به گزارش خبرنگار ایمنا، در آموزشگاه موسیقی، گوشها بیاختیار به سمت صدای تنبکی از اتاق انتهایی سالن کشیده میشود. استاد به خوبی هر کدام از شاگردها که در اتاق وارد میشوند را پیش از اینکه چیزی بگویند میشناسد. شیوه تدریس و جدیت استاد رستگاری بسیار جالب توجه است، با دقتی فراوان به ساز هنرجوها گوش میکرد و ایراداتی بجا از آنها میگرفت. علیرغم داشتن چشمانی کمسو گوشهای بسیار حساسی دارد و شاید این هدیه خداوند به اوست. زمانی که برای هر هنرجو صرف میکرد بسیار بیشتر از استاندارد شناخته شده بود. این تفاوتهای ارزشمند خیلی کم در میان دیگر معلمان موسیقی دیده میشود.
این استاد، محمد علی رستگاری است که با دلی روشن مینوازد و آموزش میدهد؛ او به خوبی با وجود محدودیتها از نوجوانی هنر موسیقی را با عشق دنبال کرده است. پای حرفش که بنشینی گلایههای بسیاری دارد، اما هرگز از راهی که رفته پشیمان نیست. او درباره زندگیاش میگوید: "در خمینی شهر اصفهان در دوم اردیبهشت سال ۱۳۵۶ به دنیا آمدم. فراگیری موسیقی را از سال ۱۳۷۲ با آواز شروع کردم. آواز را نزد اساتید قاسم معمارزاده، سیدرضا طباطبایی و منصور اعظمیکیا ادامه دادم و پس از آن به آموختن ساز دف روی آوردم. به دلیل علاقه فراوان من به موسیقی ردیفی و علیالخصوص دستگاه همایون بر آن شدم که سهتاری بخرم و پس از مدتی نواختن به خاطر محدودیتهای خاص آن زمان از جمله نبود اطلاعات کافی و دسترسی نداشتن به امکاناتی مانند اینترنت از فروشندهای شنیدم که میگفت سهتار این توانایی را ندارد که بتوان با آن دستگاه همایون را اجرا کرد. به همین سبب سراغ سنتور رفتم. "
رستگاری با اشاره به دشواریهای یادگیری سنتور، اظهار میکند: "البته که در یادگیری سنتور سختیهای فراوانی وجود داشت. در واقع آن دوره کسی حاضر نبود که سنتور را به دلیل ویژگیهای خاص این ساز به من و امثال من آموزش بدهد؛ به همین سبب بیشتر سنتور نوازی را از نوارهای آموزشی و آلبومها و کتابهای مختلف یاد گرفتم و بعضاً هم سوالاتی که در این زمینه برای من پیش میآمد از اساتید و همکاران خود میپرسیدم. پس از آشنایی با سنتور و تسلط به ردیف دوباره به سمت سه تار روی آوردم و فراگیری این ساز را نزد استاد کامیار فانیان ادامه دادم".
اما ماجرا به اینجا ختم نمیشود او به غیر از آواز و دف و سنتور و سهتار، به تار و تنبک هم مسلط است. ساز تار را نزد سعید مزدک و مهران اعظمیکیا فراگرفته است و تنبک را هم به طور اتفاقی نزد استاد سلمانی آموخته است. شاید این محدودیتهای موجود در آن زمان که خود او بارها متذکر شد جدای از معایبی که داشته، باعث شده است که این هنرمند روشندل با سازهای دیگری مانند سنتور و تار هم آشنایی پیدا کند و دیدگاهی جامع و کامل از موسیقی سنتی به او هدیه شود که شاید افراد کمی از آن بهرمند هستند. مشکلات مربوط به نابینایی نه تنها مانع پیشرفت او در این زمینه نشده است بلکه استعدادهای مکمل او در فراگیری موسیقی همواره او را یاری نموده است.
البته که خود استاد رستگاری در ادامه با خنده به این موضوع اشاره میکند و میگوید: "کنجکاوی من در آموختن سازهای مختلف بیشتر برای پیشرفت در مقوله آهنگسازی بود. در واقع بیش از اینکه نوازنده شوم قصد داشتم آهنگساز شوم و به نوبه خود هم در این زمینه موفق عمل کردم."
از او خواستیم که چند نمونه از آثاری که خودش آهنگسازی کرده را بنوازد که با ملاحتی خاص گفت: "نیازی نیست من این آثار را در رایانه خود دارم! " تصنیفهای که او مشتاقانه پخش کرد، بسیار جالب توجه بود و از همه جالبتر اینکه بیشتر اشعار تصنیفهایی که او ساخته هم از خودش است. از جمله آثاری که این هنرمند ساخته میتوان به تصنیفهای " گو خلق بدانند" با شعری از سعدی، و آهنگهای "مهِ شامِ تار"، "نتِ ساز"، " من میخوام آواز بخونم" و "تو بیا" با اشعاری از خودش و هم چنین موسیقیهای تئاتر از جمله "این ره که میروی" اشاره کرد.
هنرمندان نابینا را دریابید!
دیدن هنرمند روشندلی که تار را در مایه بیات اصفهانی به شیوایی مینوازد باور کردنی نیست. گویی ردیف در اعماق وجودش آرام گرفته و هنر از دستانش برمیخیزد و به روح مخاطب فرو میریزد. با این حال تار او گلایهها دارد، سازش کوک است، اما ساز دلش ناکوک مینوازد. در نهایت فروتنی دردش را مینوازد و از کملطفیها و کم توجهیها گلایه میکند.
رستگاری میگوید: "شرایط مختلف اجتماعی در شهرت و شناخته شدن هنرمندان نقش بسزایی دارد و چه بسا اگر این فضا برای ما نیز فراهم بود به جایگاه کنونی بالاتری میرسیدیم. استاد شجریان هنرمندی بینظیر بودند و من همواره از ایشان بسیار درس گرفتهام را مثال میزنم؛ اگر استاد محمدرضا شجریان در شرایط مختلف دیگری و در فضای متفاوتتری ظهور پیدا میکرد شاید تا این حد شهرت و موفقیت اجتماعی به دست نمیآورد. در واقع فضای آن زمان فضایی محدود و موسیقی سنتی از جهات مختلفی محدود شده بود. بسیاری از هنرمندان خانه نشین شده بودند و عدهای دیگر هم ممنوعالکار شده بودند. مجموعه این شرایط به علاوه شرایط اقتصادی، این موفقیتها را برای ایشان فراهم آورد؛ البته که این موضوع چیزی از شخصیت هنری و دستاوردهای ایشان کم نمیکند و منظور بیشتر بیان نقش شرایط اجتماعی و به خصوص اقتصادی در موفقیت هنرمندان و در نتیجه امرار معاش از این راه است".
وی در ادامه صحبتهایش، همواره از موفقیتهای خود در موسیقی از جمله آهنگسازی برای چندین تئاتر مختلف و اخذ مقام اول در این زمینه و هم چنین اجرا و اخذ لوح افتخار در جشنواره تارنوازان اصفهان تعریف میکند و از میزان پیشرفت خود با توجه به شرایط راضی است. با وجود این گلایههای او از نبود فضای لازم و شرایط اجتماعی و اقتصادی مناسب برای فعالیت هنرمندان به خصوص نابینایان واقعیتهای تلخی بود که باید شنیده شود و چارهای اساسی برای آن اندیشیده شود. رستگاری در این باره معتقد است که "شنیده شدن صدای هنرمند در جامعه و مشاهده بازخورد آن، نیازمند شرایط و موقعیتهای خاصی است که باید برای هنرمند به ویژه هنرمندان نابینا فراهم شود. "
این هنرمند ادامه میدهد: "این در حالی است که این شرایط نه تنها فراهم نمیشود، بلکه موانع و محدودیتهای زیادی برای ما وجود دارد. مثلاً پس از گذشت سالها هیچ گاه نشده است که گروهی کامل داشته باشم و با آن کارهای خود را در قالب کنسرت اجرا کنم و یا آلبومی را منتشر کنم تا آثارم حداقل در سطح گستردهتری شنیده شود. انجام چنین فعالیتهایی هزینههای فراوانی دارد در صورتی که یک هنرمند مانند من با چنین درآمدی از پس چنین هزینههایی بر نمیآید. به علاوه مسئله مجوزها هم از طرفی دیگر محدودیتهای به وجود میآورد که بسیار ناراحت کننده است. تعداد قابل توجهی از این لغو مجوزها بدون هیچ دلیل قانع کنندهای انجام میشود که از آن ضربههایی خوردهام. "
وی از مسئولان و مدیران ذیربط نارضایتیهایی دارد و میگوید: "مثلاً چرا باید اجرای مهمی که چندین سال پیش برای آن تدارکاتی دیده بودم به خاطر فوت استاد بسطامی لغو شود؟ مگر غیر این است که ایرج بسطامی خود هنرمند بوده و دوست دار فرهنگ و هنر ایرانی؟ من واقعاً هیچ تناقضی در این بین نمیبینم. حتی در آن زمان قصد داشتم به این مناسبت بخش جدیدی به اجرای خود اضافه کنم، اما با لغو این اجرا بسیاری از انگیزهها برای ادامه فعالیت گرفته شد."
انتقادهای این نوازنده و آهنگساز تنها مربوط به مسئولان و متولیان فرهنگی نیست و اضافه میکند: "با وجود وضعیت فیزیکی خاص خود و اینکه چندین ساز را به خوبی مینوازم و آثاری را هم در تئاتر و هم در موسیقی دستگاهی خلق کردهام، اما تاکنون استقبال مناسبی از کارهای من نشده است. حتی این موضوع را به وفور از جانب هنرمندان و همکاران دیگری که مرا به خوبی میشناسند دیدهام در حالی که من به عنوان هنرمند نابینا با وجود مشکلات خاص، حداقل این انتظار را دارم که بیشتر به آثار من توجه شود."
یک نوازنده ماهر باید شنوندهای ماهر باشد
رستگاری با اشاره به اهمیت آموزش صحیح موسیقی در موفقیت هنری فرد توضیح میدهد: "امروزه آموزش موسیقی تنها محدود به کتاب و آموزشگاه شده است، در حالی که اگر فردی بخواهد در موسیقی به جایی برسد باید شنونده بسیار ماهری باشد و با سبکهای مختلف نوازندگی آشنایی کامل داشته باشد تا بتواند راه خود را پیدا کند. در واقع هنرمند نباید در تحلیل و بررسی آثار هنرمندان دیگر با تعصب برخورد کند تا بتواند به درستی نتیجهگیری کند و از نتایج آن در جهت رشد هنری خود استفاده کند. این موضوع همواره در طول زندگی من از اهمیت بالایی برخوردار بوده و هرگز سعی نکردم که با تعصب خاصی نسبت به هنرمندی برخورد کنم".
وی در ادامه میافزاید: "اگر چه به دلیل همان شرایط اجتماعی و اقتصادی که قبلاً ذکر شد توفیق نداشتم که از محضر اساتید بزرگ موسیقی استفاده کنم، اما با گوش دادن فراوان به آثار آنها و مطالعه زندگینامه آنها بسیار از آنها الگو گرفتهام. حتی من بخش زیادی از نوازندگی سنتور را به صورت خود آموخته فرا گرفتم. در سنتور نوازی الگوی من استاد فرامرز پایور بود. به علاوه سنتور نوازی استاد میلاد کیایی برایم بسیار جذاب است، چراکه احساس میکنم به اصطلاح، ایشان در سنتور نوازی خودشان هستند. البته استاد مشکاتیان هم در فراگیری موسیقی من بسیار تأثیر گذاشتند، اما بیشتر ایشان را در آهنگسازی الگوی خود قرار دادهام. آهنگسازی آلبومهایی مانند «آستان جانان»، «بیداد»، «قاصدک» و غیره که بخش زیادی از خاطراتم را در بر میگیرد و واقعاً شگفتانگیز است".
این هنرمند با بیان اینکه "تکنولوژی و اینترنت و نوارها و سی دیهای مختلف نقش زیادی در پیشرفت من در سازها داشته و در حالی که به صورت طولانی این ساز را نزد کسی نیاموختهام، اما موفقیتهایی را در این زمینه به دست آوردم" تاکید میکند: "باید گفت آموزش موسیقی تنها محدود به کتاب و درس نمیشود و هنرمند بیش از اینکه نوازنده خوبی باشد باید شنونده ماهری باشد. در تار با گوش دادن به آثار استاد لطفی و بررسی نگاه ایشان به ردیف و صلابتی که در ساز ایشان نهفته است همواره ایشان را الگوی خود قرار دادم. هم چنین شیرین نوازی استاد شهناز و جواب آوازهای ویژه ایشان در تار بسیار برایم جذاب بود. در کل میتوانم بگویم در طول روز وقت زیادی را به گوش دادن آثار بزرگان موسیقی صرف میکنم. اگر چه از حضور آنها بی بهره بودهام ولی همواره اساتیدی مانند شجریان، گلپا، ایرج در آواز و بیژن کامکار در دف معلم من بودهاند"
مشکلات نابینایان
مشکلات جامعه نابینایان در ایران محدود به چند عدد نیست. اوضاع وخیم اقتصادی و نبود آینده روشن برای این قشر و هم چنین حمایتهای اندک دولت از آنها رنج را برای این قشر چندین برابر کرده است. رستگاری، هنرمندی نابینا که خود از نزدیک به خوبی با این مشکلات دست و پنجه نرم کرده است تصریح میکند: "آموزش به نابینایان اصلاً در وضعیت خوبی نیست. این در حالی است که در کشورهای مختلف همیشه به این قشر که جمعیت زیادی هم ندارد توجه زیادی میشود و حتی نرم افزارهای صفحه خوان خاصی به صورت ویژه برای آنها طراحی میشود و در اختیار آنها قرار میگیرد. امروزه در کشور ما به تولید این نرم افزارها بسیار کم توجه میشود و نابینایان مجبورند از نسخههای بیکیفیت آن برای انجام امور خود و آموزشهای لازم استفاده کنند. به علاوه اگر از این گزینه صرف نظر کنیم دستگاههای نوشتن خط بریل و هم چنین نمایشگرهای خط بریل در ایران قیمت بسیار زیادی دارد که با وجود حمایتهای مالی کم دولت کمتر کسی میتواند آن را تهیه کند. با این حساب حتی یک نابینا فقط برای نوشتن که حق او است باید تا این حد هزینه کند. مشکل بسیار مهم بعدی مربوط به فرهنگسازی در رابطه با فعالیت نابینایان در جامعه است. در این زمینه شاید بیشترین مسئولیت را صدا و سیما داشته باشد که نه تنها از پس آن به خوبی برنیامده است، بلکه در جهت خلاف آن حرکت میکند. نمونه آن شعر تیتراژ پایانی سریال ستایش بود که با جمله معروف «مثل یه کوریم که عصاشو داده به دست یه کرم شب تاب» خاطر بسیاری از نابینایان را آزرده کرد."
نظر شما