سهراب سپهری؛ شاعری که ادبیات را نقاشی کرد

یکی از جذاب‌ترین ویژگی های شعر سهراب سپهری ایجاد تصویرهای زیبا و دلنشین است، به گونه‌ای که می توان اشعار او را تابلویی نقاشی شده از طبیعت دانست.

به گزارش خبرنگار ایمنا، در کاشان متولد شد و روحیات کاشانی‌ها را داشت. آمیزش شعر و نقاشی مهم‌ترین ویژگی او بود، به گل‌ها عشق می‌ورزید و زندگی را در شوق اشتیاق دیدار شقایق‌ها وصف می‌کرد. سهراب سپهری ادبیات را نقاشی کرد، او دنبال معنای هستی می‌گشت، اما نه در فلسفه و تعقل بلکه آن را در عشق و طبیعت جست و جو می‌کرد. لطیف می‌سرود و موسیقی و احساس را به هم گره می‌زد. به آبی‌ها دلبسته بود و قایقی برای دور شدن از غربت‌ها طلب می‌کرد. سپهری دقیق شدن در جهان پیرامون را می‌خواست و خدا را در همین جهان یافت. او شاعری بود که به انسانیت اهمیت می‌داد و سرنوشت انسان‌ها را امری مهم تلقی می‌کرد. نام او به زیبایی گره خورده است و تا ابد جاودان خواهد ماند. با وجود این سهراب تنها سخن از طبیعت، رنگ و عشق نگفت، بلکه در اشعار او می‌توان سخنانی از عرفان، فلسفه و سیاست یافت که دیدگاه وی در خصوص این موضوعات را بخوبی نشان می‌دهد.

عبدالرضا مدرس زاده، عضو هیأت مدیره انجمن ترویج زبان و ادبیات فارسی در خصوص این شاعر به خبرنگار ایمنا می‌گوید: سادگی، صمیمیت و صداقت اشعار سپهری برآمده از شخصیت او بود. سهراب شاعر و نقاش بلند آوازه معاصر است. او در تقسیم بندی‌های شعر در میان شاعران نوپرداز یا نیمایی قرار می‌گیرد و از این جهت جایگاهی ممتاز و شایسته در بین انبوه شاعران نوپرداز دهه‌های ۴۰ و ۵۰ دارد. سپهری در زندگی شخصی انسانی عارف مسلک، گوشه‌گیر، متواضع و به نوعی شهرگریز بود؛ در واقع از عوارض زندگی شهری و ماشینی کاملاً روی‌گردان بود و بیشتر اوقات فراغت خود را در دشت‌ها و باغ‌های اطراف کاشان مانند گلستانه، چنار و مشهد اردهال طی می‌کرد.

سهراب توانست عرفان اسلامی را با عرفان هندی پیوند دهد

وی می‌افزاید: سهراب تلاش می‌کرد تا با برکشیدن تصویرهای روستا و وصف مردم آن روایت تازه از فکر، فرهنگ و اندیشه خود به یادگار بگذارد. تأثیر طبیعت اطراف کاشان بر شعر او خود را در نمودهایی مثل انار، توت، نام حشرات، گیاهان، حیوانات، درختان و پرندگان نشان می‌دهد. در شعر صدای پای آب که شاهکار سپهری تلقی می‌شود، حدود ۱۵۰ کلمه و ترکیب مرتبط با طبیعت آمده که نشان دهنده انس این شاعر با طبیعت است. سهراب معتقد بود باید طبیعت را به عنوان نمود ایمان، باور و تجلی خداوند در نظر گرفت. او می‌گفت خدا در برگ درختان، چشمه‌سارها و کوهسارها وجود دارد؛ پس به این اعتبار هم که شده باید طبیعت را دوست داشته و آن را پاس بداریم.

این استاد ادبیات ادامه می‌دهد: شعر سهراب پس از ۴۰ سال همچنان تازه، باطراوت و مورد توجه است؛ این نشان می‌دهد که سخنان او و تفسیرهایی که ارائه کرده است، همچون شعر شاعران بزرگ زبان فارسی، کهنه نشده و تاریخ مصرف ندارند. پیام او صادقانه زیستن و جدا شدن از هیاهوی جامعه است. همه شاعران معاصر برای مخاطبان خود عکس، آلبوم‌های صوتی و امضا به یادگار گذاشته‌اند، اما سپهری از شاعرانی است که کمترین میزان عکس یادگاری و امضا را دارد و این نشان می‌دهد که به انزوا علاقه داشته و از شهرت، جنجال و هیاهو پرهیز می‌کرده است.

مدرس زاده تصریح می‌کند: سپهری گرایش‌های عرفانی داشت و به همین دلیل شعر او پر از مفاهیم عرفانی است. در واقع هر کدام از شاعران نامدار معاصر در زمینه و موضوعی صاحب سبک و تأثیرگذار بوده‌اند؛ سهراب در زمینه شعر عرفانی حرف‌هایی برای گفتن داشت و این امر به علاقه و مطالعات شخصی او باز می‌گردد. البته این عرفان با عرفان سنتی که خواجه عبدالله انصاری، مولانا و عطار دنبال آن بودند، تفاوت‌هایی در مبنا، ساختار و نشان دارد. سهراب موفق می‌شود عرفان اسلامی را با عرفان شرقی، بودایی و هندی پیوند دهد و این امر از موفقیت‌های او بشمار می‌رود.

سپهری سنت ستیز نبود

این استاد ادبیات با بیان اینکه سهراب با نگاه مثبت از فقه و فلسفه یاد نمی‌کند، می‌گوید: در شعر سپهری فقه معادل فلسفه است و فلسفه به معنی تعقل و با اندیشه و خرد رفتار کردن است. او در جاهایی با طنز در خصوص فقه و فلسفه سخن گفته است؛ مثلاً می‌گوید "من اندازه یک ابر دلم می‌گیرد وقتی از پنجره می‌بینم حوری دختر بالغ همسایه پای کمیاب‌ترین نارون روی زمین فقه می‌خواند". در اینجا فقه به معنی عقل و فلسفه است و سهراب معتقد است که دختر همسایه به جای عشق، محبت و دوستی دنبال خردگرایی رفته و خرد را بر احساس ترجیح داده است. با وجود این در شعر سپهری اندیشه‌های فلسفی و کلامی مانند تجلی، پیدا بودن خدا و جلوه‌گری او در کائنات و آفرینش را می‌توان یافت. او فرصت تشکیل خانواده پیدا نکرد، اما در اشعارش زن، محبت و عشق وجود دارد. خود می‌گوید "بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از عشق تر است".

وی اضافه می‌کند: درست است که سپهری شعر نیمایی می‌گفت و شاعر امروزی محسوب می‌شود، اما هیچ گاه سنت ستیز نبود؛ شعرهای دوران جوانی او همه سنتی بودند اما بعدها به این انتخاب رسید که شعر نو بگوید. می‌توان رگه‌هایی از شباهت را میان تصویرهای شعر سپهری با قرآن، نهج‌البلاغه و اشعار مولوی، حافظ و سعدی نشان داد. نه به این معنی که این شاعر آیه و روایت را پیش روی خود قرار داده و بر اساس آن شعر گفته بلکه در واقع معانی بکار رفته در شعر سپهری که جنبه‌های معنوی و اخلاقی دارد، به گونه‌ای است که می‌توان ریشه شباهت آن را در متون دیگری چون قرآن و حتی شعر شاعران دیگر جهان پیدا کرد.

این استاد ادبیات می‌گوید: هنر سهراب این است که همان حرف‌های سنتی عرفانی و اخلاقی را به زبان دیگری بیان کرده است. برای نمونه در شعر سنتی گفته‌اند مردم آزاری نادرست است. سپهری همین مضمون را اینگونه بیان می‌کند: آب را گل نکنیم در فرودست انگار کفتری می‌خورد آب. بنابراین مفاهیم در شعر سپهری همان‌هایی است که شاعران سنتی به آن توجه داشته‌اند، اما او آنها را به زبان تازه‌ای بیان کرده است. موفقیت سپهری این بوده است که سخنان مکرر عارفان، شاعران و اندیشمندان پیش از خود را به زبان گل شبدر، کرکس، لاله و شقایق بیان می‌کرد.

مدرس زاده با اشاره به اینکه شعر سپهری با اندیشه‌های بودا، فروید و یونگ مقایسه شده است، تصریح می‌کند: این امر در مورد شاعران سنتی نیز دیده می‌شود، مثلاً سعدی و کنفسیوس با یکدیگر مقایسه شده‌اند. مفاهیم اخلاقی در همه جای دنیا مقبول و پذیرفته است. بنابراین هر کس هر جای جهان به این مفاهیم اشاره کند، قابل مقایسه با شخص دیگری خواهد بود که آن را بکار برده است و این امری طبیعی است.

من قطاری دیدم که سیاست می‌برد و چه خالی می‌رفت!

وی ادامه می‌دهد: توجه به سیاست در اخلاق سپهری جایی نداشت او نسبت به سیاست گریزپا بود. گفته‌اند که دربار شاه از او دعوت کرد تا برای ملاقات و گفت و گوی هنری به آنجا برود اما قبول نمی‌کند. علاوه بر این در افتتاح نمایشگاه‌های نقاشی که ممکن بود مقامات سیاسی حضور یابند، غایب می‌شد و خود را به اهل سیاست نشان نمی‌داد. در جایی گفته که "من قطاری دیدم که سیاست می‌برد و چه خالی می‌رفت"؛ در اینجا تهی بودن سیاست را بیان می‌کند. بر همین اساس برخی منتقدان سپهری از جمله شاملو گفته‌اند که او از زندگی و اجتماع خود کاملاً فارغ بود، اما اینگونه نبوده است. سپهری غصه و اندوه مردم و گرفتاری‌های سیاسی جامعه خود را بیان می‌کرد. علاوه بر این در برخی از اشعار او اشارات دیگری هست که حتی می‌توان از آنها تأویل و برداشت سیاسی کرد و این نشان می‌دهد که سهراب اگر چه انسان گوشه گیر و منزوی بوده است اما نسبت به آنچه در جامعه می‌گذشت بی توجه نبود.

این استاد ادبیات با بیان اینکه "سپهری وصیت کرده بود که شعرهای سنتی او منتشر نشود"، می‌گوید: آنچه از سهراب باقی مانده، هشت کتاب است. از دید من اوج هشت کتاب در شعرهای مسافر، صدای پای آب و نشانی است، البته این به معنی بد بودن اشعار دیگر او نیست. سهراب شیوه‌ای بر اساس کنار هم چیدن تصویرهای غیر منتظره بنا نهاد. برای نمونه می‌گوید "جانمازم چشمه، مهرم نور، من نمازم را پی تکبیره‌الاحرام علف می خوانم…" بخشی از این ترکیبات را منتقدان نپذیرفته و گفته‌اند که او در برخی ترکیب سازی‌ها افراط کرده است.

مدرس زاده ادامه می‌دهد: برخی منتقدان که نظر مساعدی درباره سپهری نداشته و او را شاعری می‌دانستند که در نوآوری افراط کرده است پس از ۳۰ سال دیدگاه خود را تغییر داده‌اند. در واقع با توجه به اینکه سهراب از چهره‌های ماندگار شد، به شعر او توجه می‌شود و مردم سروده‌های او را زمزمه می‌کنند؛ منتقدان در کتاب‌های اخیر دیدگاه خود را اصلاح کرده و با نگاه مثبت‌تری به آثار سپهری نگاه می‌کنند. برخی هم از ابتدا شعر او را متفاوت می‌دانستند و برای او احترام قائل بودند و هنوز هم روی حرف خود هستند.

وی تصریح می‌کند: از همه در خواست می‌کنم اگر با کاغذ سروکار ندارند حتماً به وسیله منابع امروزی و کتاب‌های الکترونیک ارتباط خود را با شعر، هنر و ادبیات ایران زمین حفظ کرده و اشتیاق خود را زنده نگه دارند. ما در زمینه‌های فرهنگی و تمدنی دنیا، جز هنر و ادبیات برگ برنده دیگری نداریم. تمام دنیا را بگردید، در جهان یک شاهنامه فردوسی، مثنوی مولوی، عطار، حافظ، سعدی و سپهری بیشتر وجود ندارد. وقتی همه چیز در زمینه فرهنگ و تمدن در ادبیات و شعر فارسی جمع شده است ما وظیفه داریم برای لذت و بهره‌مندی‌های معنوی شخصی، پاسداشت زبان فارسی و انتقال این میراث به نسل آینده به شعر و ادبیات و مشاهیرمان بیش از پیش توجه داشته باشم.

کد خبر 447596

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.