محمود براتی خوانساری، عضو هیأت علمی گروه ادبیات و زبان فارسی دانشگاه اصفهان، در باره حافظ شیرازی به خبرنگار ایمنا گفت: حافظ شاعری است که عاطفه و اندیشه در وجود او به تعادل رسیدهاند. عاطفه پیش برنده و اندیشه بالابرنده است. در ادبیات شاعرانی داریم که از نظر عاطفی قوی هستند، اما در کار آنها اندیشهورزی ضعیف است؛ برای نمونه فرخی سیستانی و منوچهری نمونههایی از این شاعران هستند. در مقابل شاعران اندیشهورزی داریم که از نظر عاطفی قدرت پیش برندگی کمی دارند نمونه چنین شاعرانی ناصر خسرو قبادیانی است.
وی ادامه داد: حافظ علاوه بر اینکه در شور شاعری قدرت تأثیر گذاری دارد، در اندیشهورزی و آنچه پشتوانه حکمت و عرفان است نیز قدرت دارد. بنابراین شعر او حوزه وسیعتری را در بر میگیرد و به همین دلیل میزان مخاطبان، تأثیرگذاری و ماندگاری شعر او بسیار است. از طرفی این امر او را به جامعیت رسانده است. حافظ تمام ذوق اندیشه و دیوان شاعران پیش از خود را دیده، آنها را در هندسه فکری خود قرار داده و از هاضمه هنری خود عبور داده است. از این نظر ردپایی از شاعران پیشین در شعر او وجود دارد اما از ذوق حافظانه و کار و بار عاشقانه خود استفاده کرده و آنها را به کمال رسانده است. حافظ پیشینیان خود را نه تنها در شعر بلکه در حکمت، نکات قرآنی و اندیشههای فیلسوفانه بررسی کرده است.
این استاد ادبیات با بیان اینکه "حافظ قرآن را حفظ بوده است"، افزود: این ویژگی او را با سرچشمه وحی انس و الفت داده و نه تنها در فکر و آشنایی او با اندیشه الهی و عرفانی تأثیر داشته که بر ساختار بیانی او نیز تأثر گذاشته است. خود او اذعان کرده که دغدغه اش زیبایی شناسی قرآن بوده است. زمانی که این خصیصه با دولت عشق همساز میشود، اوج بیشتری میگیرد. حافظ حسن و ملاحت را با هم جمع کرده است. حسن جنبههای زیبا شناسی بیرونی معشوق و آدمی است و ملاحت کمالات درونی است. او علاوه بر اینکه به زیباییهای درونی توجه دارد، سعی میکند زیباییهای بیرونی را نیز مورد توجه قرار دهد.
حافظ کلام هنری را به جامعیت رساند و شجریان هنر کلامی را
براتی تصریح کرد: حافظ افراط و تفریط نمیکند، کم گوی و بهگزین است. احتمالاً اشعار بیشتری داشته اما برخی را انتخاب و در دیوان خود مطرح کرده است ضمن اینکه همین موارد را نیز بارها بررسی و بازخوانی کرده است. غزل او خطی نیست، بلکه مانند یک منشور از جهات مختلف قابل بررسی بوده و مطلب دارد؛ در واقع به تعبیر خود او غزلهایش نظم پریشان است. مثلاً در یک غزل در باب خلقت، عشق، احوال شخصی خود و مسائل اجتماعی صحبت میکند. اشعار او سرشار از مطالب متنوع است، اما انسجام درونی و بیرونی نیز دارد. حافظ سخن خوب را در بیان خوب گفته است. یعنی سخنان حکیمانه و اندیشه ورزانه را در جامه زیبا و دل فریب غزل متجلی میکند.
وی گفت: حافظ یکی از شناخته شدهترین شاعران است و دیوان او همواره در کنار قرآن قرار داشته است. شعر او مورد توجه مردم عادی و متخصصان ادبیات است، چراکه در جان و دل مردم جای گرفته است و از این نظر جای نگرانی نیست؛ اما اینکه چه حد به اندیشه و اصولی که به آنها پایبند بوده عمل میشود مطلب دیگری است. در قرن اخیر درباره حافظ مطالعات فراوانی شده، کنگرههای حافظ شناسی بسیاری برگزار شده است و شروح مختلفی بر اشعار او نوشتهاند.
این استاد ادبیات با بیان اینکه "زبان حافظ به گونهای است که همه آن را در مییابند، اما پی بردن به ژرفای آن نیازمند تأمل بیشتری است"، اظهار کرد: حافظ ریاکاری، مردم آزاری و دروغ را مذمت میکرد. او رندی را ستایش میکرد، اما رند مدنظر حافظ کسی است که فریب دنیا را نخورد و لازمه این امر هم داشتن کمال و معرفت است.
براتی ادامه میدهد: استاد محمدرضا شجریان با حافظ مأنوس بود و تصنیفاتی از اشعار او ساخت. اگر بخواهیم در وجه مقایسه این دو شخصیت را بررسی کنیم، باید بگویم حافظ کلام هنری را به جامعیت رسانده است و استاد شجریان تلاش کرده که هنر کلامی یعنی آواز را به کمال خود نزدیک کند. شجریان با تلفیق شعر و موسیقی ارزش و اعتبار ادبیات را روزافرون کرده است. به نظر میرسد استاد شجریان بیش از همه از حافظ خوانده باشد و هم نشینی با این شاعر او را به نحوی از اعتبار و شهرت حافظ نیز بهره مند کرده است. او نیز مانند نام و آثار حافظ جاودان خواهد ماند چراکه هنر اصیل، ماندگار و جاودانه است.
نظر شما