به گزارش خبرنگار ایمنا، در سال ۱۳۸۷ بود که محمدرضا شجریان تصمیم به انتقال دانستههای خود به نسل جوان گرفت و برای این منظور از بین هنرجویان مختلف چند تن را انتخاب کرد. وحید تاج، سینا سرلک، مهدی امامی، محمد معتمدی و مجتبی عسگری از جمله کسانی بودند که به صورت رسمی به شاگردی استاد شجریان درآمدند.
سالها از آن روزها گذشت و عسگری مسیر خود در فراگیری فنون آواز را پیش گرفت و کنسرتهای مختلفی در ایران و کشورهای خارجی برگزار کرد. او آثار درخور توجه مختلفی از جملههیچ مگو، سحر خوانی، تا نفس باقیست وخروش در کارنامه دارد.
به مناسبت زادروز استاد محمدرضا شجریان با این هنرمند گفتگویی داشتهایم که در ادامه میخوانید:
به نظر شما چه چیزی شجریان را شجریان کرد؟
پاسخ به این سوال در یک جمله شاید خیلی سخت باشد، ولی چیزی که من میتوانم به شما بگویم این است که اعتقاد به کار و هدف و انگیزه بالای استاد بوده که او را به این جایگاه رسانده است. شاید هیچ کس جز استاد شجریان چنین تصمیم بزرگی که بخواهد شجریان بشود را نگرفته است وگرنه بقیه هم شاید میتوانستند.
کمی درباره شخصیت استاد شجریان بگویید
ایشان شخصیت بسیار بزرگی دارند و بسیار با جذبه هستند، واقعاً همه را تحت تأثیر خود قرار میدهند انگار خداوند در ایشان جاذبه و انرژی خاصی قرار داده که همه را جذب خود میکند و در عین حال بسیار مهربان هستند و وجودشان به انسان آرامش میدهد. البته من این خلق و خوی را هم در فرزند ایشان همایون شجریان بخوبی میبینم و معاشرت با او بسیار لذتبخش و آرامبخش است. در واقع استاد شجریان بیش از هر چیز به خدمت به هنر و موسیقی ایران فکر میکند و در این راه با عشق و علاقه گام بر میدارد. این خصلت بارز استاد شجریان بود و من این را واقعاً در روحیات استاد شجریان دیدم تا جایی که به جرأت و با اطمینان میتوانم بگویم که شاید کمتر کسی مانند استاد شجریان به این شکل فرهنگ و هنر و آواز ایرانی را به جهان معرفی کرده است. در واقع سالها طول میکشد که استاد شجریان و خدمات بزرگ ایشان را به فرهنگ و هنر ایران درک کنند.
با این حساب چگونه میتوان قدردان زحمات استاد شجریان باشیم؟ اصلاً آیا تا به حال این گونه بوده است؟
این که قدردان زحمات ایشان باشیم، بستگی به شرایط دارد. ولی این که حداقل من و دیگر همکارانمان بتوانیم چند قدمی که استاد رفتهاند را با اعتقاد و انگیزه برویم شاید او را خیلی خوشحال بکند. چیزی که ایشان همیشه به من گوشزد میکردند این بود که به آواز حتماً احترام بگذارم و آن اصالتی را که هسته اصلی موسیقی و آواز است را همواره حفظ کنم و از آن دوری نکنم.
قدردانی از ایشان بسته به چه شرایطی است؟
به هر حال ما در مملکتی زندگی میکنیم که هنرمند آنطور که باید و شاید ارزش و جایگاه ندارد. البته شرایطی که من میگویم صرفا شرایط سیاسی نیست. در واقع شرایط سیاسی و اقتصادی آنگونه نیست که این زمینه را فراهم کند که آنطور که باید قدردان خدمات این استاد بزرگ باشیم و قدردانی از این استاد بزرگ آنگونه که واقعاً درخور ایشان باشد سخت است.
بهترین خاطره شما از استاد شجریان چیست؟
خاطره از ایشان زیاد دارم، اما آن احساس شیرینی که همواره در ذهنم نقش بسته مربوط به خاطره همان روز اول ملاقات با ایشان است که یاد دارم از هیجان و اضطراب نمیتوانستم کلمهای حرف بزنم و دهانم خشک شده بود، ولی ایشان با خندههای شیرین خودشان و نگاه مهربانانه خود من را به آرامشی دعوت میکردند که هنوز هم آن را احساس و با آن زندگی میکنم.
نظر استاد درباره تقلید در آواز چه بود؟
کلاسی که ما در خدمت ایشان بودیم کاملاً کارهای خودشان را دقیق و موبهمو اجرا میکردیم و ایشان بر رعایت این موضوع تاکید داشتند و ما را مجبور میکردند. استاد شجریان هیچگاه جلوی نوآوری و پیشرفت و خلاقیت ما را نمیگرفت و بسیار هم خوشحال میشد؛ البته که این امر کاملاً طبیعی است و کسی که بخواهد نوآوری و خلاقیتی داشته باشد باید ابتدا با تقلید به شناخت و رشد ذهنی لازم برسد و سپس دست به این کار بزند. خودم هم در آموزش آواز به همین شیوه تدریس میکنم.
برخورد استاد شجریان با انواع صداهای مختلف چگونه بود؟
من تا جایی که یادم است او همه افراد را با رنج صداهای مختلف میپذیرفت و با این مخالف بود که شخصی بخواهد صدای اصلی خودش را تغییر دهد؛ مثلاً یاد دارم که یک دوستی صدایش شبیه آقای ایرج بود که وقتی سعی میکرد صدایش را تغییر دهد آقای شجریان از این کار ممانعت میکرد.
ولی امروزه بیشتر شاهد این هستیم که همه قصد تقلید صدای شجریان را دارند. نظرتان چیست؟
بله متأسفانه این موضوع بسیار جاافتاده است، در حالی که استاد شجریان برخلاف باور عامه اصلاً تأکیدی بر این نداشت که صدای شما باید حتماً شبیه صدای من بشود و با این موضوع برخورد میکرد. اتفاقاً یکی از شاگردان ایشان که صدایی شبیه به مکتب آواز اصفهان داشت را همیشه برای ما مثال میزدند و همواره او را تشویق میکرد که همین راه را ادامه دهد.
شما خودتان پس از آموزشها چه راهی را انتخاب کردید؟
قبل از این که به تهران بیایم با مکتب آواز اصفهان آشنایی داشتم و چیزی که میخواندم خیلی شبیه به این مکتب بود، چراکه این به ریشههای فرهنگی من برمیگردد و البته که همین الآن هم همینطور است. در واقع در آلبومهای سابق من بیشتر میتوان دید. ولی بعد از شاگردی استاد شجریان خیلی بیشتر به این سمت متمایل شدم.
در واقع میتوان گفت چیزی بین مکتب آواز تهران و اصفهان؟
اینکه ما چیزی به عنوان مکتب آواز تهران داشته باشیم جای بحث بسیاری دارد و تخصص زیادی در این زمینه ندارم، اما به نظر میرسد چیزی به نام مکتب آواز تهران وجود نداشته باشد. درباره من اوضاع این گونه بود که با مکتب آواز اصفهان پیش از اینکه در محضر شجریان حاضر شوم آشنایی کامل داشتم، اما چیزی که من را خیلی به خودش جذب میکرد سبک و سیاق استاد شجریان بود که حتی قبل از آن که از او بهره ببرم بهواسطه آثار زیادی که از ایشان میشنیدم تحت تأثیر کامل بودم. بدین ترتیب شیوه آواز من هم به این سمت و سو رفت و علاقه شخصی من هم به رعایت همین سبک و سیاق بود. در مدت زمانی که شاگرد استاد شجریان بودم ناخواسته خواندنم بسیار به ایشان نزدیک شده بود، اما بعد از این که کمی تجربه کسب کردم و از آن خامی بیرون آمدم هرگز سعی نکردم که ادای استاد شجریان را در بیاورم یا اینکه بخواهم کاملاً مثل ایشان بخوانم و تقلید کنم.
آیا کسی مثل استاد شجریان خواند؟
نه، خود استاد شجریان میگفت که به قول معروف شجریان یکدانه است و شاید هم کسی بتواند بهتر از او باشد ولی کسی نمیتواند شجریان باشد.
گفتید چیزی به نام مکتب آواز تهران وجود ندارد، میشود کمی در این باره توضیح بدهید؟
این مقوله بحث مفصلی دارد که شاید آ قدر تخصص در این زمینه نداشته باشم و معتقدم که اساتید دیگری باید در این زمینه اظهار نظر کنند. فقط میتوانم در این حد بگویم که مکتب یک کلمه بسیار بزرگ و گسترده است. در واقع مکتب یک اتفاق بزرگ است و پیامدهای بسیار گستردهای دارد. مکتب دارای یک سری ویژگیها و فاکتورهای خاص است که آن را متمایز میکند و ما در تهران چنین چیزی نداشتیم. شما ببینید مثلاً مکتب آواز اصفهان یک سری تحریرها و لحن خاص خود را دارد یا شعر در آن مقوله جدایی است و حتی گوشههای مختص خود را دارد یا حتی مکتب آواز قزوین که بعدها به مکتب تبریز تغییر نام داد هم همینطور است. با این حساب چیزی به نام مکتب آواز تهران شاید به دور از شاخصهای تعاریف موجود باشد، اما اگر بگوییم سبک و شیوه آواز تهران شاید معقولتر باشد، چراکه مکتب، واژه بسیار گسترهای است و جای بحث فراوان دارد.
وظیفه خواننده در این بین چیست؟
خواننده باید بخواند و خوب هم بخواند و این جور مباحث پژوهشی و حاشیهای را باید به اهل آن بسپارند در واقع این همان چیزی است که استاد شجریان هم به آن تاکید داشتند و خواننده نباید زیاد درگیر این مباحث باشد.
نظرات و پیشنهاد استاد شجریان به شخص شما چه بود؟
در واقع این را دیگر دوستان باید بگویند، اما چیزی که من از دیگران و دورادور در محافل موسیقی شنیدهام نظر لطف ایشان به من بوده است. البته در دورانی که خدمت ایشان بودم خیلی سعی میکردم که شاگرد خوبی باشم و ایشان هم ظاهراً از کار من راضی بود. چیزی که استاد چند بار به من تاکید کردند این بود که بیشتر بم بخوانم چرا که صدای زیر خوبی داشتم ولی در بم خوانی ضعیف بودم که به دوران جوانی و خامی که خیال میکردیم زیر خواندن تمام هنر آواز است برمیگردد در حالی که این تفکری اشتباه بود و این نکته ارزشمندی بود که از استاد یاد گرفتم که حتی بم خواندن ممکن است بسیار سختتر از اوج خواندن باشد.
نظر شما درباره این انتقادات که عدهای از شاگردان استاد شجریان به سمت موسیقی پاپ روی آوردهاند چیست؟
هر کسی میتواند هر جور که اعتقاد دارد کار هنری بکند و نمیتوانیم بر کسی خرده بگیریم که چرا این کار را کردهای، زیرا عوامل زیادی میتواند در تصمیم یک فرد تأثیر داشته باشد یا حتی ممکن است فرد بخاطر علاقه شخصی خود به این سمت و سو رفته باشد و قضاوت در این زمینه کار بسیار سختی است. اما نکتهای که ممکن است جای نقد باقی بگذارد مسئله اعتبار است. یک فردی ممکن است به واسطه آثار فاخر خود و اشتغالش به موسیقی سنتی به جایگاه حساسی در نزد مردم دست یافته باشد و مردم انتظاراتشان از او تغییر کند. نکته مهم این است که آن اعتبار و آن وجهه قبلی هنرمند از بین برود و من واقعاً وقتی چنین چیزهایی را میبینم از سر دلسوزی تأسف میخورم که چرا عدهای به این سمت وسو میروند. هرگز سر دشمنی با شخصی ندارم و بر کسی خرده نمیگیرم، ولی ای کاش جامعه موسیقی به جای این بحثها، حداقل کمی مهربانتر بین خودمان برخورد کند، چرا که هر روز دایره دوستیها محدودتر از قبل شده و این خیلی بد است. با این حال یک هنرمند موسیقی سنتی وقتی وارد این مسیر میشود مسئولیت بزرگی در قبال فرهنگ و هنر این جامعه و سلیقه مردم دارد و واقعاً مسئولیت سنگینی است. البته که همه نمیتوانند در این راه دوام بیاورند و مسائل مالی بر عدهای خیلی فشار میآورد و سخت است.
در طول زندگی خود تا به حال به این فکر کردهاید که به سمت اجرای موسیقیهای پاپ و پر درآمدتر بروید؟
پیشنهادهایی داشتهام که موسیقی پاپ بخوانم ولی اصلاً دوست ندارم که آواز پاپ بخوانم. این حرف از سر ترس نیست، بلکه واقعاً علاقهای به اجرای آن ندارم. من از همان روزی که وارد فراگیری موسیقی سنتی شدم با این موضوع آشنا بودم و اگرچه واقعاً سختیهایی داشته، اما این مسئولیت را پذیرفتهام.
گفتوگو از: ابوالفضل رستگاری_ خبرنگار سرویس فرهنگ و هنر ایمنا
نظر شما