. همه بازیکنان سر تمرینات حاضر میشدند و آنچه از آنها خواسته میشد اجرا میکردند ولی بدشناسیای که آوردیم این بود که ۶-۷ بازیکن مثل علی کریمی و فریدون زندی پیش از اینکه به جام جهانی برسند مصدوم شده بودند. مهدی مهدویکیا نیز از ناحیه دیسک کمر آسیب دیده بود و همچنین باشگاه الاهلی امارت اجازه حضور جواد نکونام در اردو سوئیس را نداد. باشگاه صباباتری اجازه حضور علی دایی، سهراب بختیار زاده و یحیی گل محمدی که بیشتر از بقیه نیاز به تمرین داشتند را در اردوی سوئیس نداد و آقای مرادی که آن زمان سرپرست صباباتری بود به ما گفت چون در جام باشگاهها هستیم، بازی ما نیز ملی است و اختیارش را داشته و بازیکن برای اردو تیم ملی نمیدهیم. در این شرایط تنها یک هفته توانستیم در تهران با همه بازیکنان تمرین کنیم و اینچنین به جام جهانی ۲۰۰۶ رفتیم.
استفاده از بازیکنهای پا به سن گذاشته مثل علی دایی، نقدی بود که آن زمان کارشناسان به برانکو داشتند، به نظر میرسید همین مورد باعث خستگی تیم مقابل مکزیک و پرتغال شد؟
اگر خاطرتان باشد در نیمه اول با مکزیک مساوی کردیم و مدام روی دروازه آنها حمله میکردیم چرا که تیم هنوز توان جسمانی داشت. در نیمه دوم تیم به دلیل مصدومیتها و در اختیار نداشتن بازیکنان در اردو قبل از مسابقات افت کرد. در آن زمان فدراسیون مانند زمان آقای تاج این قدرت نداشت که حکم کرده و بازیکنان را از باشگاهها برای تیم ملی بگیرد. این موضوع در اولویت چندم دولت وقت نیز قرار داشت و نمیتوانست به این مسئله بپردازد. همان طور که گفتم بازیکنانمان را به موقع در اختیار نداشتیم.
در دیدار مقابل پرتغال حتی دو موقعیت مسلم گل داشتیم. یکی را آندرانیک تیموریان به تیرک دروازه زد و موقعیت تک به تکی نیز در اختیار رسول خطیبی بود. مهرزاد معدنچی هم تک به تک دیگری داشت و اگر در هر یک از این سه موقعیت به گل تبدیل شده بود، بازی مقابل پرتغالی که لوئیس فیگو، کریستیانو رونالدو و تمام ستارگانش را در اختیار داشت، خوب از آب در میآمد.
چه اتفاقی افتاد که برانکو و تیم ملی به نقطه پایان همکاری رسیدند، این خواسته خودش بود یا فدراسیون؟
در لایپزیش و پس از بازی با آنگولا، برانکو به آقای دادکان گفت که از نظر حقوقی همچنان قرارداد دارم و اگر بگویید بیا، خواهم آمد و مشکلی ندارم. اما تاریخ پایان قراردادم طوری است که دقیقاً در وسط انتخابی جام ملتها تمام میشود و تمایل دارم به کار فوتبال باشگاهی بازگردم که اگر خاطرتان باشد، پس از ایران به دینامو زاگرب رفت و نتایج خیلی خیره کنندهای را در آنجا کسب کرد. همانجا از آقای دادکان درخواست کرد که اگر مایل هستند قرارداد را همین جا فسخ کنیم و دو-سه نفری به گفتگو نشستند و قرارداد را فسخ کردند.
قبل از آنکه برانکو به پرسپولیس بیاید، شما مأموریت پیدا میکنید که با او برای حضور در استقلال مذاکره کنید، ماجرا از چه قرار بود؟
زمان دقیقش یادم نیست اما فکر میکنم سال ۸۶ یا ۸۷ ولی مربوط به همان سالی که استقلال به خاطر ارسال دیرهنگام لیست از آسیا کنار گذاشته شد. کاملاً اتفاقی در جایی به سررشتهداری برخوردم و او از من سوال کرد اگر بخواهیم برانکو را به استقلال بیاوریم، خواهد آمد؟ گفتم نمیتوانم از طرف خودم حرفی بزنم اما تا آن جایی که میدانم آزاد است و باید با خودش حرف بزنم. سررشتهداری گفت باشد و بعد از ظهر تماس گرفت و گفت آقای فتحاللهزاده کنار من است. فتحاللهزاده با من صحبت کرد و گفت آیا میتوانیم با برانکو تماس برقرار کنیم که گفتم چرا نشود! با برانکو تماس گرفتم و موضوع را با او در میان گذاشتم. گفت باید بنشینیم و مذاکره و توافق کنیم چون ممکن است شرایط استقلال و یا شرایط من برای استقلال قابل پذیرش نباشد. پس از آن قرار شد تماس بگیرد تا در کشور سومی مثل ترکیه یا امارات جلسه بگذاریم اما در عرض همین یک هفته، فتحاللهزاده و سررشتهداری و همه را برکنار و واعظ آشتیانی سرکار آمد که قلعه نویی را به استقلال آورد. فتحاللهزاده با من صحبت کرد و گفت آیا میتوانیم با برانکو تماس برقرار کنیم که گفتم چرا نشود! با برانکو تماس گرفتم و موضوع را با او در میان گذاشتم. گفت باید بنشینیم و مذاکره و توافق کنیم چون ممکن است شرایط استقلال و یا شرایط من برای استقلال قابل پذیرش نباشد. پس از آن قرار شد تماس بگیرد تا در کشور سومی مثل ترکیه یا امارات جلسه بگذاریم اما در عرض همین یک هفته، فتحاللهزاده و سررشتهداری و همه را برکنار و واعظ آشتیانی سرکار آمد که قلعه نویی را به استقلال آورد. در واقع هیچ مذاکره رودررویی میان استقلال و برانکو صورت نگرفت و تنها در حد یک تماس بود.
اما قبل از استقلال، پرسپولیس در دوره آقای انصاریفرد و رویانیان خیلی جدی دنبال بود تا برانکو را به ایران بیاورد که در به ترتیب در چین و الاتفاق عربستان بود و متأسفانه نشد که بیاید.
آیا سپاهان هم برای جذب برانکو اقدامی کرده بود؟
خوب شد یادآوری کردید. سال ۹۳ زمانی که کرانچار قراردادش تمام شده بود اما هنوز در اصفهان حضور داشت، سپاهان هم یک بار نامه رسمی به برانکو داد که او در ابتدا برای آمدن به سپاهان ابراز تمایل کرد اما زمانی که متوجه شد کرانچار هرچند تحت قرارداد نبوده ولی هنوز در اصفهان است، گفت با تمام احترامی که قائلم و تشکر میکنم از اینکه مرا انتخاب کردید اما چون با کرانچار همکار هستیم، اول صحبتهایتان را با او انجام دهید و اگر نشد، در این باره مذاکره میکنیم.
پس از رفتن ویلموتس، پیشنهاد سرمربیگری تیم ملی به برانکو داده شد؟
بله. از طریق آقای تاج و سفیر ایران در زاگرب به برانکو پیشنهاد داده شد. البته برانکو با تاج تماس مستقیم هم داشت که شرایط خودش را ارائه داد و قرار شد تاج آن را بررسی کند که دچار کسالت شد. بعد از چند ماهی هم فدراسیون جدید پیشنهاد خودش را به برانکو ارائه کرده که او هم قبول نکرد و به تیم ملی عمان پیوست. دلیل نپذیرفتنش هم بیشتر وضعیت بیسر و سامان فوتبال ما بود که نمیدانم خواسته یا ناخواسته وجود داشت. بعد از چند ماهی هم فدراسیون جدید پیشنهاد خودش را به برانکو ارائه کرده که او هم قبول نکرد و به تیم ملی عمان پیوست. دلیل نپذیرفتنش هم بیشتر وضعیت بیسر و سامان فوتبال ما بود که نمیدانم خواسته یا ناخواسته وجود داشت.
از کرانچار گفتید او دو دوره کاملاً متفاوت را در سپاهان تجربه کرد، دلیل آنکه دومین حضورش در این تیم موفقیتآمیز نبود چیست؟
دلیل این موضوع را مدیریت ضعیف باشگاه میدانم. بحث پول هم نبود چون سپاهان ماشاءالله ساختار مالی محکمی دارد. زمانی که در پرسپولیس حضور داشتم، برانکو همیشه در جلسات به بازیکنان پرسپولیس میگفت باشگاه سپاهان ده سال مداوم است که در لیگ یا حذفی قهرمانی میآورد چون ساختار، ثبات مالی و انضباط دارد و به هیچ وجه دست از اصولش نمیکشد. این دلایلی است که مدام قهرمانی میآورد و این قهرمانیها اتفاقی نیست. زمانی که در پرسپولیس حضور داشتم، برانکو همیشه در جلسات به بازیکنان پرسپولیس میگفت باشگاه سپاهان ده سال مداوم است که در لیگ یا حذفی قهرمانی میآورد چون ساختار، ثبات مالی و انضباط دارد و به هیچ وجه دست از اصولش نمیکشد. این دلایلی است که مدام قهرمانی میآورد و این قهرمانیها اتفاقی نیست.
با مهدی کریمیان و چند بازیکن دیگر که صحبت میکردم میگفتند در لیست کرانچار برای سال دوم بودهاند ولی توسط باشگاه کنار گذاشته شدهاند، چنین چیزی صحت دارد؟
بله با تمام وجود این را میگویم. البته آن موقع در سپاهان نبودم و کارمند اداری باشگاه پرسپولیس در امور بینالملل بودم. این اتفاقها در خرداد سال ۹۰ رخ داد ولی وقتی در آبان ماه به سپاهان ملحق شدم، با تحقیقات میدانی که انجام دادم دیدم بله چنین اتفاقی رخ داده است. آقای کرانچار هم بارها این را گفت. او میخواست سید جلال، محسن بنگر، مهدی کریمیان، هاشم بیگزاده و هم رحمان احمدی بمانند و بنا نبود هیچ کسی از آن لیست خط بخورد اما زمانی که به کرواسی رفته و بازگشت، دید که این بازیکنان یکی یکی جدا یا رد شدهاند که بعداً مشخص شد رد شدهاند.
کرانچار همواره محرم نویدکیا را تحسین میکرد، رابطه او با محرم چطور بود؟
رابطه کرانچار با محرم فوقالعاده خوب بود. ۹۰ درصد آن به دلیل تجاربی بود که خودش در ارتباط مستقیم با محرم کسب کرده بود و ۱۰ درصد دیگر هم از برانکو استعلام کرد که برانکو گفته بود محرم کاملاً قابل اتکا و در زمین رهبر است، ضمن اینکه مهارتهای فوتبالیاش نیز فوقالعاده است. بعد از آن کرانچار میگفت حتی اگر محرم بازی نکند باید به هر قیمتی در کنار تیم باشد. همه میگفتند کرانچار از محرم میترسد و از او حساب میبرد. کدام ترس؟! یا مثلاً میگفتند برانکو از علی دایی میترسد! علی دایی و محرم رهبر هستند و یک رهبر تنها حضور داشته باشد فوری به اطراف خود نظم میدهد. کافی است یک چشم غره به بقیه برود تا همه حساب کار دستشان بیاید و یک لیدر دیگر نیازی به درگیری با مربی و سایرین ندارد. محرم و علی دایی هر دو بازیکنان ارزشمندی هستند.
سپاهان-پرسپولیسهای زیادی را تجربه کردهاید. به نظرتان حواشی دیدار امسال دو تیم چه علتی داشت؟ به کدام تیم حق میدهید؟
این ضعف را از فدراسیون و عوامل سازماندهی سازمان لیگ میبینیم. آنها میدانند که بازیهای سپاهان-پرسپولیس، سپاهان-استقلال و تراکتور همیشه از خصاصیتهای خاصی برخوردار است. در نتیجه زمانی که برای این دیدارها برنامهریزی میکنند باید بیشتر به عمق مسائل اطراف مسابقه دقت کنند. در بازی فصل پیش توجه کافی نشده بود. وقتی شما بازیای را میگذارید و بعد که کرونا آمده میگوئید باید به هر قیمتی برگزار شود. چرا باید به هر قیمتی برگزار شود؟ مگر آیه نازل شده است؟ وقتی کرونا آمده بود، نباید بازی برگزار میشد و به این شکل دیگر درگیریها جلوی هتل کوثر نیز پیش نمیآمد. هواداران سپاهان را چندین بار مورد ضرب و شتم قرار دادند که صحیح نیست. حق سپاهان بود که با تماشاگرانش بازی کند و همانطور حق پرسپولیس هم بود. اگر کرونا بود، بازیکنان که داروی ضد کرونا نخورده بودند!
اگر موافق باشید کمی سوالات را شخصیتر کنیم. برای مترجمی فوتبال لازم است که شخص با فوتبال آشنا باشد؟ مثلاً مترجمی که خیلی اطلاعات فوتبالی نداشته نمیتواند وارد این شغل شود؟
مقداری کار برایش سخت است و من هم دانش علمی مربیگری و به شکل تجربی یک سری اطلاعات اولیه را جذب کردم. در واقع هواداری هستم که خداوند این شرایط را برایش فراهم کرد که به شرایط فوتبال نزدیکتر باشم.
نمونههای موفقی از مترجمانی مثل مورینیو وجود دارند که پا به عرصه مربیگری گذاشتهاند، شما هم به نظر در یک بازی تیم را کوچ کردهاید؟
تنها در یک بازی این کار را انجام داده و تنها جملهای را به بازیکنان گفتم. زمانی که با بگوویچ در پاس همدان در سال نخست شکل گرفتنش بودیم با پرسپولیس بازی داشتیم و بالاخره تیمی شهرستانی بودیم و مردم دوست داشتند تیم شهرشان مقابل پرسپولیس عرضه اندامی کند. بگوویچ گفت به دفاع میرویم و با ضد حمله به آنها گل میزنیم. تنها کاری که کردم این بود که به چهار نفر خط جلو گفتم آزاد هستید و در شرایطی که توپ به دستتان رسید، چهار نفری به حمله خواهید رفت و گوشهای چپ و راست هم باید اضافه شوند. با اجازهتان در آن بازی سه گل زدیم، سه گل هم نزدیم و چهار اخراجی نیز از پرسپولیس گرفته و از جام حذفی حذف کردیم!
پس عملکردتان هم خوب بوده، نمیخواهید وارد این حرفه شوید؟
استثنا یا حسین را گفتم و این کار را کردم و دیگر هم چنین کاری را انجام ندادم (با خنده)
مدتی هم در کنار دست کولاکویچ ترجمه در والیبال را هم تجربه کردهاید، مترجمی فوتبال سختتر است یا والیبال؟
مترجمی فوتبال به چند دلیل سختتر است. نوع بازی فوتبال میطلبد که مترجم مدام از نظر ذهنی و فکری در آن لحظه حضور داشته باشد. حواشیای که در فوتبال وجود دارد، فعلاً شاید ۵ درصد از آن هم در والیبال وجود نداشته باشد. البته این حواشی گاهی خوب و گاهی هم خیلی بد است که چنین چیزی را در والیبال نمیبینید. در والیبال همه چیز جمع و جورتر است و بازیکنانش نیز نسبتاً به فوتبال، تحصیل کردهتر هستند.
با مربیان کرواتی که کار کردهاید، هنوز هم در ارتباط هستید؟
تقریباً با همه آنها در ارتباط هستم. با برانکو که هر دو روز یک بار، با کرانچار هر دو هفته و بلاژویچ چند ماه یک بار در ارتباط هستیم و برای کولاکویچ هم گاهاً پیام میفرستم.
شما به جعبه سیاه فوتبال ایران معروف هستید و خاطرات جذاب زیادی دارید، مخاطبان ایمنا را به یکی از این خاطرات که جایی بازگو نکردهاید، میهمان کنید
تابستان سال ۸۰ با بحرین در تهران بازی داشتیم و بلاژویچ هم آدم حرارتی و انفجاری بود. عادتش این بود که کنار زمین یقه بازیکن خودش را میگرفت و کاری هم با تیم رقیب نداشت. بلاژویچ سر نیکبخت واحدی داد میزد چرا که جلو میرفت و بر نمیگشت. در واقع نیکبخت را پیستون چپ گذاشته بود و سه پنج دو بازی میکرد.
من هم با بلاژویچ میرفتم و برایش ترجمه میکردم. دیدم داور چهارم برگشت و به بلاژویچ گفت برای چی اصلاً داد و بیداد میکنی بلاژویچ در اوج هیجان قاطی کرد و گفت این چی میگوید؟ گفتم میگوید چرا کنار زمین داد و بی داد میکنی! شروع به داد و بیداد کرد و وقتی ۱۰-۱۵ دقیقهای طول کشید، داور چهارم آمد و به انگلیسی تذکر داد. بلاژویچ انگلیسیاش خوب نبود و فرانسوی را میفهمید. وقتی بلاژویچ به کنار زمین میرفت، من هم با او میرفتم و برایش ترجمه میکردم. دیدم داور چهارم برگشت و به بلاژویچ گفت برای چی اصلاً داد و بیداد میکنی بلاژویچ در اوج هیجان قاطی کرد و گفت این چی میگوید؟ گفتم میگوید چرا کنار زمین داد و بی داد میکنی!
بلاژوویچ گفت به من میگوید (با عصبانیت)؟! گفتم نه بابا منظورش منم (با خنده) و اگر نه نزدیک بود بلاژویچ با داور چهارم درگیر شود!
سخن پایانی؟
دلم برای اصفهان خیلی تنگ شده است. سلام من را به اصفهان برسانید.
گفت و گو از: سروش فدایی _ خبرنگار سرویس ورزش ایمنا
نظر شما