به گزارش خبرنگار ایمنا، شایگان بنی سعید مربی جوان ایرانی در سن ۱۶ سالگی ایران را به مقصد انگلیس ترک میکند، او تحصیلات مربیگری را از ۱۸ سالگی شروع کرد و از اوایل سال ۹۸ به باشگاه میدلزبرو انگلیس پیوست، او در حال حاضر دو سال است که در ردههای پایه این باشگاه فعالیت دارد.
این مربی جوان معتقد است فدراسیون فوتبال ایران ارتباطی با کشورهای صاحب سبک و فلسفه صحیحی برای فوتبال ندارد همچنین آزادی عمل را از مربیان گرفتهاند. خبرنگار ایمنا گفت و گویی را در دو بخش با او انجام داده که در ادامه بخش دوم این گفت و گو را میخوانیم:
مربیهای ایرانی و خارجی چقدر در برقراری ارتباط با بازیکن موفق هستند؟
توانایی برقراری صحیح ارتباط یکی از مهمترین مهارتهایی است که مربی باید بر آن مسلط باشد، فوتبال یک پدیده جمعی و ارتباط مهمترین رکن توسعه انسانی در تمام جوامع است. یک مربی علاوه بر ارتباط کلامی باید از ارتباط زبان بدن هم برخوردار باشد.
من به عنوان یک مربی باید یک روانشناس هم باشم و روزانه خود را در معرض یادگیری و نوآگاهی در این مورد قرار دهم علاوه بر آن باید تا حدودی جامعهشناس هم باشم زیرا به طور مستقیم مدیریت یک جامعه ۳۰ نفره را بر عهده دارم و به طور غیرمستقیم با جوامع بزرگتری هم در تعامل هستم که تأثیر بسزایی در عملکرد من دارند. باید با شناخت و آگاهی مناسب بتوانم با مسائل برخورد و آنها را ریشهیابی کنم، همچنین با هنجارسازی یا هنجارشکنی اصولی مشکلات را برطرف کنم. یک مربی نمیتواند با همه بازیکنان یکسان برخورد کند، پس باید توانایی تشخیص تیپهای شخصیتی بازیکنان خود را داشته باشد.
در ایران این موضوع را خیلی جدی نمیگیریم، مربیان مهارت ارتباطسازی را به درستی آموزش ندیدهاند. از اهمیت و نقش بزرگ روانشناسی و جامعه شناسی در فوتبال غافل هستیم. بزرگترین تیمهای ایران در کادر خود روانشناس ورزشی ندارند که این یک فاجعه است و نشان میدهد چقدر از فوتبال روز دنیا فاصله داریم.
بیشتر بخوانید:
فوتبال اروپا قوانین انعطافپذیر ندارد / در ایران آکادمیها نیمه حرفهای هم نیستند
سازمان لیگ در ایران برای روانشناسان ورزشی کارت صادر نمیکند که باعث شده استعدادهای ورزشی از بین بروند. میلیاردها تومان خرج آمادگی بدنی بازیکنان میشود، اما از استخدام یک روانشناس ورزشی در کادر امتناع میشود، خنده دار است اگر فکر کنیم آمادگی روانی کم اهمیت تر از آمادگی بدنی است.
در سطح اول فوتبال اروپا و حتی سطوح پایینتر مربیان به طور مرتب و مستمر در دورههای دانش افزایی مورد تدریس در زمینههای روانشناسی، جامعه شناسی و علوم ارتباطات اجتماعی، علوم ارتباط با رسانه و … قرار میگیرند، آیا در ایران چنین آموزشهایی را میتوان دید؟ پس طبیعی است که برخی مربیان در برقراری ارتباط صحیح چندان موفق نباشند.
افکار قدیمی در مربیگری کارایی بیشتری دارد یا افکار جدید؟
افکار نو کارایی بیشتری دارد. علم فوتبال به طور مستمر و سال به سال دچار گوناگونیهای بسیاری میشود. تاکتیکی که ۵ سال پیش یک تاکتیک برنده بود اگر بدون تغییر بماند امروز یک تاکتیک بازنده خواهد بود مگر اینکه با فوتبال روز منطبق شود و در جزئیات با سرعت حرکت فوتبال روز همگام شود، شاید بگویید چگونه یک مربی مانند فرگوسن ۲۵ سال موفق بود؟ مطمئن باشید فرگوسن هم هر سال باید خودش را با شیوه جدید بازی، اصول و حتی قواعد و قوانین جدید وفق میداد و به همین تناسب تاکتیکها و شیوه بازی و مدیریتش را بهروزرسانی میکرده است.
فوتبال ساکن نیست و پویایی بالایی دارد پس برای موفقیت در آن باید پویا بود و به طور مستمر و روزمره دنبال فراگیری تازهترینها و ابداع شیوههای نوین بود. رنزو اولیویری مدرس کهنه کار ۷۹ ساله بزرگترین آکادمی مربیان دنیا یعنی سکولا آلناتوری در ایتالیا که مربیان بزرگی همچون آریگو ساکی، جیوانی تراپاتونی، کارلو آنچلوتی، آنتونیو کنته، ماریتزو ساری، ماسیمو آلگری و به تازگی جنارو گتوزو و آندره آ پیرلو همگی از این مدرسه مربیگری فارغالتحصیل شدهاند در مورد شیوه تدریس در این آکادمی اعتقاد جالبی دارد که در آکادمی نباید هیچ کتاب فوتبالی تدریس شود و میزان و معیار باشد. وی استدلال خردمندانهای هم در این مورد دارد و میگوید: "اگر من همین امروز شروع به نوشتن کتابی برای تدریس فوتبال کنم دو سال زمان میبرد تا به پایان برسانمش، پس در زمان انتشار دو سال از علم روز فوتبال عقبتر است و تاریخ انقضایش گذشته است! "
چند سالی است مربیان کروات در ایران حضور چشمگیری دارند، دلیلش را چه میبینید؟
بدون شک افراد و شبکههایی از این موضوع سود میبرند. اینکه مربیان کروات علم بالاتری نسب به مربیان داخلی ایران دارند و به فوتبال روز آگاهتر و نزدیک تر هستند شکی نیست، اما سوال این است که چرا فقط مربیان کروات یا ترک؟ مگر این توانایی فقط در انحصار آنها است؟ مگر مربی فرانسوی، آلمانی، انگلیسی، هلندی و یا یونانی نمیتوانند عملکرد مشابه یا بهتری داشته باشند؟ پس چرا به طور مطلق فقط به سراغ مربیان کروات میروند؟ نحوه انتخاب مربیان و عقد قرارداد در ایران حرفهای نیست حتی اگر انتخابها از نظر فنی مورد تأیید باشند، مطمئن باشید چند سال دیگر یک شبکه جدید وارد میشود و جذب مربیان کشور دیگری را مد میکند.
مربیان خارجی داخل ایران برتری نسبت به مربیهای ایرانی دارند؟
به طور مثال مربیای که از کرواسی میآید، از یوفا فارغالتحصیل شده است که به مراتب سطح بالاتری از ای اف سی دارد و در دورههای دانشافزایی حرفهایتری به طور مستمر تعلیم دیده است، فدراسیونهای تحت پوشش یوفا هر سال کارگاههای دانشافزایی بسیار پربار و مفیدی را با تدریس مدرسین یوفا برگزار میکنند که بسیار حائز اهمیت است و مربیان این دست از کشورها بسیار به سطح اول فوتبال نزدیکتر هستند زیرا فدراسیونهایشان همواره با فدراسیونهای کشورهای دیگر در تعامل است و علم روز بین آنها منتقل میشود. در این زمینه نمیتوان فقط به مربیان داخلی ایراد گرفت بلکه این فدراسیون است که باید بستر مناسبتری را برای رشد و ارتقای سطح مربیان فراهم کند.
میزان تحصیل چقدر در مربیگری تأثیر دارد؟ ایرانیها تحصیل بیشتری دارند یا خارجیها؟
داشتن تحصیلات مربیگری جزو الزامات و قوانین فیفا است و بدون به پایان رساندن دورههای مربیگری رسمی کنفدراسیونها مجوز مربیگری دریافت نخواهید کرد و همین تحصیلات تئوری مربیگری در مجموع حدود ۵ تا ۶ سال زمان میبرد که این به اندازه زمان اخذ یک فوق تخصص در رشتههای مهندسی است، پس یک مربی فوتبال شاید به دانشگاه نرود اما تحصیلات عالیه دارد و در فضای آکادمیک حضور داشته است. برای ممتاز بودن در مربیگری صرفاً دورههای یوفا یا کنفدراسیون هر قاره دیگری کافی نیست، فوتبال سالها پیش از یک ورزش صرف فراتر رفت و به یک صنعت تبدیل شد، پس از آن در بیست یا سی سال گذشته از آن هم فراتر رفت و به یک فراصنعت تبدیل شد، پس برای ممتاز و موفق بودن در آن باید تسلط کافی بر تمام علوم مرتبط با آن داشت، تحصیلات یا مطالعه آزاد در علوم روانشناسی، جامعه شناسی، مدیریت، مدیریت منابع انسانی، مارکتینگ، آمار و هندسه، مدیریت ارتباطات انسانی، مدیریت ارتباطات رسانهای، آسیب شناسی ورزشی، بدنسازی، و فیزیولوژی برای فردی که میخواهد در این حرفه موفق باشد میتواند بسیار مهم و تأثیرگذار باشد. به طور کلی حضور در فضای آکادمیک موجب رشد شخصیتی فرد میشود که متقابلاً تأثیر آن در کارش نمود پیدا خواهد کرد.
چه نگرشیدر مربیان اروپا وجود دارد که کماکان کسب دانش و علم در اولویت اول آنها است حتی با وجود دسترسی به منابع مالی کافی؟
رقابت، سرعت پیشرفت و تغییر فوتبال بسیار بالاست که اگر مربی غافل شود و دست از فراگیری علم و دانش روز فوتبال بردارد کنار گذاشته خواهد شد و شخص دیگری جایش را خواهد گرفت، پس مربیان بزرگ همواره دست از یادگیری و ارتقای سطح علمی، تواناییها و مهارتهای خود نخواهند کشید تا بتوانند در گود رقابت بمانند.
در ایران و اروپا چطور از بین دو بازیکن بزرگ و خوب یکی مربی فوقالعادهای میشود و یکی شکست میخورد؟ مانند زیدان و مارادونا.
بازیکن بزرگ بودن دلیلی برای مربی بزرگی شدن نیست، شاخصهها و فاکتورهای لازم برای مربی شدن بسیار متفاوت از شاخصههای لازم برای فوتبالیست شدن است. این فاکتورها بسیار گسترده هستند که ممکن است بعضی از آنها بین فوتبالیست و مربی مشترک باشند اما همه آنها نیستند، توانایی رهبری، اعتماد به نفس بالا، مثبت اندیشی، صبوری، پشتکار، قدرت پیش بینی، مدیریت بحران، ارتباطات قوی، تصور و تخیل قوی، قدرت مشاهده قوی، شنونده بودن، توانایی اخذ تصمیمات مهم در موقعیت مقتضی، توانایی ایجاد تغییر در زمان کم، مسئولیت پذیری، توانایی ایجاد انگیزه، توانایی تهییج، توانایی کنترل هیجان و فشار، صداقت، معقولیت، احترام گذاری و محترم بودن، قدرت تصمیمگیری تحت فشار، شجاعت انجام ایدهها، سختکوش و تلاشگر بودن، ارتباط مناسب با رسانه و هواداران، توانایی کار با تیپهای شخصیتی متفاوت، فرهنگها و زبانهای متفاوت و توانایی مدیریت نامهای بزرگ و ستارهها از فاکتورهای یک مربی ایدهآل هستند حال اینکه مجموعه این فاکتورها در بازیکنانی مانند کرایف، داگلیش، بکن بائز، کاپلو یا در نسل بعدی آنچلوتی، گواردیولا، کونته و زیدان وجود داشته و آنها مربیان موفقی هم شدهاند دلیل بر این نیست که در همه بازیکنان فوتبال وجود دارد کما اینکه موارد ناموفق بسیار زیادی مانند مارکو فن باستن، مارادونا و شونچکو وجود دارد.
همینطور که ممکن است فردی که سابقه بازی حرفه ای ندارد این فاکتورها را داشته باشد و در مربیگری موفق شود، مانند مورینیو یا نایگلزمن، اما اگر تمامی این فاکتورها با تجربه بازیگری حرفهای همراه شود شانس بالایی برای موفقیت وجود خواهد داشت.
گفت و گو از: کیمیا گلپیرا _ خبرنگار سرویس ورزش ایمنا
نظر شما