به گزارش خبرنگار ایمنا، مطابق اعلام رسمی سازمان جهانی گردشگری (UNWTO)، " گردشگری و توسعه روستایی" به عنوان شعار رسمی روز جهانی گردشگری در سال ۲۰۲۰ اعلام شد؛ این اقدام در جهت تاکید بر نقش کلیدی صنعت بزرگ گردشگری در کسب و کار و درآمد جوامع کوچک و روستاها صورت گرفت؛ چرا که یکی از مهمترین ارکان درآمدزایی در این جوامع صنعت گردشگری است.
با توجه به شیوع ویروس کرونا در سال ۲۰۲۰ میلادی، صنعت گردشگری به عنوان یکی از متضررترین کسب و کارهای تحت تأثیر این پاندمی مطرح شده و حالا با توجه به نقش پررنگ دولتها و جوامع گردشگری در بازگرداندن رونق به این صنعت، در سایه همزیستی با این ویروس و پس از کنترل و نابودی آن، سازمان جهانی گردشگری و سازمان ملل متحد نیز در این راستا گام برداشتند. صنعت گردشگری در روستاها، میتواند به عنوان صنعت اصلی این مناطق مطرح شده و موفقیت جامعه روستایی را به ارمغان بیاورد. در این راستا گفتوگویی با مهدی راستقلم، استاد گروه گردشگری دانشگاه هنر اصفهان، دکتری برنامهریزی روستایی و محقق رهیافت روستای خلاق داشتهایم:
در ابتدا دلیل انتخاب شعار "گردشگری و توسعه روستایی" توسط سازمان جهانی گردشگری را چه میبینید و توسعه روستایی نیازمند چه چیزی است؟
اگرچه سازمان جهانی گردشگری، همیشه در مسیر مشخصی حرکت میکرد، اما با تأثیرات ناشی از بحران شیوع ویروس کرونا، این انتخاب به جا و شایسته را انجام شد. وقتی برای گردشگری و توسعه روستایی به صورت کلاسیک نگاه میکنیم، به افراد زیادی بر میخوریم که در سالهای گذشته مدت زمان زیادی را صرف این عمل کردهاند. با این حال، ساختارها و مقیاسهای فکری در این مسیر باید تغییر کند؛ توسعه روستایی خارج از توسعه کشوری نیست. یعنی توسعه روستایی از فرایند کلی توسعه تبعیت پذیری میکند. از این رو، بحرانهای اقتصادی، زیست محیطی، اشتغال و تغییرات نرخ جمعیتی، باعث شده که آینده توسعه روستایی مشخص نباشد.
منظور از تغییر ساختار و مقیاس فکری در جهت توسعه روستایی چیست و چگونه تحقق مییابد؟
در این راستا، باید از چند کلیدواژه برای توسعه روستایی استفاده کنیم که از نظرات نخ نما شده قدیمی متفاوت است و اولین مرحله آن، ارائه بازتعریفی جدید از روستا است. اشتغالهای سنتی، دیگر توانایی تأمین معیشت روستاییان را ندارد و زمانی که این اتفاق نیافتد، خانوارها به دلیل ارتقای اقتصادی، از مناطق روستایی خارج میشوند چرا که معمولاً محیطهای شهری از محیطهای روستایی در تغییر ساختار جلوتر هستند.
در حال حاضر مفهوم کارخانه به نگاه سنتی و مزرعه به نگاه سنتی کارساز نیست و این اتفاق، مسبب رخ دادن مشکلات زندگی شهری در روستاها خواهد شد. این مسئله در کنار این حقیقت که سطح آگاهی در مجامع شهری و روستایی به دلیل دسترسی به شبکههای اجتماعی و رسانهها، تقریباً برابر شده است، باعث میشود که روستاییان در حال حاضر کاملاً متفاوت از گذشته باشند. طبقهای در جامعه روستایی از متولدین دهه ۳۰ یا ۴۰ باقی ماندهاند که به هر دلیلی در دهههای آینده از بین میروند و دیدگاه تئوریسینهای روستایی را به خود جلب کرده است؛ این طبقه شامل افرادی ساده، مهماننواز و با اشتغالهای سنتی هستند که در حال حاضر جامعه جوان روستایی با توجه به دلایل ذکر شده، دیگر اینگونه نیستند. در حال حاضر که جامعه تحت تأثیر مشکلات اقتصادی است و به همین دلیل، سفرهای خارجی برای بسیاری از مردم امکان پذیر نیست، باید رویکرد جدیدی در جهت توسعه روستایی و گردشگری، شکل گیرد.
محیطهای روستایی در جهت توسعه و پیشرفت، باید به چه شکلی بازتعریف شوند؟
محیط روستایی را باید به عنوان یک فضای سکونتگاهی به همراه رگههایی از تولید خلاقانه با ارزش افزوده مضاعف بازتعریف کنیم؛ با استفاده از تولید صنایع دستی و اتفاقاتی از این قبیل، دیگر نمیتوان به درآمدهای قبلی رسید.
چه تفاوتی میان مهاجرت معکوس و روستاگرایی وجود دارد؟
مهاجرت معکوس برای افرادی با جایگاهی مناسب در زندگی شهری است که بیشتر به قصد و با هدف چیزی همانند نوستالژی یا بازگشت به آرامش در دوران میانسالی و پیری، به روستاهایی که اکثراً زادگاه خود هستند، مهاجرت میکنند. با این حال در توسعه روستایی هدف، مهاجرت طبقهای است که به دنبال مهاجرت معکوس نبوده و به دنبال روستاگرایی باشند؛ این افراد، معمولاً جوانانی هستند که بیشتر در دسته افراد خلاق قرار میگیرند. فراهم شدن بستر حضور این جوانان خلاق در روستاها، نقش بسیار مهمی را در جهت توسعه روستایی ایفا خواهد کرد.
وقتی در جامعه شهری، یک نفر به جامعه پیشرفتهتر مهاجرت میکند، با تشویق اطرافیان و جامعه مواجه میشود؛ با این حال اگر کسی از روستا به محیطهای شهری مهاجرت کند، تئوریسینهای توسعه به او میتازند و این افراد را سبب خراب شدن کسب و کارها و فعالیتهای روستایی میدانند. این در حالی است که انگیزههای این دو دسته یکسان بوده و هر دو به قصد پیشرفت، مهاجرت خود را انجام میدهند که حق طبیعی آنهاست.
چگونه میتواند توجه طبقه جوان را به روستا جلب کرد؟
در محیطهای روستایی باید بسترهایی فراهم شود که افراد واجد انگیزه، به محیطهای روستایی رو بیاورند؛ این در شرایطی است که با توجه به وضعیت کنونی، به نظر میرسد که در دهه آینده، بسیاری از اشتغالها جنس نرم پیدا کنند؛ اتفاقی که به دلیل شیوع ویروس کرونا، شیب سرعتی بیشتری به خود گرفته است. مثلاً یک برنامههای اینترنتی در گوشی تلفن همراه شما، تمامی امکانات از جمله سوپرمارکت، پزشک، غذای روزانه و غیره را در خود جای میدهد و این امکانات در روستا نیز ارائه خواهد شد.
محیطهای روستایی باید فراهم کننده محیط زیست سالم با آلودگی حداقل و با تراکم کم جمعیتی باشند که فضای کاربری مناسبی را دارا بوده و فرصت خلق و ایجاد کالا و محصولات را برای طبقهای که به دنبال دور شدن از محیط شهری هستند، مهیا کنند. این دیدگاهی مناسب برای توسعه روستایی در آینده است.
شما چندی پیش رهیافتی به نام روستای خلاق را مطرح کردید؛ روستای خلاق چه کمکی به توسعه روستایی میکند؟
رهیافت روستای خلاق در هفت محور این مسئله را تبیین کرد. روستای خلاق، برداشتی از نظریه شهر خلاق است که محورهای آن، موسیقی، صنایع دستی، گردشگری، رسانه و غیره بود که قطعاً محورهای جدیدی میتوان به آن اضافه کرد که جاذب طبقه جوان و خلاق و تولید کننده ارزش افزوده باشد.
در تعاریف، دو کلمه روستاگرایی و شهر گرایی عنوان میشود که روستاگرایی برای طبقه خلاق مفهوم ویژهای دارد؛ طبقه خلاقی که دو دسته هستند. اولین دسته آنها، افراد خلاق داخل روستا هستند که به آنها لقب طبقه خلاق درونی اطلاق میشود و دسته دوم، طبقه خلاق بیرونی هستند؛ تفاوت این دو دسته در شناختن دنیای درون و بیرون روستا است. برای مثال یک هنرمند یا برنامهنویس، در طبقه خلاق قرار میگیرد که برای زندگی راحت تر و آسودهتر، به محیط روستایی میرود که دردسرهای زندگی شهری را ندارد. به فرایندی که باعث جذب مردم به روستاها به هدف ایجاد خلاقیت میشود، روستاگرایی گفته میشود.
گردشگری چه جایگاهی در توسعه روستای خلاق دارد؟
گردشگری یکی از محورهای خلاقیت روستای خلاق است که زایشگر فرصتهای جدید است؛ در واقع با استفاده از ابزار گردشگری، جریان تقاضا به روستا انتقال مییابد. باید توجه داشت که هر روستا ظرفیت توسعه و تغییر مطلوب - یا در بهترین تعریف، پیشرفت- بر اساس گردشگری را ندارد. روستاها باید مطابق شاخصهایی مطالعه، طبقه بندی و کشف شوند تا ظرفیت پیشرفت برخی از روستاها، شناسایی شود. با این حال، گردشگری این سحر و این قدرت را دارد که از هیچ، همه چیز بسازد. به عنوان مثال، گرمه و مصر روستاهایی نمونه برای این تعریف است؛ این دو روستا از نزدیکترین کلان شهر ۴۲۰ کیلومتر فاصله دارد و تراکم جمیعتی بسیار پایینی دارد اما گردشگری توانست این مناطق را تغییر دهد.
با این حال اگر انتظار داشته باشیم که این سِحر برای همه جا رخ دهد، انتظار عاقلانه و کارشناسانهای نیست و باید با درایت و ظرفیت مشخص نسبت به آن، تصمیمگیری شود. حال اگر به صورت بالقوه بپذیریم که گردشگری این توان را دارد، با چند اتفاق این مسئله تقویت میشود. در منحنی باتلر، اکتشاف، درگیری و مشارکت به عنوان مراحل پیشرفت یاد میشود که در این منحنی، برای روستا باید بازاریابی و بازار سازی انجام شود. دنیای حال حاضر، دنیای بازاریابی نیست، زیرا هر شخصی که بخواهد برای خود کسب و کاری راه بیاندازد، به راحتی میتواند این کار را با انجام چند مرحله ساده انجام دهد؛ به همین دلیل خیلی سادهلوحانه است که بتوانیم با این اتفاقات کوچک تبدیل به برندهای بزرگی شویم.
به همین دلیل «بازارسازی» به یکی از مهمترین اتفاقاتی که باید انجام شود، تبدیل شده است؛ در واقع این به آن معناست که باید محصول خود را به کمک مراجع مرتبط، تبلیغ کنید. برای مثال، میخواهیم که روستایی را به عنوان هدف گردشگری تعریف و آن را گسترش دهیم؛ در ابتدا باید با فرض وجود منابعی برنامهریزیهایی را انجام دهیم. سادهترین و ابتداییترین کار در این جهت، تأسیس اقامتگاههای بومگردی است که در خیلی از موارد، به دلیل ناآگاهانه بودن به شکست منجر میشود.
البته در این مبحث، شیوع ویروس کرونا باید به صورت جدا بررسی شود، زیرا این اتفاق یک بحران بود که بسیاری از اتفاقات را به طور موقت تغییر داد؛ اگر این اتفاق را جدا کنیم، باید به دنبال برنامههایی باشیم که رویکردهای بلندمدتی را در بر دارند. حالا با این برنامه بلندمدت، تأسیس چند اقامتگاه بومگردی کفایت نمیکند و به اقدامات دیگری نیاز دارد. مثلاً استخدام یک راهنمای خبره یکی از مهمترین اقدامات در جهت بازار سازی است یا یکی دیگر از مثالها برای بازار سازی، برگزاری رویدادهایی در منطقه روستایی است. دیگر صرف ایجاد بوم گردیها جوابگو نبوده و حالا اقامتگاههای ما وارد رقابت شدهاند.
شاید در غرب استان اصفهان، تعدد اقامتگاهها وجود ندارد اما در این مناطق، پتانسیلی نیز وجود ندارد اما در شرق استان اصفهان این مسئله صادق نیست. پس باید به غیر از فراخوانی محتوا به بازارسازی نیز بپردازیم. در دهه گذشته، سیاستهای اداره کل گردشگری ما تغییری نکرده و شاید بهتر هم شده است؛ با این حال بین شرق و غرب استان اصفهان، عدم تعادلی وجود دارد که نکتهای ظریف دارد. آن نکته عدم احساس نیاز جامعه میزبان بوده است و شاید اگر خشکسالی ادامه پیدا میکرد، در غرب استان نیز این نیاز احساس میشد. در شرق استان اما این اتفاق افتاد که پس از چندین سلسله اتفاق، مشکلات زیادی در تأمین معیشت به وجود آمد که به گردشگری به عنوان یکی از ابزارهای ساده استفاده کردند. این در حالیست که تمامی سیاستها و تسهیلات یکسان بوده اما احساس نیاز میزبان، این دو منطقه را از یکدیگر تمییز داد.
نظر شما