به گزارش خبرنگار ایمنا، از روزی که از سر عشق و علاقه به حوزه هنری رفت تا کار کند، اما کسی باور نکرد که او فیلمساز است؛ سالها گذشته است. رسول از همان جوانی مصمم بود و کوتاه نمیآمد، پس دوربین حوزه هنری را برداشت و رفت فیلمی ساخت تا ثابت کند که فیلمساز است! اگر امروز پیش ما بود تولد ۶۵ سالگی خود را جشن میگرفت.
رسول ملاقلیپور احتمالاً مهمترین فیلمساز ژانر دفاع مقدس سینمای ایران است. او یک جنگجو بود که در میدان جنگ رزمنده و در سینما یک فرمانده بود. ملاقلی پور مثل قهرمانان فیلمهایش شکستناپذیر، صریح، ساده و تأثیرگذار است، شخصیت او فراتر از سینمایش به عنوان یک الگو برای فیلمسازان جوان همیشه مطرح بوده است.
ملاقلیپور هیچگاه تحصیلات آکادمیک در حوزه سینما نداشت، اما ذاتاً یک کارگردان مؤلف بود. از اولین فیلمهای خود یعنی نیوا و بلمی به سوی ساحل نشان داد که فیلمسازی مؤلف و صاحب سبک است. رسول از همان سالهای دفاع مقدس و در اوج جنگ، فیلمسازی را آغاز کرد تا فرماندهی جنگ را در جبهه دیگری عهدهدار شود. سینمای نوپا ایران بعد انقلاب به یک هویت جدید نیاز داشت و آن را با ژانر دفاع مقدس به دست آورد، ژانری که ملاقلی پور از پیشروان آن بود.
اوج کار ملاقلیپور ساخت فیلم پرواز در شب در سال ۱۳۶۵ بود که او را به عنوان یک فیلمساز برجسته مطرح کرد. او با این فیلم در جشنواره فیلم فجر نیز درخشید و در میان بزرگان سینما مطرح شد. ملاقلی پور از آن پس فرماندهی و رهبری سینمای دفاع مقدس را بر عهده گرفت و روز به روز پختهتر شد.
او با زبان صریح و موضعگیریهای مشخص شخصیتی محکم و کاریزماتیک داشت و بدون ترس حرفش را میزد. در دهه ۱۳۷۰ رسول یکی از مهمترین فیلمسازان آن زمان شد که با آثاری چون پناهنده بار دیگر تأثیر خود را بر سینمای ایران گذاشت. اما شاید مهمترین آثارش در این دهه سفر به چزابه، هیوا و نسل سوخته هستند. آثاری که هر کدام به نوبه خود درخشان و تأثیرگذار بودند.
در ابتدای دهه ۱۳۸۰ ملاقلیپور با ساخت فیلم قارچ سمی نشان داد که در اوج بلوغ و نبوغ بسر میبرد. او تکنیک و فرم را بخوبی با هم پیوند داد و به مفهوم سینمایی خود رسیده بود. قارچ سمی در فضای سال ۱۳۸۰ ساخته شده بود، اما همچنان بوی جنگ و دفاع مقدس میداد. رسول سینمای ایران در این فیلم نشان داد که همچنان مانند میلیونها نفر دیگر جنگ برایش تمام نشده و همچنان زخم آن ادامه دارد.
اما اوج کار رسول ملاقلیپور که او را به قله رساند، میم مثل مادر بود. این فیلم مانند آواز قویی برای ملاقلیپور بود، آوازی که او پیش از مرگ خواند، جاودان شد و رفت. درد سردشت و جنگ شیمیایی را با میم مثل مادر احساس میکنیم، هنوز هم آن لالایی فیلم در ذهن تمام ما است. هنوز هم درد سپیده را احساس میکنیم و با درد سعید اشک میریزیم.
ملاقلیپور در اوج پختگی و بالغی سینمایی خود عزم سفر کرد و رفت. او در ۵۱ سالگی و در حالی که سینمای ایران میتوانست تا سالها بعد از نگاه این کارگردان بهرهمند شود، درگذشت.
نظر شما